#آیا من روحی پیر دارم
Explore tagged Tumblr posts
Text
خشونت های کلامی علیه زنان از فحش های ناموسی تا متلک در گفتگو با زنان بوشهر
سیراف خبر؛ ایرِن واعظزاده: برخلاف تصور افکار عمومی، خشونت تنها به پرخاشگری، تعرضات جسمی و جنسی محدود نمیشود و میتواند در کلام نیز نشسته و به مخاطب ابراز گردد. این نوع خشونت که از آن بهعنوان «خشونت کلامی» یاد میشود، یکی از نمودهای آن در قالب آزارهای خیابانی و متلکپرانی به زنان – که اکثریت قربانیان آزارهای خیابانی را تشکیل میدهند - قابل تشخیص است که به کرات نیز در جامعه رواج داشته و دیده میشود. خشونت های کلامی علیه زنان در خیابان ها شاید شایع ترین نوع خشونت و آزار جنسی در ایران و سراسر جهان محسوب شود. این متلکگوییها و هتاکیها معمولاً در اماکن عمومی رخ میدهد و سبب مختل شدن آرامش جسمی و روحی فرد آزاردیده شده و احساس ترس، ناامنی و بیاحترامی را نیز در وی بهوجود میآورد. بی تردید تا کنون صحنههای فراوانی از خشونت های کلامی علیه زنان را شاهد بودهایم که زنان در سطح شهر مورد هتاکی و بی حرمتی مردان مختلف قرار میگیرند. خشونتهای کلامی علیه زنان همواره در ساختار فرهنگی جامعه پنهان مانده و روزانه قربانیان زیادی را ازآن خود میکند؛ قربانیانی که وقاحت و گستاخی عدهای آنان را به ستوه آورده اما به خاطر باورهای بلا دلیل و عرف تحمیلی اجتماع خود را ناچار و ملزم به سکوت میدانند؛ خشمی خاموش که بهتدریج جسم و روان آنان را میفرساید و مرهمی هم برایش یافت نمیکنند. نمونۀ بارز برخی از این خشونتها را میتوان در تجربیات روزمرۀ زنان بوشهری جستوجو کرد.
زنان بوشهری از آزارهای کلامی علیه خود سخن می گویند
مریم با غیظ: من متلکها و آزارهای خیابانی را زیاد تجربه کردهام. نمیدانم این پسران جوانی که به خودشان اجازه میدهند روسری و موهایت را بکشند یا این همه فضای آزاد خیابان را رها کنند و ماشینشان را به ماشینت بچسبانند یا هی بوق بزنند، در کدام جهنمی بزرگ شدهاند که هنوز نمیدانند چطور باید در جامعه رفتار کرد. نفیسه: اول بگویم من از آن دسته آدمهایی هستم که هر چه هم متلک بشنوم، چه حرصم در بیاید و چه خندهام بگیرد، جواب نمیدهم و کلاً خودم را به نشنیدن میزنم. یک روز که باد خیلی شدیدی هم میوزید و با دوستم از دانشگاه برمیگشتیم (من و دوستم هر دو لاغر بودیم) یکدفعه یک پسر چاق ۹۰ کیلویی با موتور از کنارمان رد شد و داد زد توی جیبهاتون سنگ بندازید باد نبردتون. المیرا: در محل کار من آقایان زیادی متلکپرانی میکنند و برای آنکه صدای خانمها در نیاید، آن را در قالب شوخی و طنز بیان میکنند اما یک بار یکی از همکارانم که متلک زشتی شنید، آن آقا را تهدید کرد که اگر یک بار دیگر این کار را تکرار کند شوهرش را در جریان میگذارد، از آن روز به بعد آن آقا دیگر نه فقط به آن همکار خانومش که به هیچ کدام از همکاران جرأت متلک گفتن نداشت.
