#ابوحیان
Explore tagged Tumblr posts
Photo
✔️چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟ #حافظ در بیتی میسراید: من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد #سعدی هم می سراید: از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم #ابوحیان_توحیدی ادیب و فیلسوف ایرانی سده چهارم نیز کتابی دارد به نام "#هوامل_و_شوامل" . #هوامل یعنی شترانی که برای چریدن رها شدهاند و #شوامل یعنی کسی که آنها را جمع میکند. #ابوحیان در این کتاب 175 سوال را از ابنمسکویه ، فیلسوف و مورخ ، میپرسد. بعضی از این پرسشها برای انسان امروزی ساده و پیشپا افتاده است. مثل اینکه چرا اول نور رعد می آید و بعد صدایش، چرا آب دریا شور است؟ بعضی سوالها هم عجیب مثل اینکه چرا لاغرها نجیبند و چاقها فرومایه؟ یا چرا وقتی قفلی باز نمیشود فحش میدهیم؟چرا باید علم را آموخت اما جهل نیاز به آموختن ندارد؟ اما برخی سوالها هنوز هم میتواند سوالی جدی باشد: یکی از آن سوالها این است که چرا دوستان، نامردی میکنند و آشنایان، بدتر از بیگانه عمل میکنند و دشمنی بین خویشان، علاج ناپذیر است؟ دستکم یکی از پاسخهای قابل تامل در باره این پرسش که هنوز هم از بسیاری میشنویم و در برخی فیلمفارسیها مثل "زخم خنجر رفیق" هم به آن اشاره رفته است، شاید این نگاه "#ویلیام_فون_هیپل " در #کتاب_جهش_اجتماعی" باشد: در جهان پیش از پیدایش شهرها، زندگی نوعی بازی مجموع صفر بود. خوشبختی من معمولا فقط به بهای بدبختی شما حاصل میشد. حقیقت غم انگیز این است که "منطق انتخاب جنسی" ایجاب می کند زندگی بازی مجموع صفر باقی بماند، حتی در شرایطی که چنین چیزی ضروری نیست. اگر دوست من اضافه حقوق چشمگیری بگیرد،خوش شانسی او در واقع مرا تضعیف کرده است، زیرا اکنون پیدا کردن همسر برای من دشوارتر میشود. پیش از این موفقیت یا خوش شانسی او، زنی که چشمم را گرفته بود ممکن بود مرا انتخاب کند. اما حالا خیلی محتمل است که این کار را نکند، چون دوستم خیلی جذابتر از چیزی است که پیشتر بود. انتخاب جنسی این منطق را در تار و پود روان ما تنیده است، و باعث می شود غلبه بر آن و احساس حسادت نکردن به موفقیت دیگران - به خصوص حسادت به موفقیت نزدیکانمان- برایمان فوق العاده دشوار باشد. وقتی که "امینم" جایزه گرمی را میبرند، من احساس حسادت نمیکنم، چون آنها را نمیشناسم ، در قلمرو رقابتی من نیستند،؛ به هر حال من با او رقابتی ندارم. اما وقتی دوستان صمیمیام عملکرد بهتری از من دارند، به ویژه در زمینههایی که برای من با ارزش است، حسابی دمغ میشوم. https://www.instagram.com/p/CTSqLMosT8B/?utm_medium=tumblr
0 notes
Photo
