هدف چیست – داشتن هدف در زندگی – چگونه برای خود هدف انتخاب کنیم – هدف زندگی از دیدگاه قرآن – چگونه هدف زندگی خود را پیدا کنیم
Don't wanna be here? Send us removal request.
Text
در رابطه جدی باشید
چگونه یک پسر را جذب خود کنیم قدم اول :زیبا اندیشیhttps://zibaandishi.com اول به شما توصیه می کنم با خودتان روراست باشید و تصمیم جدی بگیرید که چگونه یک پسر را تور کنیم: https://zibaandishi.com
واقعا از ته دل دوست دارید آن پسر را همیشه در کنار خودتان داشته باشید ؟ می خواهید پسر مورد علاقه تان با شما همچون ملکه برخورد کند و از چشمانش عشقش به شما نمایان باشد ؟ می خواهید طعم واقعی عشق را با پسر مورد علاقه تان بچشید ؟ شما هم زندگی کردن بدون پسر مورد علاقه تان را بی معنا می دانید ؟ خوب فکر کنید و خودتان را تصور کنید که با عشقتان در حال قدم زدن هستید، اگر این احساسات را دوست دارید باید وارد مرحله دوم بشوید : قدم دوم : در این مرحله شما باید رازهای جذب یک پسر را بیاموزید اگر عشقتان واقعی ست و برای احساسات خودتان ارزش قائل هستید باید خودتان را مجبور کنید تا بهای این عشق را بپردازید تا بتوانید پسر مورد علاقه تان را عاشق و شیفته خودتان کنید. اما بهای عشق پرداختن یعنی چه : یعنی اینکه بفهمید: پسرها به چه چیز در یک دختر اهمیت می دهند ؟ پسرها چگونه رفتاری از دختر ها را می پسندند ؟ چگونه باید با یک پسر رابطه برقرار کرد تا آن پسر عاشق و شیفته شما بشود ؟ چه چیزی باعث می شود که پسر مورد علاقه شما تمام فکر و ذهنش پیش شما باشد ؟ و هزاران نکته ریز دیگرhttps://zibaandishi.com راه های جذب پسر مورد علاقه اما اگر خواسته باشید تمام این موارد را خودتان با آزمون و خطا کردن بیاموزید، چندین سال از شما زمان می گیرد و ضربه های زیادی به احساسات شما می زند و به احتمال خیلی زیاد پسر مورد علاقه تان تا آن زمان با دختر دیگری که این مطالب را می داند وارد رابطه خواهد شد !!!! زیبا اندیشی من احساسات شما دختر خانم عزیز را درک می کنم و می دانم حس عاشقی چه حس زیبایی هست برای همین تقریبا تمامی مطالبی که در جلسات مشاوره حضوری به خانم های عزیز ارائه می دهم را در یک پکیج صوتی برای شما آماده کرده ام که می توانید در پایین همین صفحه این پکیج را سفارش دهید و بلافاصله گوش کنید و در وقت و هزینه خودتان صرفه جویی کنیدhttps://zibaandishi.com چگونه یک پسر مغرور را عاشق خود کنیم مطالب ارائه شده در این پکیج به کار خانم هایی می آید که با پسری ارتباط دارند و می خواهند این رابطه به یک ازدواج با عشق تبدیل شود در این پکیج شما با روانشناسی پسر ها آشنا می شوید و یاد می گیرید که چگونه یک نفر را عاشق خود کنیم و در مقابل رفتارهای آن ها چه عکس العملی داشته باشید که بتوانید قلب پسر مورد علاقه تان را تسخیر کنیدزیبا اندیشی
0 notes
Text
احساساتتان را بی ارزش نکنید
چگونه پسری را عاشق خودم کنم