و همچنان زنان از آزارهای کلامی علیه خود می گویند
نگین: من تکواندو کار میکنم؛ یک بار که هوگو ام را پشت کیفم بسته بودم (جوری بود که انگار بال داشتم) و به باشگاه میرفتم، یک پسر ازم پرسید با این پرواز هم میکنی؟ بعدش هم صدای بروسلی درآورد و رفت! بارها هم برایم پیش آمده وقتی در جادۀ نزدیک محلۀمان در حال دوچرخهسواری هستم، آقایان جادۀ به این فراخی را ول میکنند و میآیند کنار من ویراژ داده و مشغول چرندگویی میشوند. سمانه با نفرت و انزجار: من چون قد بلندی دارم و لاغر و تخت هم هستم، چند بار برایم اتفاق افتاده که چند پسر علاف ��ه من گفتند ۲۰۶ صندوقدار. یک بار هم یک پیرمردی از کنارم رد شد و گفت چطوری شاسی بلند؟
ستاره: یک روز که نم نم باران میآمد و من هم توی حال خودم بودم و داشتم میرفتم مدرسه، یک پسرۀ بیادب که نفهمیدم از کجا پیدایش شد گفت برف پا ککنها رو بزن! یکهو به خودم آمدم و متوجه شدم شیشۀ عینکم پر از قطرههای باران شده است. ندا: در ماه نهم بارداری بودم و داشتم پیادهروی میکردم که مردی چشمچران با ادا اطوار بهم گفت ای واااای کی این شکلیت کرده... بعضیها آنقدر وقیح هستند که حتی رعایت حال یک زن باردار را هم نمیکنند. فهیمه: خشونت های کلامی علیه زنان بوشهری مرز فاجعه رو برای من رد کرده. یک بار در پیادهرو بودم و داشتم چک میکردم چقدر پول توی حسابم مانده است که یک موتوری به سمتم آمد؛ اول فکر کردم میخواهد آدرس بپرسد اما گفت اهل سکس گروهی یا تکی هستی؟ شوکه شدم اصلاً نفهمیدم چی گفت سریع رد شدم و رفتم؛ بعد از چند دقیقه تازه فهمیدم چه شده. خونم بهجوش آمده بود و عصبانی بودم از اینکه چرا پلاکش را برنداشته بودم اما همه چیز آنقدر سریع اتفاق افتاد که من توان واکنش نشان دادن نداشتم. یک بار دیگر مشابه این اتفاق در تاکسی برایم افتاد که بلافاصله از راننده خواستم نگه دارد تا پیاده شوم و برای اینکه چیزی در دلم نماند موقع پیاده شدن به آن آدم بیچشمورو گفتم که خیلی آشغال و عوضی است. واقعاً آدمهای کثیفی در این دنیا زندگی میکنند.
خشونت های کلامی مردان میانسال و مسن علیه زنان
اما تمام آزارهای خیابانی و خشونت های کلامی علیه زنان بوشهری محدود به مزاحمتها و بدکرداری برخی از پسران جوان علیه زنان نشده، اینگونه رفتارهای ناشایست از سوی لایههایی از مردان میانسال و همچنین مردان مسنی که جامعه آنان را بهعنوان افرادی پخته با عملکردی سنجیده و اخلاقگرا میپندارد نیز بهوفور دیده میشود. شهرزاد: یک سری تیپ سفید زده بودم با شال مشکی که مردی که حداقل ۴۰ سال رو داشت بهم گفت برنج دم سیاه(با اخم). یک بار دیگر هم یک مرد پشمالو از این حمام نرفتهها با آن چشمهای هیزش از بالا تا پایین براندازم کرد و گفت خوش به سعادت شوهرت. چنان چندشم شد و حالت تهوع گرفتم که اصلاً نتوانستم چیزی بگویم. لیلا: یک روز با پسر سه سالهام داشتیم قدم میزدیم که یک پیرمرد که پارچهای دور سرش پیچیده بود و یک گونی هم توی دستهای کثیفش بود، تا از کنارش رد شدم گفت اوف ... بخورم؛ یک لحظه فکر کردم یکی دیگه بود، برگشتم با اخم نگاهش کردم که با دستهای کثیف و چروکش یک ماچ آبدار واسم فرستاد؛ نزدیک بود همانجا سکته کنم. ویدا: من تا به حال هر چه متلک و آزار خیابانی شندیده و دیدهام همه از مردهای سن بالای دهۀ سی و چهل بوده است. یک بار هم که مانتو قرمز پوشیده بودم، یکی از همین پیر و پاتالهای بیدندون که شلوار کُردی پوشیده بود با یک خندۀ کریه گفت قرررررمز رنگ عشقه! آنچان محکم روی حرف "ر" تأکید کرد که انگار داشت آب نمک قرقره میکرد!!! ساناز: نمیدانم چه صیغهای است که همیشه مردهای ۵۰ سال به بالا به من گیر میدهند. همین چند روز پیش که منتظر تاکسی بودم، یک پیرمرد کله طاس با پیکانی زنگ زده که یک جای سالم نداشت و چیزی نمانده بود پیچ و مهرههایش از هم باز شوند، جلوی من نگه داشت و گفت خانومی برسونمت؟ نگاهی بهش انداختم و گفتم فسیل تو الان باید ریق رحمت را سر بکشی.. دماغت را بگیرم میمیری بدبخت... او هم با پررویی گفت تا حالا کلی دختر بردم من بووووووق!!!