قرآن مجید میں اللہ تعالیٰ فرماتے ہیں، . یٰۤاَیُّہَا النَّبِیُّ قُلۡ لِّاَزۡوَاجِکَ وَ بَنٰتِکَ وَ نِسَآءِ الۡمُؤۡمِنِیۡنَ یُدۡنِیۡنَ عَلَیۡہِنَّ مِنۡ جَلَابِیۡبِہِنَّ ؕ ذٰلِکَ اَدۡنٰۤی اَنۡ یُّعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَ ؕ وَ کَانَ اللّٰہُ غَفُوۡرًا رَّحِیۡمًا . اے نبی! اپنی بیبیوں اور صاحبزادیوں اور مسلمانوں کی عورتوں سے فرما دو کہ اپنی چادروں کا ایک حصہ اپنے منہ پر ڈالے رہیں یہ اس سے نزدیک تر ہے کہ ان کی پہچان ہو تو ستائی نہ جائیں اور اللہ بخشنے والا مہربان ہے . اس آیت نے واضح فرما دیا ہے کہ پردے کا حکم صرف ازواج مطہرات کے ساتھ مخصوص نہیں ہے، بلکہ تمام مسلمان عورتوں کے لیے ہے۔ انہیں حکم دیا گیا ہے کہ جب وہ کسی ضرورت کے لیے گھر سے باہر نکلیں تو اپنی چادروں کو اپنے چہروں ر جھکا کر انہیں چھپا لیا کریں۔ مقصد یہ ہے کہ راستہ دیکھنے کے لیے آنکھوں کو چھوڑ کر چہرے کا باقی حصہ چھپا لیا جائے۔ اس کی صورت یہ بھی ممکن ہے کہ جس چادر سے پورا جسم ڈھکا ہوا ہے، اس کو چہرے پر اس طرح لپیٹ لیا جائے کہ آنکھوں کے سوا باقی چہرہ نظر نہ آئے، اور یہ صورت بھی ممکن ہے کہ چہرے پر الگ سے نقاب ڈال لیا جائے۔ بعض منافقین عورتوں کو راستے میں چھیڑا کرتے تھے، اس آیت میں پردے کے ساتھ نکلنے کی یہ حکمت بیان فرمائی گئی ہے کہ جب عورتیں پردے کے ساتھ باہر نکلیں گی تو ہر دیکھنے والا یہ سمجھ جائے گا کہ یہ شریف اور پ��ک دامن عورتیں ہیں، اس لئے منافقین کو انہیں چھیڑنے اور ستانے کی جرأت نہیں ہوگی، اس کے برخلاف بے پردہ بن ٹھن کر باہر نکلنے والی خواتین ان کی چھیڑ چھاڑ کا زیادہ نشانہ بن سکتی ہیں، علامہ ابوحیان نے اس آیت کی یہی تفسیر کی ہے۔ . . . #allah #prophetmuhammadﷺ #islam #hijaab #hijab #women #womeninislam https://www.instagram.com/p/CYUOxZ5PrSX/?utm_medium=tumblr
1 note
·
View note
Text
یہ کہا گیا ہے آدمی کو اپنی زبان پر ذیادہ توجہ دینی چاہیئے بہ نسبت اِس کے کہ کہاں اُس نے اپنے قدم رکھنے ہیں
- ابوحیان رحمتہ اللہ
کتاب الصمت وآدب اللسان ص۲۰۶
It was said that the man should pay more attention to his tongue than to where he places his feet
- Abu Hayan at-Tayi rahimahullah
Kitab as-Samt wa Adab al-Lisan P206
0 notes
Text
مردان نامدار سیراف چه کسانی بوده اند؟
سیراف افزون بر مهد بازرگانی بودنش، با برخی از مردان نامور خود در عالم فرهنگ ایرانی میدرخشد. نام تعدادی از سیرافی های نامی که در برخی از کتاب ها یافتم، به شرح زیر است (مردان نامدار سیراف چه کسانی بوده اند؟):
معرفی
١- سیبویه: ابن ندیم درباره سیبویه، استاد نحو، در کتاب خود «الفهرست» چنین آورده است: سیبویه عمربن عثمان بن قنبر و برده ابن حارث بود. کنیه اش ابوبشر و به قولی ابوالحسن است. در فارسی سیبویه یعنی بوی سیب. او نحو را از استادش خلیل و از عیسی بن عمرو از یونس آموخته بود، و علم لغت را از ابی خطاب اخفش کبیر فراگرفت و کتابی تالیف کرد که از تالیف مانند آن عاجز آمدند. استخری او را از همشهری خود می دانست: مقام در بصره داشت و به شیراز فرمان یافت و تربت او به شیراز است و کتابی تصنیف کرده است. و ابن ندیم می گوید: کتابی را تالیف کرد که نه پیش از وی کسی را مانند آن تالیف نموده و نه بعد از او کسی تالیف کرد. سیبویه در سن سی و دو