زیبا اندیشی جذب پسر آموختن، آموختن و بازهم آموختنhttps://zibaandishi.com یادتان باشد، هرگز سعی نکنید از دوستانتان که اطلاعات روانشناسی صحیحی ندارند کمک بگیرید، یک راهنمایی اشتباه از طرف آنها باعث خواهد شد عشق تان را برای همیشه از دست بدهید !!! زیبا اندیشی
شما باید درباره روانشناسی پسرها بیاموزید، باید توقعات یک پسر را بفهمید، یادگیری روانشناسی پسرها کار آسانی نیست، متاسفانه کتاب های زیادی در این زمینه وجود ندارد بیشترین مراجعین من در همین زمینه هستند، مراجعه می کنند تا یاد بگیرند چطور باید با یک پسر برخورد مناسب انجام داد https://zibaandishi.com چطور یه پسر رو عاشق خودم کنم بر اساس روانشناسی رفتار های پسرها با شخصیت های متفاوت به شما آموزش داده می شود که : زیبا اندیشی چگونه بدون آن که به غرورتان لطمه ای وارد شود یک پسر را به طرف خودتان جذب کنید ؟ بهترین نوع آرایش زمان برخورد با پسران چگونه است ؟ بهترین نوع لباس در برخورد با پسران چیست ؟ نوع نگاهتان در برخورد با یک پسر چگونه باید باشد ؟ چه کلماتی هنگام بر خورد با یک پسر باید به کار ببرید ؟ پسر ها از چه نوع لحن و صحبتی لذت می برند ؟https://zibaandishi.com جذب پسر مغرور پسر ها چه توقعاتی از دختر ها دارند که حتی به زیان هم نمی آورند ؟ شما یاد می گیرید که ذهن پسر ها را بخوانید زمان گوش دادن به حرف های یک پسر چه عکس العملی داشته باشید که پسر واقعیت را به شما بگوید و دروغ بافی نکند ؟ چگونه باید با یک پسر رفتار کرد تا تمام ذهن و حواسش در تمام روز پیش شما باشد ؟زیبا اندیشی چرا بعد از یک مدت از دوستی تان با یک پسر ، رفتارهای آن پسر نسبت به شما سرد می شود ؟ در این زمان چه باید بکنید ؟ با پسری که مغرور هست و به شما توجهی نمی کند چه برخوردی باید داشته باشید ؟ چگونه باید با یک پسر قرار ملاقات گذاشت تا فکر نکند شما آویزان آن پسر هستید ؟ و صدها نکته دیگر که هر کدام به تنهایی می تواند شما را دختری جذاب و دوست داشتنی نشان دهد ! https://zibaandishi.com هیچ سحر و جادویی در میان نیست، این برخورد صحیح شماست که می تواند یک پسر را عاشق و شیفته شما کند، پس برخورد مناسب را یاد بگیرید تا بتوانید به نتیجه دلخواهتان برسید چگونه پسرها را ��ذب خود کنیم به شما اطمینان می دهم اگر به نکات گفته شده در محصول جذب پسر عمل کنید براحتی خواهید توانست قلب پسر مورد علاقه تان را تسخیر کنید و یک رابطه همراه با عشق واقعی را تجربه کنید، زیبا اندیشی
0 notes
Text
انگیزه چیست
انگیزه چیست
اگر بگوییم چون در زندگی مشکل هست دیگر نمی توان به زندگی امیدوار بود، حرف درستی نیست. زیرا اگر بدین شکل به زندگی بنگریم پس قطعا نباید در دنیا هیج فرد امیدوار و باانگیزه ای وجود داشته باشد. هیچ اختراعی نباید در دنیا صورت می گرفت؛ زیرا تا فرد به کوچکترین مشکلی در کار بر می خورد انگیزه و امید خود را از دست می داد. یا هیچ فوتبالیست معروفی نباید وجود می داشت زیرا اگر توپش وارد دروازه نمی شد ناامید و بی انگیزه می شد و فوتبال را کنار می گذاشت.