زنان قربانیان همیشه متهم
این روایتها تنها چند نمونه عینی از پدیدۀ متلکگویی و آزار خیابانی و خشونت های کلامی علیه زنان میباشد که زنان بوشهری هر روز با آن روبهرو شده یا از مواجهه شدن با آن هراس دارند. البته باید گفت این تعارضات صرفاً به مثالهای فوق ختم نشده و نمونههای فاجعهبارتر دیگری نیز دارد که نگارنده از بیان آن معذور است. در همین بوشهر خودمان بارها دیدهایم که در بیلبوردهای شهری پیامها و هشدارهایی وجود دارد که با زنان بوشهری را به عفیف بودن تشویق میکند؛ اما آیا یک بار هم پیامی مبنی بر تذکر و هشدار به مردان جهت ممانعت از ایجاد مزاحمت برای زنان دیده شده است؟ مردانی که زیستن آزاد و استفاده از فضاهای شهری را حق مسلمی برای خود پنداشته و به هیچ عنوان به کمتر تصاحب تمام فضای ��هری رضایت نمیدهند. زنان در این میان همواره محکومانی هستند خاموش که برای متهم نشدن به انواع اتهامات واهی و یا خشونتهای بیشتر از سوی بستگان و خانواده و یا سرزنشهای اجتماعی سکوت را بر اعتراض ترجیح می دهند. Read the full article
0 notes
Text
نقد و بررسی "کامیوتر" (The Commuter): لیام نیسون، به دنبال عدالت
https://albalou.com/2018/01/21/the-commuter-review/
نقد و بررسی "کامیوتر" (The Commuter): لیام نیسون، به دنبال عدالت
او مردی انتقامجو و پارتیزانی با دید وسیع است که با سر به سمت خطر میدود، به تبهکاران مشت میکوبد، از تیرها، چاقوها، ماشینها، بمبها آتشها جاخالی میدهد و هر امر نامقدس و نفرینشدهای را که در مقابلش قرار گیرد از سر راه برمیدارد. او درمانی بر بیعدالتی است، که درلحظات سخت و دشوار، طعم شیرین قدرتی صالح را به ارمغان میآورد. ممکن است او گاه زخمی شود، مفاصل و استخوانهایش پر از شکستگی و درد باشد و چهرهاش درهم و خسته گردد، اما قلبش همواره صاف و خالص است. اینبار در “کامیوتر” (The Commuter) نوبت “مایکل مککالی” است، تا نیسون به ایفای نقش او بپردازد، شخصی که خود را ناگهان در میان توطئهای تبهکارانه مییابد.
“کامیوتر” جدیدترین اثر اکشن نیسون است. اینبار نیز برای بار چهارم او با “جاما کالت–سرا“، کارگردان اسپانیایی برای خلق شاهکاری دیگر همراه گشته است. شخصیتی که او به ایفای نقشش میپردازد، مایکل، کارمند بیمهای ۶۰ ساله است که پس از اخراج شدن از کارش درحال بازگشت به خانه با قطاری است که به منهتن عازم شده است. او را سرشار از حس ترس و نگرانی، تنها و درحال دوری از غریبههایی که همسفرش شدهاند و کمی محزون مییابیم؛ تا زمانی که یک زن (با بازی ورا فارمیگا)، با صدایی عمیق و جدی، به او پیشنهادی سخت و خطرناک میدهد.
قطار به راه میافتد، و داستان آغاز میشود، درست به سمت زمین نیسون، خطر، احساس گناه، چالشهای اخلاقی، صداهای مشت کوبیدن و کشف اجساد. مایکل در تلاش برای ایجاد تعادل میان محدودیتهای بدن، عقل و خرد و روحش آشفتهاش است. او استعارهای از زمانهای دشوار زندگی تکتک ما است، روحی آزرده که وارد بازیهای کثیف بانکداران، مدیران و سیاستمداران نشده است.