سالگی به روزگار هارون الرشید به درک خدمت یحیی خالد برمکی به عراق رفت و در حضور یحیی برمکی با کس��یی استاد نحو به مناظره نشست. یحیی برمکی ده هزار درهم به او داد و او به بصره و سپس به شیراز بازگشت و در چهل و اند سالگی به سال ۱۷۷ هق (۷۹۳م) در گذشت. ابن ندیم محل درگذشت سیبویه را منطقه فارس می داند. چونان که معین هم می گوید: سیبویه معرب سیب کوچک یابوی سیب. ابو بشر عمربن عثمان بن قنبر یا قنبره فارسی بیضاوی و سپس عراقی مصری ملقب به سیبویه. وی اعلم مردم در نحو بود. او را پیشوای مذهب بصیریان در نحو دانند، چنانکه کسایی را پیشوایی کوفیان دانند. کتاب مشهور او به نام «الکتاب» در نحو است. قبر وی اکنون در محله سنگ سیاه شیراز است. ابن ندیم می گوید: درباره جمله «قد كنت اطن ان العقرب اشد لسعه من ازنبور فاذا هو هي و قالو ايضا فاذا هو پاها» به مناظره نشستند که داور مسابقه رای به کسایی داده است و شاعری، قصیده ای که به زنبوریه مشهور است، در این باره سروده است. ۲- علامه زمان ابوسعیدحسن ابن عبدالله بن مرزبان سیرافی نحوی که کتاب نحو سیبویه نحوی را شرح فرموده. پدر حسن سیرافی که بهزاد نام داشت، مردی مجوس بود و خود مسلمان گشته، سرآمد فضلای زمان گردید. در کتاب «تاریخ منتظم ناصری» تالیف معتمد السلطان صنیع الدوله محمد حسن خان که در سال ۱۲۹۸ هق (۱۸۸۰م) نوشته شده است، چنین آمده: وفات قاضی ابوسعیدحسن بن عبدالله سیرافی نحوی مصنف شرح کتاب سیبویه که فاضل و فقیه و منطقی بود، در سال ۳۶۸ هق (۹۷۸م) بوده است. ابوسعید در سیراف علم آموخت و سپس به عمان رفت و در فقه به درجه اجتهاد رسید، آن گاه به سیراف بازگشت. وی از معتزلی مذهبان مشهور بود. ابوسعید پس از آن به عسکر مکرم در خوزستان رفت و در آنجا با محمدبن عمر صیمری متکلم مشهور ملاقات کرد. سیرافی سپس به بغداد رفته و از محضر استادانی چون ابن سراج بغدادی، ابن درید و ابن مجاهد به کسب دانش پرداخت. ابوسعیدسیرافی دارای گرایشی معتزلی و پیرو مذهب حنفی بود و از فقیهان روزگار خویش به شمار می رفت. از شاگردان ابوسعید می توان بزرگانی چون ابن خالويه، ابوحیان توحیدی، ابن ندیم و الجوهری را نام برد و از معاصرانش ابوعلی فارسی و ابوالفرج اصفهانی. ابوسعید که در علم قضاوت و نحو سرآمد روزگاران خود بود، بخشی از عمر خود را به قضاوت در بغداد گذرانید. او در بغداد فوت کرد ولی بدن او را به شیراز منتقل کردند. از اوست: اخبار النحو البصرین، صنعه الشعر، البلاغه، شرح المقصوره، شرح كتاب سيبويه، الفات القطع والوصل. دو بیت زیر منسوب به ابوسعید سیرافی است: اسکن الى سكن تسربه ذهب ازمان وانت منفرد ترجوغدا و غدا كحامله في الحي لايدرون ماتلد وی علاوه بر نحو، در حساب و علوم دیگر نیز تبحر داشت. ابن الانبازی گوید که سیرافی فقط از دسترنج خود زندگی می کرد و در هر روز تا ده ورقه نمینوشت و به پنج درهم نمیفروخت، به مجلس قضا حاضر نمی شد و همین ده درهم کفایت خرج او را می کرد.» ابوسعید پس از ۸۴ سال زندگی در بغداد در گذشت.