فکر می کنید علی دایی چند گل ملی زده است؟ او با ۱۰۹ گل ملی بهترین گلزن ملی دنیاست و اقای گل جهان است. اما آیا تمام شوت هایش وارد دروازه و تبدیل به گل شده است؟ علی دایی از وقتی فوتبال را شروع کرده هزاران گل نزده دارد. هزاران شوت دارد که به تیرک دروازه خورده و هزاران شکست داشته اما ما فقط پیروزی ها و گل هایش را دیده ایم. اگر او از همان ابتدا با یک شکست کوچک فوتبال را کنار می گذاشت آیا الان به این موفقیت می رسید؟
انگیزه چیست ؟ افراد بسیاری هستند که در زندگی موفق نیستند، نه بخاطر اینکه استعداد، مهارت یا توانایی ندارند، بلکه بخاطر اینکه انگیزه کافی ندارند و خیلی زود خسته می شوند و به بهانه های مختلف کاری که انجام می دهند را رها می کنند.
یقینا داشتن امید در شرایط سخت زندگی کار آسان و راحتی نیست. بی شک بزرگترین هنر هر انسانی امیدوار بودن در شرایط سخت و دشوار زندگی است.
انگیزه ای برای زندگی ندارم
در این مقاله می خواهم شما را با ۳ تکنیک فوق العاده مهم ایجاد انگیزه برای زندگی آشنا کنم که اگر آنها را به کار بگیرید چراغ انگیزه در شما هیچگاه خاموش نخواهد شد.
ایجاد انگیزه برای زندگی
۱- تکنیک اول ایجاد انگیزه برای زندگی : داشتن علاقه و اشتیاق به کارهایی که انجام می دهید.
یکی از نکات مهم که باید برای ایجاد و حفظ انگیزه به آن توجه بسیاری داشت انجام کارهایی است که به آن اشتیاق و علاقه دارید. اگر در مورد کار و مسیری که در زندگیتان طی می کنید شور و اشتیاق فوقالعادهای داشته باشید، همیشه برای انجام کارهایتان باانگیزه ��واهید بود و برای انجام مسئولیتها و تکمیل وظایفتان هر کاری که از دستتان برمیآید را انجام خواهید داد.
شما نباید صبح ها افسرده و بی میل از خواب بلند شوید. نباید فردی همیشه خسته و اخمو باشید و از کارهایی که در طول روز می کنید نفرت داشته باشید. شما نباید تمام انرژی خود را صرف تحمل کردن رئیس و دیگر اطرافیانتان بکنید. شما نباید هر روز جمله «این زندگی کردن نیست» را با خود تکرار کنید.
شما باید خوشحال باشید که باز صبح شده است. اشتیاق و علاقه تان هر چیزی که باشد، سرگرم آن شدن به شما انرژی میدهد و با انگیزه بیشتری هدفتان را دنبال کنید. کاری که برایتان مثل تفریح و سرگرمی است دوست دارید ساعت ها برایش وقت بگذارید.
یک بار توماس ادیسون گفت: من در تمام عمرم یک روز کاری هم نداشتم، همه اش تفریح و لذت بود. خیلی از انسانهای موفق هم شبیه او هستند. برای همین اگر دنبال رویاهایتان بروید، بقیه چیزها همگی سرجای خودشان قرار می گیرند. شاید وقتش رسیده که بالاخره انتخاب کنید؟ چگونه انگیزه خود را از دست ندهیم
بیایید برای لحظه ای به زندگیتان نگاه کنید. برای داشتن انگیزه در زندگی باید هدفی را دنبال کنید که به آن علاقه مند باشید شما باید با علاقه کار کنید. اگر کار روزمره تان شما را خسته کرده و هیچ علاقه ای به آن ندارید، وقتش است که دنبال کاری بروید که دوست دارید.
هیچکس نمی داند تا کی زنده است، پس چرا باید در زندگی کارهایی را انجام دهیم که از آن لذت نمی بریم؟
ایجاد انگیزه در زندگی
۲- تکنیک دوم ایجاد انگیزه برای زندگی : یک مجله موفقیت برای خود درست کنید.