دوستی به او گفت: “در دنیایی فاسد زندگی میکنیم، فایدهای ندارد فردی کوچک در این چنین دنیایی باشی.”
مشتهای آهنین و گلولههای رعدآسا، همچون دیگر کارهای نیسون، “ربودهشده” (Taken) به عنوان مثال، که سریالی با درآمد تقریبا یک بیلیون دلاری از آن ساخته شد. “کامیوتر” فیلمی سرگرمکننده است، که هدفش داغ کردن بازار سرد گیشه در سرمای سخت زمستان است. این چنین فیلمهایی که اغلب هم در اوایل سال میلادی اکران میشوند، بیشترین نفع را از ستارگانشان میبرند، در همین مورد مثلا، “مایکل کالینز” او را یکی از بهترین و بااستعدادترین بازیگران نسل خودش میداند.
اما در “کامیوتر“، نیسون سراسر از نگرانی و دلهره، و البته کمی هم تفریح، در واگنهای قطار به دنبال مسافری اسرارآمیز میدود. این ماموریتی که به او داده شده، جایزهای صدهزاردلاری برایش خواهد داشت. چهره درهم و عصبی، خلوص نیت و پشتکار، خشم و اراده، و البته موهای آشفتهاش، او را به یادبودی از از شخصیتهای وسترن خلق شده توسط “جان فورد” و “هاوارد هاکس” تبدیل کرده است.
نیسون با آن لهجه نمایانکننده ریشه ایرلندیاش، درباره کامیوتر میگوید: “داستان درباره مردی است که میایستد و میگوید دیگر کافی است. گری کوپر، جان وین، جیمی استوارت. کاش من در آن روزها بودم. واقعا دوست داشتم بازیگری برای جان فورد بودم و آن دوران هالیوود را درک میکردم. فورد و هاوارد هاکس داستانهای اخلاقی بسیاری را فقط در ۹۰ دقیقه بیان کردند. اما کارگردانهای حالا این کار را در ۳ ساعت و ۱۰ دقیقه انجام میدهند، و خدا میداند این زمانی بسیار طولانی است.”
نیسون بازتابی از پلیس تنهایی است که “گری کوپر” به ایفای نقشش پرداخت و یادآوری است از شخصیتهای هیچکاکِ “کری گرنت“، همچنین او تداعی کننده آثاری همچون “تقاص” (Payback) با حضور “مل گیبسون“، مجموعه فیلمهای “بورن” (Bourne) با حضور “مت دیمن“، “گرن تورینو” (Grand Torino) با حضور “کلینت ایستوود” و “آرزوی مرگ” (Death Wish) و بازیگر مرد قویاش، “چارلز برانسون” در ذهن است.
مردان همگی هنگامی که غرورشان و کسانی که دوست دارند تهدید میشوند، به خشونت روی میآورند. آنها به پارتیزان و قهرمانی تبدیل میشوند که به دنبال آن است که آنچه که دوست میدارد را حفظ کند، و یا برآنچه که از دست داده تقاص گیرد. “بروس ویلز” امسال در نسخهای بازسازی شده از “آرزوی مرگ” بازی خواهد کرد، فیلمی پیرامون دکتری که به دنبال انتقام گرفتن از کسانی است که همسر و دخترش را کشتهاند.
بخوانید: نقد و بررسی “دفتر مرگ” (Death Note): لایو-اکشن ناامیدکننده نتفلیکسی
چنین فیلمهایی در مورد دنیایی هستند که موسسات و سازمانهای قانونی دیگر کاری از دستشان ساخته نیست و افراد باید خود دست به کار شوند. آنها عوامگراییای کهنه را زنده میکنند، همانطور که ترامپ و سناتور “برنی سندرز” این کار را کردند، ماموریتی به نیابت از کسانی که مسئول هستند، تا خطر را پذیرفته و خود آنچه که از دست رفته، باز پس گیرند.
نیسون درباره “کامیوتر” میگوید: “من بازی کردن در نقش مردی عادی را دوست دارم. این مردان ناشناس را میبینید که وارد شهر شده و به دنبال شغل میگردند. زندگی در چنین دنیایی زیباست. مردی عادی بودن. همسر داشتن و یا منتظر ازدواج فرزندان بودن. و البته نگرانی برای بدست آوردن پول و درآمد کافی برای زندگی.”