به راستی مردان نامدار سیراف چه کسانی بوده اند؟
۳- ابومحمدیوسف حسن بن عبدالله سیرافی فرزند ابوسعید چندین کتاب تصنیف فرموده که شرح ابيات الستشهادات، شرح ابیات سیبویه، شرح ابيات الصلاح، منطق شرح ابيات لمجاز لابی عبدالله از اوست. وی در سال ۳۸۵ وفات یافت. در «تاریخ وصاف» از رسته علمای محقق آن دیار سیرافی شارح کتاب سیبویه است. ۴- امام سعیدناصرالدین سیرافی: امام سعیدناصرالدین سیرافی امامت و خطابت مسجد عتیق شیراز در دوران اتابک بزابهدر نیمه اول قرن ششم هجری با وی بود. زاهده خاتون همسر اتابک حاکم فارس مدرسه بزرگی به نام زاهده در شیراز بنا کرده بود که بزرگترین مدارس فارس به شمار می آمد و تولیت این مدرسه را به امام سعیدناصرالدین سیرافی دادند. ۵- مولانا صفی الدین ابوالخیر سیرافی: در تحریر «تاریخ وصاف» از فضلای متاخر مولاناصفی الدین ابوالخیر مسعود است. از عرفا، شعرا و فقههای بنام سیراف بود که در شیراز زندگی می کرد و به لقب امام نیز شهرت داشت. وی که پدر قطب الدین سیرافی بود، در دستگاه اتابکان فارس شهرت و آوازهای داشت و کتاب «تهذیب الكشاف» از اوست. در گذشتش در شیراز به سال ۶۰۷ هق (۱۲۱۰م) بوده است. ۶- قطب الدین محمد: علم را نزد پدرش آموخت و از جوانی دانشمندی استاد بود. از آثار اوست: تقریب در تفسیر، توضیح حاوی در فقه، شرح لباب، شرح قصیده عمیدیه، اغراب در اعراب. سال وفات قطب الدین را در ۶۰۰ هق (۱۲۰۳م) در شیراز ذکر کرده اند؛ یعنی هفت سال قبل از پدرش. ۷- ابوزیدحسن سیرافی: ابوزیدحسن سیرافی که نام حقیقی وی حسن بن یزید است، در اوایل قرن چهارم هجری می زیسته است. ابوزید به کشورهای گوناگونی از آن جمله چین و هند مسافرت می کند. «سلسله التواریخ» گردآوری خاطرات و دانستنیهای دانشمندی به نام سلیمان تاجر سیرافی است که وی با مقداری دخل و تصرف آن را نوشته است. وی با مسعودی دوست بوده است. مسعودی می گوید: عموزاده اش مزیدبن محمد بنابردین بستاشه فرمانروای سیراف بوده است. ابوزید آغاز زندگی خود را در سیراف گذرانده، سپس به سال ۳۳۰ هق (۹۴۱م) به بصره رفته و در آنجا اقامت گزیده است. وی بیشتر از آنکه دانشور و به گردشگری علاقه داشته باشد، به جمع آوری داستان ها و افسانه های دریایی علاقه مند بوده است. ۸- سلیمان تاجر سیرافی: سلیمان تاجر سیرافی از دریانوردان بنام سیراف است. وی سفرهای خویش را در کتابی به نام «سلسله التواریخ» نگاشته و در پایان قرن سوم و اول چهارم می زیسته است. کتاب وی شامل تاریخ سرزمینها، دریاها و گونه های ماهیان است. ۹- مجدالدین اسماعیل بن نیکروز: مجدالدین اسماعیل بن نیک روز پدر رکن الدین یحیی سیرافی از علما و فقههای بزرگ شیراز در سده ششم و اوایل سده هفتم بود. وی مردی دانشمند بود که به قضاوت روزگار می گذراند، با این همه ازپول قضاوت استفاده نمی برد. یادشده در سیراف و فال املاکی داشته و به ساده زیستی و کم هزینگی مشهور بوده است، تا جایی که پنجاه سال با یک دستار و عمامه زندگی کرد. وفات او را سال ۶۶۱ هق (۱۲۶۲م) در شیراز نوشته اند. ۱۰ رکن الدین یحیی بن اسماعیل،رکن الدین یحیی بن اسماعیل بن نیکروز فالی سیرافی از مشاهیر و قضات شیراز و ممدوح سعدی بوده که در سال ۷۰۷ هق (۱۳۰۶م) متولد شده است.