یکی دیگر از راه های ایجاد انگیزه برای زندگی در نظر گرفتن موفقیت های هر چند کوچک و لذت بردن از آنهاست. یک دفتر تهیه کنید و تمام موفقیت های قبلی زندگیتان، موفقیت هایی که بعداً به آن دست پیدا می کنید و شادی های زندگیتان را در آن ثبت کنید. گاهی وقت بگذارید و نوشته هایتان را بخوانید، این می تواند منبع انگیزه خوبی برای شما باشد.
۳- تکنیک سوم ایجاد انگیزه برای زندگی : به دنبال الگوی موفق باشید تا انگیزه تان چند برابر شود.
هر رویایی که در سر دارید احتمال اینکه افراد موفق در آن زمینه وجود داشته باشند زیاد است. پس به دنبال افرادی باشید کاری را که می خواهید انجام دهید را قبلا انجام دادند. اگر در اطرافتان نیست بدنبال آن در کتابها، فیلم های آموزشی و یا وب سایت های شخصی بگردید و از اشتباهات، شکست ها و پیروزی های آنها استفاده کنید.
اینکه دیگران هم همین راه را رفته باشند و به موفقیت رسیده باشند به شما انگیزه زیادی می دهد. مثلاً فردی تعریف می کرد همسرم به بیماری سرطان مبتلا شد. با اینکه در ابتدا از لحاظ روحی ضربه شدید خورد اما بعد از مدتی گفت: «من فلانی را که قبلاً سرطان داشت اما الان خوب شده تجسم می کنم. او توانست از پس این بیماری بر بیاید بنابراین من هم می توانم.» او با این روش انگیزه و امید خود را برای مبارزه با بیماری اش چندین برابر کرد.
چرا انگیزه ندارم ؟ افرادی زیادی برای مشاوره به م�� مراجعه می کنند و میگویند: چرا انگیزه ندارم ؟ چگونه انگیزه خود را قوی کنیم
علی ۲۳ سال داشت و به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده بود. او می گفت نمی دانم چرا میل و انگیزه ای برای زندگی و یافتن شغل مناسب ندارم. سحر ۳۰ ساله هم مدتی بود که می خواست لاغر کند اما می گفت دیگر حوصله و انگیزه رژیم گرفتن را ندارم و افراد بسیاری که هر کدام از بی انگیزگی در زندگی شکایت داشتند.
چرا انگیزه ندارم
وجود انگیزه و عدم انگیزه در زندگی از چه عواملی نشات می گیرد:
۱- عامل اول بی انگیزگی در زندگی : انسانها در برابر این موضوع که رویدادهای زندگی تحت کنترل آنهاست یا نه، به دو دسته تقسیم میشوند.
گروه اول کسانی هستند که میگویند مسئولیت زندگی برعهده خودمان است و سرنوشت را خودمان می سازیم.
گروه دوم برعکس این افراد، باور دارند اتفاقاتی که در زندگی پیش میآید، به آنها مربوط نیست و این جبر روزگار است که بر انها چیزی را تحمیل می کند. فردی که احساس میکند رویدادها و اتفاقات را نمیتواند کنترل کند، باور دارد سعی و تلاشش هم بیهوده است.
مثلا دانشآموزی که فکر میکند هر چقدر درس بخواند باز هم معلم به او نمره کم میدهد برای درس خواندن بی انگیزه می شود. یا کارمندی که باور دارد، مدیر با او سر لج دارد و به کارهایش بها نمی دهد، دست از سعی و تلاش برمید��رد و دیگر شور و شوقی برای ادامه کار ندارد. چگونه به خودمان انگیزه بدهیم
چرا بی انگیزه ام
۲- عامل دوم : گرفتن تصمیم های زیاد نیز از علل بی انگیزگی محسوب می شود.