کالت–سرا، کارگردان فیلم که فیلمهای مشترکش با نیسون تا به حال بیش از ۴۲۰ هزاردلار فروش داشتند، میگوید: “اگر قرار باشد کسی جایگزین ما شود، فردی جوانتر خواهد بود یا ماهرتر؟ من به دنبال این بودم تا در این داستان نیسون به یک سفر و ماجراجویی رفته، اول رد شود و سپس با مهارتهای بینظیرش جایگاهی که لیاقتش را دارد بدست آورد. و در پایان روز این شما هستید که تصمیم میگیرید آیا موفق بودهاید یا نه.”
فیلمهای اکشن نیسون ده سالی است که به شکل عجیبی از واقعیتها فرار میکنند، خواه مبارزه با یک قاتل سریالی در هواپیما باشد، “بدون توقف” (Non-Stop)، مبارزه با گروهی گانگستر باشد، “فرار در سراسر شب” (Running All Night)، یا جستجوی کل پاریس به دنبال دختر ربوده شدهاش در “ربوده شده” (Taken). هنگامی که او به دنبال تبهکاری بیافتد، شبیه آنفولانزا خواهد شد، پیگیر و مصمم با قدرتی خارقالعاده برای فرار از موقعیتهای خطرناکی که برایش پیش میآیند. اما در حالی که فقط ۵ سال مانده است تا ۷۰ ساله شود، او دیگر مثل قبل ماهر نیست.
نیسون که قبلا قهرمان بوکس نیز بوده، در اینباره میگوید: “من جکی چان نیستم. از پنجرهها بیرون نمیپرم. ترجیح میدهم این چنین کارهایی را به افراد متخصصش واگذار کنم. اما اینکه دعواهای خودم را انجام دهم، برایم لذت بخش است. اما من دیگر ۳۲ ساله نیستم و قرار هم نیست ادای آن را در بیاورم. در رفتوآمد ما مراقب بودیم من درست شبیه به مردی ۶۰ ساله مبارزه کنم. بله، ما مردی را داشتیم که سابقا پلیس بوده است، و الان هم میداند چطور آدمهای بد را دستگیر کند، هرچند که کمی پیر شده است.”
او ممکن است واقعا پیر شده باشد، اما او سبک خودش را پیدا کرده است، همان سبکی که ممکن است عده اندکی پس از ایفای نقش او در “فهرست شیندلر” (Schindler’s List) به عنوان صنعتگری آلمانی در طول جنگ جهانی دوم، که یهودیان را نجات داد، و البته باعث شد در سال۱۹۹۳ نیز نامزد دریافت جایزه اسکار شود، ��رایش پیشبینی کرده باشند.
روزنامه گاردین اخیرا نوشت: ” قبل از ربودهشده، حتی تصور آنکه بازیگر با انگیزه، ماهر و درجه یک لیست شیندلر، لیام نیسون، یک دهه را صرف مشت زدن به مردم و پریدن از روی اشیا بکند، آن هم در فیلمهایی اغلب درجه دو. این تصور به محالی تصوراتی همچون تصور دنیل دیلوئیس و وقف زندگیاش در آثار کمدی، یا مارک رایلنس به عنوان رهبر گروهی از خونآشامها در فیلمی به نام فاحشههای شدیدا خونخوار، و همانقدر عجیب و غیرممکن است.”
جذابیت تحسینبرانگیز و قهرمانانه نیسون، زمانی بیش از بیش برافروخته شد که به سراغ “لاک بسونِ” کارگردان و نویسنده رفته، و با او در مورد “برایان میلز” صحبت کرد، مامور سابق سازمان سیا که سعی دارد با کمک مهارتهای بینظیرش، دخترش را که همراه قاچاقچیان آلبانیایی در پاریس ناپدید شده است، بیابد.
پس از فیلم کامیوتر نیسون میگوید: “من همیشه فکر میکردم این فیلم فقط یک فیلم مهیج ساده اروپایی است که خیلی زود هم نسخهای خانگی آن عرضه خواهند شد، اما فاکس آن را به موفقیتی بزرگ تبدیل کرد. هالیوود مرا متفاوت از قبل دید و برایم فیلمنامههای اکشن فرستاد، مانند کودکی در مغازه اسباببازی فروشی هیجانزده شدهام.”
