Don't wanna be here? Send us removal request.
Photo
گفتی به فتح شامی، #بغداد ما #رها شد
#تبریز ناله هایم، #گلریز #لاله ها شد
جائی که پیش از این من، در اوج #بی_نهایت
دستی گرفته بودم، دستی که زار ما شد
از تیغ آن نگاهش، تیری کمانه ها شد
بر قلب ما نشت و، درانه ها سوا شد
بر #جویبار کویش، نامی نشانه هائی
از شکِّ ناشکیبا، قرعه به نام ما شد
پیکی به دستم اما، با سطل من بنوشم
#عرق_سگی درگز، درمان ماجرا شد
#عرق اگر خوری تو، باشد سگی بنوشی
شاید وفای #سگ هم، در بازی ات نما شد
گوئی که شاعرم من، شعری به عمق نامش
گفتم برای آنش، چونان سری سوا شد
#وافور #بوسه هایش، #لب ها گرفته از ما
#تریاک و سُوسِه هایش، معتاد ما چرا شد
آتش گرفته جانم، آشَش به دِیرِ ما شد
خاک سری به سر شد، خاکستری هوا شد
#گل می خری برایم، وقتی فتاده باشم
این گل برای من گل، تیغی ز تیغه ها شد
حالا که مست هستی، بی ترمزی و رَستی
ما در خراب #مستی، #مادر به آن خطا شد
قصه دراز باشد، طولانی و طویل است
اما به عبرتی بس، #رامین قصه ها شد
.
#شعر از: #رامین_خزائی
#کهنه_سرباز_ایرانی
.
www.rezakhazai.ir
@RAMINKHAZAI135
#RAMINKHAZAI135 #IRANIAN #VETERAN #IRANIAN_VETERAN
#رامین_خزایی #رضاخزایی #کهنه_سرباز #شاعرانه #غزل
1 note
·
View note
Photo
یاد باد آن شب که من کوسِ اناالحق بزدم
یاد باد آن #شب که من #کوس #اناالحق بزدم
#خمره بر زیر #بغل، یک حرف ناحق بزدم
پچ پچی در گوش معشوقم نمود و من ولی
واژه ها را گفتم و صَرف محقق بزدم
گفتمش این ره که تو پیمودی اش ره نَبوَد
جذرِ کسرِ خَلَف و یک #قدرمطلق بزدم
گفت: شمع من #پروانه می خواهد و او سوزدم
خوشگلیها همه در طرح #معرّق بزدم
گفت: من گنجشکم او بال و پرِ محکمِ #من
او #گنج در #گنجه بگذاشت و من لق بزدم
اینهمه ارجاف بگفت و حوضچه ی #اشی_مشی
#عین آن حدائقش، رنگی که بر حق بزدم
حوضچه و رنگ و #خزائی همه اش خواب بوَد
با #فکر تو در #خواب، بُر نزدم، #ورق بزدم
#شعر از: #رامین_خزایی
#کهنه_سرباز_ایرانی
.
www.rezakhazai.ir
.
.
.
.
@RAMINKHAZAI135
#raminkhazai #IRANIAN #VETERAN #IRANIAN_VETERAN
#رامین_خزائی #خرایی #کهنه_سرباز #شاعرانه #غزل #تو
2 notes
·
View notes