اهمیتی ندارد که چقدر منطقی و روشنفکر باشید، شما نمی توانید مدام و پشت سر هم تصمیم بگیرید. در این وضعیت هر چه انتخاب های پیش روی شما بیشتر باشد، انجام آنها توسط مغز مشکل تر می شود و گاهی مغز به دنبال یک راه فرار (در رفتن از زیر کار) خواهد گشت چیزی که آن را بی میلی برای انجام کار می دانید.
خستگی از تصمیم گیری فقط با تصمیم های بزرگ پیش نمی آید. تعداد زیادی تصمیم کوچک هم می توانند به مرور چنین خستگی ای ایجاد کنند. پس اگر انتخاب هایتان را مدیریت نکنید، حال این انتخاب ها کوچک باشند یا بزرگ، به مرور دچار این خستگی و بی انگیزگی خواهید شد.
۳- عامل سوم چرا من انگیزه ندارم : طرد شدن از سوی دیگران می تواند انگیزه را نابود کند.
زمانی که شما طرد می شوید یا حرف های شما پذیرفته نمی شود، تمایل به تلاشتان را از دست می دهید. زیرا فکر می کنید که دیگر هیچ کسی به تلاش شما اهمیت نمی دهد. واضح است که عدم پذیرش شما توسط یک یا چند نفر، اتفاق مهمی نیست و به معنی طرد شدن از کل انسان ها نیست، اما اثری که روی شما می گذارد ممکن است به همان اندازه بزرگ باشد.
زندگی بالا و پایین های بسیار دارد اگر یاد نگیرید که چگونه انگیزه و امید خود را حفظ کنید هر زمان که اتفاق ناخوشایندی برایتان بیفتد، شدیداً احساس ناخوشنودی خواهید کرد.
چطور انگیزه پیدا کنیم شاید شما هم جزء آن دسته از افرادی باشید که با خود می گویید: هدف دارم ولی انگیزه ندارم یعنی اهدافی در زندگی دارید و رویاهایی را در سر می پرورانید اما هنوز برای رسیدن به آنها قدمی برنداشته اید و این ذهنیت را دارید که رویاهایتان نمی تواند رنگ واقعیت بگیرد.
آیا هدف خود را دست نیافتی می بینند. و نور امید و انگیزه در دلتان کمرنگ شده است؟ اگر می خواهید جزء افرادی نباشید که با حسرت به گذشته خود نگاه می کنند مقاله « هدف دارم ولی انگیزه ندارم » را با دقت بخوانید.
همه ما در زندگی خود اهدافی داریم که دلمان می خواهد به آنها برسیم. برای رسیدن به هدف باید تلاش کرد. این تلاش نیازمند وجود انگیزه است. اما چگونه برای خود ایجاد انگیزه کنید؟ مهم ترین عوامل ایجاد انگیزه در زندگی چیست؟
شاید پیش خود بگویید: بسیاری ازمواقع پیش آمده برای انجام کاری بی نهایت هیجان زده بوده ام اما پس از گذشت زمان کم کم از شدت شور و هیجانم کاسته شده است و انرژی و انگیزه خود را از دست می دهم و آن را نیمه کاره رها می کنم.
هدف دارم ولی انگیزه ندارم
باید بگویم این مشکل همه افراد است. اما برای این منظور راهکار هایی وجود دارد که می توان انگیزه و امید را تا پایان کار حفظ کرد. یکی از راهکارها برای شما که می گویید هدف دارم ولی انگیزه ندارم این است:
راهکار: اگر هدف بزرگی در زندگی دارید آن را به هدفهای کوچکتر بشکنید.
اگر به کارهای بزرگ و به ظاهر غیر ممکن فکر می کنید تمام انگیزه خود را از بین می برید.دلایل بی انگیزگی در زندگی به جای غرق شدن در این افکار و اینکه اجازه دهید خواسته هایتان همانطور دور بمانند، بلند شوید و وظایف خود را به کارهای کوچک تر و دست یافتنی تر تقسیم کنید. یعنی هدف بلند مدت خود را به چندین هدف کوتاه مدت تقسیم کنید. اینطوری با یک به یک انجام دادن کارها احساس موفقیت می کنید.