او افزود: “من رمانهای پلیسی دوست دارم. رمانهایی که مخاطب مدام در حال پرسش است که داستان چیست و چه کسی قاتل است. آن مرد است یا آن زن یا شاید هم آن یکی مرد؟ مخاطب همیشه این داستانها را دوست دارد. به غیر از فیلمهایی که من و جاما میسازیم، سینما خالی از چنین داستانهایی است. شاید این نوع داستانها را سنتی بدانید اما واقعاً هنوز هم جذاب هستند.”
بخوانید: کریس همسورث با ثور چه خواهد کرد ؟
0 notes
Text
نشانه های یک روح کهن _ آیا شما هم یک روح کهن هستید؟
💯 همین حالا منتشر شد 💯نشانه های یک روح کهن _ آیا شما روحی پیر دارید؟ آیا تا به حال شخصی را دیده اید که با داشتن سن کم عاقل و فرزانه به نظر برسد؟ آیا بیشتر از هم سن و سال ها و حتی بزرگترهای اطرافتان درک می کنید و نمی توانید با اجتماع بُر بخورید؟ جواب بله به سوالات بالا، می تواند سرنخی برای فهمیدن این باشد که شما، و یا کسی که می شناسید دارای یک روح کهن باشد. با ادامه این مقاله همراه باشید تا ارواح باقدمت را بشناسید. درس هایی که روح می گیرد، صرفا به این زندگی محدود نمی شوند. روح ما برای تکامل، سفر طولانی تری را طی می کند و در هر زندگی درس های جدیدی می آموزد. هر چقدر این ��فر طولانی تر باشد، روح سن بیشتری خواهد داشت. ادامه مطلب در سایت... https://bit.ly/2QmIWTv
آیا تا به حال شخصی را دیده اید که با داشتن سن کم عاقل و فرزانه به نظر برسد؟
آیا بیشتر از هم سن و سال ها و حتی بزرگترهای اطرافتان درک می کنید و نمی توانید با اجتماع بُر بخورید؟
جواب بله به سوالات بالا، می تواند سرنخی برای فهمیدن این باشد که شما، و یا کسی که می شناسید دارای یک روح کهن باشد. با ادامه این مقاله همراه باشید تا ارواح باقدمت را بشناسید.
آیا روح می تواند سن داشته باشد؟
ما انسانها، ذاتا…
View On WordPress
#آیا من روحی پیر دارم#تناسخ#روح قدیمی#روح پیر چیست؟#روح کهن#نشانه های روح قدیمی#ویژگی های روح های پیر
0 notes
Text
خشونت های کلامی علیه زنان از فحش های ناموسی تا متلک در گفتگو با زنان بوشهر
سیراف خبر؛ ایرِن واعظزاده: برخلاف تصور افکار عمومی، خشونت تنها به پرخاشگری، تعرضات جسمی و جنسی محدود نمیشود و میتواند در کلام نیز نشسته و به مخاطب ابراز گردد. این نوع خشونت که از آن بهعنوان «خشونت کلامی» یاد میشود، یکی از نمودهای آن در قالب آزارهای خیابانی و متلکپرانی به زنان – که اکثریت قربانیان آزارهای خیابانی را تشکیل میدهند - قابل تشخیص است که به کرات نیز در جامعه رواج داشته و دیده میشود. خشونت های کلامی علیه زنان در خیابان ها شاید شایع ترین نوع خشونت و آزار جنسی در ایران و سراسر جهان محسوب شود. این متلکگوییها و هتاکیها معمولاً در اماکن عمومی رخ میدهد و سبب مختل شدن آرامش جسمی و روحی فرد آزاردیده شده و احساس ترس، ناامنی و بیاحترامی را نیز در وی بهوجود میآورد. بی تردید تا کنون صحنههای فراوانی از خشونت های کلامی علیه زنان را شاهد بودهایم که زنان در سطح شهر مورد هتاکی و بی حرمتی مردان مختلف قرار میگیرند. خشونتهای کلامی علیه زنان همواره در ساختار فرهنگی جامعه پنهان مانده و روزانه قربانیان زیادی را ازآن خود میکند؛ قربانیانی که وقاحت و گستاخی عدهای آنان را به ستوه آورده اما به خاطر باورهای بلا دلیل و عرف تحمیلی اجتماع خود را ناچار و ملزم به سکوت میدانند؛ خشمی خاموش که بهتدریج جسم و روان آنان را میفرساید و مرهمی هم برایش یافت نمیکنند. نمونۀ بارز برخی از این خشونتها را میتوان در تجربیات روزمرۀ زنان بوشهری جستوجو کرد.