آیا میدانید مردان نامدار سیراف چه کسانی بوده اند؟
۱۱- مجدالدین اسماعیل بن یحیی سیرافی: فرزند رکن الدین یحیی مشهور به ملااعظم مولف کتاب «صدرالصداره» از عالمان، فقهها و قضات سرشناس سده هفتم هجری بود. او اهل درس و فتوا و تقوی و زهد و قضا بود، چنانکه صاحب «شد الازار» نوشته است: «چند سال حکم قضا به حق کرد و درس علوم فرمود و داد مظلوم از ظالم بستد و دائم از وضو و طهارت خالی نبود و تعجیل در قضایا نمی فرمود تا استخاره نمی کرد و ساعات روز و شب صرف حاجات مسلمانان کرده بود. از او آثار بسیاری به جا مانده است، از جمله: شرح مختصر ابن حاجب، فقه کبیر، الزبده في التصوف و کتاب رکنیه » مجدالدین اسماعیل بن یحیی سیرافی در سال ۷۵۶ هق در شیراز درگذشت. مدفن او نزد پدرش در مصلای شیراز است. ابن بطوطه جهانگرد مشهور مراکشی از دو دیدار خود با قاضی مجدالدین می نویسد. ۱۲- حسن بن منصورسیرافی: از وزرای سلطان الدوله آل بویه بود (وزیرسلطان الدوله پسر عضدالدوله) که با تدبیر و مدیریتی که داشت به ذولسعادتين آوازه یافت. ۱۳- ابوالطبيب سيرافی: ابوالطبيب، حمادبن حسین سیرانی از راویان اخبار و فندها و قضات بنام سیراف بوده است. وی در سال ۳۷۸ هق (۹۸۸) وفات یافته است. ۱۴- عباس بن ماهان سیرافی: فقیه و قاضی نامی که در بندرصیمورهند قاضی مسلمانان بود. ۱۵- محمدبن سعیدبن محمدبن ابی الفتح سیرافی: وی نحوی بزرگ و صاحب کتاب «شرح الباب» است. ۱۶- یوسف بن محمد بن عیسی شیخ سیف الدین سیرافی: ابن حجر گفته که او در شیراز به دنیا آمد و دوران کودکی و جوانی را در تبریز گذراند و سپس به قاهره رفت و در علوم فقه و معانی و عربیه سرآمد گردید. در شهر البرقوقيه (شهری از قاهره) بر مسند ��توا نشست و در سال ۸۱۰ هق فوت کرد. از دیگر ناموران سیرافی می توان جعفر محمدحسین سیرافی ابوبکر احمدبن سالم السيرافی، ابوعبدالله جعفربن حسن اصفهانی سیرافی، بوحسن محمدبن احمدبن معروف بن مأموم سیرافی، علی بن عباس بن نوح سیرافی بی بشر سلیمان بن عمر بن عثمان سیرافی، بوالقاسم سيرافی، العلاء بن احمدبن محمودبن احمدسیرافی (شیخ علاء الدین)، احمد بن محمودبن منصورسیرافی، ابوعلی الحسن بن محمودبن محمدسیرافی ابوالفرج سعیدبن ابی رجا ابی منصورسیرافی، عبدالجبار بن ابی الفضل بن بندارسیرافی، عبدالرزاق بن اسماعیل بن ابراهیم سیرافی، عبدالنوربن اسماعیل بن ابراهیم سیرافی عبدالفتاح بن عطاء بن عبدالله سیرافی، ابومحمد عبدالواسع بن امیرکسیرافی، ابوالفتوح الوراق، عبوالوهاب بن اسماعیل بن عمرسيرافی، محمدبن اسماعیل بن عمر، ابوعبدالرحمن ارلادیب سیرافی، ابومحمدمحمودبن احمدبن ابی الحسن سیرافی، ابومنصور محمودبن اسماعیل محمدسیرافی را نام برد. همچنین از بزرگان و ناخدایان سیرافی که به هند و چین و کشور طلا (سوماترا) بسیار سفر کرده و تاریخ نگاران اسلامی چون مسعودی از آنان نام برده اند می توان به افراد زیر اشاره کرد: بابشادسیرافی بازرگان مشهور و جهاندیده، ابوعبدالله محمدبن بابشاد، ابوکاظم سیرافی، رامشت سیرافی، ماهان بن بحر سیرافی، ابوزهردرختی، یونس بن مهران، احمد بن علی بن منیر، مردانشاه و پدرش مرزبان. Read the full article
0 notes
Text
اقراء - جس کی ماں فوت ہو جائے کیا وہ بھی یتیم کہلاتا ہے؟ - Magazine
اقراء – جس کی ماں فوت ہو جائے کیا وہ بھی یتیم کہلاتا ہے؟ – Magazine
[ad_1]
تفہیم المسائل
سوال: جانوروں میں جس کی ماں مرجائے ،وہ یتیم ہے ،انسانوں میں جس کا باپ مرجائے ،وہ یتیم کہلاتاہے ،انسانوں میں جس کی ماں مرجائے ،وہ کیاکہلاتاہے ؟،(قاضی محمد اشرف ،کراچی )
جواب: لغت کی معروف کتاب ’’المنجد ‘‘ میں ہے: ترجمہ:’’جس بچے کا باپ فوت ہوجائے اور وہ بلوغت کی عمر کو نہیں پہنچا،وہ یتیم ہے‘‘۔اور جانوروں میں ماں فوت ہوجائے ،توبچہ یتیم ہے ، (ص:923) ‘‘۔علامہ ابوحیان محمد بن…
View On WordPress
0 notes