زنان بوشهری از آزارهای کلامی علیه خود سخن می گویند
مریم با غیظ: من متلکها و آزارهای خیابانی را زیاد تجربه کردهام. نمیدانم این پسران جوانی که به خودشان اجازه میدهند روسری و موهایت را بکشند یا این همه فضای آزاد خیابان را رها کنند و ماشینشان را به ماشینت بچسبانند یا هی بوق بزنند، در کدام جهنمی بزرگ شدهاند که هنوز نمیدانند چطور باید در جامعه رفتار کرد. نفیسه: اول بگویم من از آن دسته آدمهایی هستم که هر چه هم متلک بشنوم، چه حرصم در بیاید و چه خندهام بگیرد، جواب نمیدهم و کلاً خودم را به نشنیدن میزنم. یک روز که باد خیلی شدیدی هم میوزید و با دوستم از دانشگاه برمیگشتیم (من و دوستم هر دو لاغر بودیم) یکدفعه یک پسر چاق ۹۰ کیلویی با موتور از کنارمان رد شد و داد زد توی جیبهاتون سنگ بندازید باد نبردتون. المیرا: در محل کار من آقایان زیادی متلکپرانی میکنند و برای آنکه صدای خانمها در نیاید، آن را در قالب شوخی و طنز بیان میکنند اما یک بار یکی از همکارانم که متلک زشتی شنید، آن آقا را تهدید کرد که اگر یک بار دیگر این کار را تکرار کند شوهرش را در جریان میگذارد، از آن روز به بعد آن آقا دیگر نه فقط به آن همکار خانومش که به هیچ کدام از همکاران جرأت متلک گفتن نداشت.
و همچنان زنان از آزارهای کلامی علیه خود می گویند
نگین: من تکواندو کار میکنم؛ یک بار که هوگو ام را پشت کیفم بسته بودم (جوری بود که انگار بال داشتم) و به باشگاه میرفتم، یک پسر ازم پرسید با این پرواز هم میکنی؟ بعدش هم صدای بروسلی درآورد و رفت! بارها هم برایم پیش آمده وقتی در جادۀ نزدیک محلۀمان در حال دوچرخهسواری هستم، آقایان جادۀ به این فراخی را ول میکنند و میآیند کنار من ویراژ داده و مشغول چرندگویی میشوند. سمانه با نفرت و انزجار: من چون قد بلندی دارم و لاغر و تخت هم هستم، چند بار برایم اتفاق افتاده که چند پسر علاف به من گفتند ۲۰۶ صندوقدار. یک بار هم یک پیرمردی از کنارم رد شد و گفت چطوری شاسی بلند؟
ستاره: یک روز که نم نم باران میآمد و من هم توی حال خودم بودم و داشتم میرفتم مدرسه، یک پسرۀ بیادب که نفهمیدم از کجا پیدایش شد گفت برف پا ککنها رو بزن! یکهو به خودم آمدم و متوجه شدم شیشۀ عینکم پر از قطرههای باران شده است. ندا: در ماه نهم بارداری بودم و داشتم پیادهروی میکردم که مردی چشمچران با ادا اطوار بهم گفت ای واااای کی این شکلیت کرده... بعضیها آنقدر وقیح هستند که حتی رعایت حال یک زن باردار را هم نمیکنند. فهیمه: خشونت های کلامی علیه زنان بوشهری مرز فاجعه رو برای من رد کرده. یک بار در پیادهرو بودم و داشتم چک میکردم چقدر پول توی حسابم مانده است که یک موتوری به سمتم آمد؛ اول فکر کردم میخواهد آدرس بپرسد اما گفت اهل سکس گروهی یا تکی هستی؟ شوکه شدم اصلاً نفهمیدم چی گفت سریع رد شدم و رفتم؛ بعد از چند دقیقه تازه فهمیدم چه شده. خونم بهجوش آمده بود و عصبانی بودم از اینکه چرا پلاکش را برنداشته بودم اما همه چیز آنقدر سریع اتفاق افتاد که من توان واکنش نشان دادن نداشتم. یک بار دیگر مشابه این اتفاق در تاکسی برایم افتاد که بلافاصله از راننده خواستم نگه دارد تا پیاده شوم و برای اینکه چیزی در دلم نماند موقع پیاده شدن به آن آدم بیچشمورو گفتم که خیلی آشغال و عوضی است. واقعاً آدمهای کثیفی در این دنیا زندگی میکنند.
خشونت های کلامی مردان میانسال و مسن علیه زنان
اما تمام آزارهای خیابانی و خشونت های کلامی علیه زنان بوشهری محدود به مزاحمتها و بدکرداری برخی از پسران جوان علیه زنان نشده، اینگونه رفتارهای ناشایست از سوی لایههایی از مردان میانسال و همچنین مردان مسنی که جامعه آنان را بهعنوان افرادی پخته با عملکردی سنجیده و اخلاقگرا میپندارد نیز بهوفور دیده میشود. شهرزاد: یک سری تیپ سفید زده بودم با شال مشکی که مردی که حداقل ۴۰ سال رو داشت بهم گفت برنج دم سیاه(با اخم). یک بار دیگر هم یک مرد پشمالو از این حمام نرفتهها با آن چشمهای هیزش از بالا تا پایین براندازم کرد و گفت خوش به سعادت شوهرت. چنان چندشم شد و حالت تهوع گرفتم که اصلاً نتوانستم چیزی بگویم. لیلا: یک روز با پسر سه سالهام داشتیم قدم میزدیم که یک پیرمرد که پارچهای دور سرش پیچیده بود و یک گونی هم توی دستهای کثیفش بود، تا از کنارش رد شدم گفت اوف ... بخورم؛ یک لحظه فکر کردم یکی دیگه بود، برگشتم با اخم نگاهش کردم که با دستهای کثیف و چروکش یک ماچ آبدار واسم فرستاد؛ نزدیک بود همانجا سکته کنم. ویدا: من تا به حال هر چه متلک و آزار خیابانی شندیده و دیدهام همه از مردهای سن بالای دهۀ سی و چهل بوده است. یک بار هم که مانتو قرمز پوشیده بودم، یکی از همین پیر و پاتالهای بیدندون که شلوار کُردی پوشیده بود با یک خندۀ کریه گفت قرررررمز رنگ عشقه! آنچان محکم روی حرف "ر" تأکید کرد که انگار داشت آب نمک قرقره میکرد!!! ساناز: نمیدانم چه صیغهای است که همیشه مردهای ۵۰ سال به بالا به من گیر میدهند. همین چند روز پیش که منتظر تاکسی بودم، یک پیرمرد کله طاس با پیکانی زنگ زده که یک جای سالم نداشت و چیزی نمانده بود پیچ و مهرههایش از هم باز شوند، جلوی من نگه داشت و گفت خانومی برسونمت؟ نگاهی بهش انداختم و گفتم فسیل تو الان باید ریق رحمت را سر بکشی.. دماغت را بگیرم میمیری بدبخت... او هم با پررویی گفت تا حالا کلی دختر بردم من بووووووق!!!
زنان قربانیان همیشه متهم
این روایتها تنها چند نمونه عینی از پدیدۀ متلکگویی و آزار خیابانی و خشونت های کلامی علیه زنان میباشد که زنان بوشهری هر روز با آن روبهرو شده یا از مواجهه شدن با آن هراس دارند. البته باید گفت این تعارضات صرفاً به مثالهای فوق ختم نشده و نمونههای فاجعهبارتر دیگری نیز دارد که نگارنده از بیان آن معذور است. در همین بوشهر خودمان بارها دیدهایم که در بیلبوردهای شهری پیامها و هشدارهایی وجود دارد که با زنان بوشهری را به عفیف بودن تشویق میکند؛ اما آیا یک بار هم پیامی مبنی بر تذکر و هشدار به مردان جهت ممانعت از ایجاد مزاحمت برای زنان دیده شده است؟ مردانی که زیستن آزاد و استفاده از فضاهای شهری را حق مسلمی برای خود پنداشته و به هیچ عنوان به کمتر تصاحب تمام فضای شهری رضایت نمیدهند. زنان در این میان همواره محکومانی هستند خاموش که برای متهم نشدن به انواع اتهامات واهی و یا خشونتهای بیشتر از سوی بستگان و خانواده و یا سرزنشهای اجتماعی سکوت را بر اعتراض ترجیح می دهند. Read the full article
0 notes