اگر می ترسید یک کار بزرگ را شروع کنید یا نمی خواهید انگیزه و انرژی خود را در هنگام انجام آن از دست بدهید، حتماً آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنید. کارهای کوچکتر باعث می شود که از لحاظ روانی راحت تر بتوانید به خواسته تان نزدیک شوید و آن را شروع کنید. زیرا با انجام هر یک از این تکه ها و تمام کردن آنها، حس موفقیت به شما دست می دهد و انگیزه شما برای انجام بقیه بالاتر می رود.
هدف دارم ولی انگیزه ندارم چه کنم ؟ بر فرض اگر هدف شما اینست که تا ۵ سال دیگر آرایشگر ماهری شوید برای رسیدن به این هدف باید چه کنید؟ چه استراتژی ها و چه برنامه های کوچک و بزرگی باید بریزید؟
مثلاً پرس و جو کردید و فهمیدید بهتر است برای آرایشگری ابتدا به مدت یک سال در آموزشگاه، دهنده مدرک دیپلم آرایشگری فنی حرفه ای ثبت نام کنید و ابتدا آرایشگری را به صورت اصولی و کلی بیاموزید. پس هدف کوچکتر شما می شود یادگیری آرایشگری به صورت کلی. سال بعد در حوزه های تخصصی و مورد علاقه خود دوره بروید. مثلاً ۶ ماه دوره کوتاهی مو بروید. بعد از آن ۶ ماه دیگر دوره رنگ و مش مو و البته حداقل به مدت یک سال در آرایشگری شاگردی کنید تا مهارت ها و نکات ریز را بیاموزید.
��ما باید بدانید قدم های بعدی برای رسیدن به هدف بزرگتان چیست و برایش برنامه ریزی مالی و زمانی بکنید. اگر کارها را مرحله به مرحله انجام دهید، می توانید بزرگ ترین و پیچیده ترین کارها را به انجام برسانید.
هدف دارم انگیره ندارم . البته نکته فراموش نکنید هر هفته یا هر ماه پیشرفت خود را چک کنید. هر هدف کوچک و کوتاه مدتی را که با موفقیت پشت سر می گذارید خود را یک گام به هدف اصلی نزدیکتر ببینید. هر کسی دوست دارد بداند که هر روز چقدر به هدف و خواسته هایش در زندگی نزدیکتر می شود. اگر ببینید که در مسیر درست هستید و هر بار پیشرفت قابل ملاحظه ای می کنید، انگیزه شما بیشتر می شود؛ اما اگر ببینید در رسیدن به هدف تعلل می کنید، این تلنگری به شماست تا دوباره به مسیر اصلی برگردید.
در این مقاله می خواهم یکی از مهم ترین راههای ایجاد انگیزه در خود را به شما آموزش دهم.
قبل از اینکه راههای ایجاد انگیزه را به شما بگویم به این سوال پاسخ دهید: چگونه می توانید در حفظ انگیزه تان موفق باشید اگر شما هنوز نمی دانید که به کجا قرار است بروید؟
برای روشن شدن نور انگیزه، افزایش امید و ایجاد تغییرات مثبت در زندگیتان این است که ببینید واقعا چه می خواهید؟
دوست دارید به چه آرزوهایی در زندگیتان دست یابید؟ به کجا برسید؟ چه چیزهایی باعث می شود صبح ها زودتر از خواب بلند شوید و شب ها دیرتر به رختخواب بروید؟
هدف زندگی خود را دریابید.
بعضی افراد در انتخاب اهدافشان اشتباه می کنند و یک عمر حسرت می خورند، چرا کاری که دوست داشتند و در آن استعداد داشتند را دنبال نکردند؟ چرا به خاطر چشم و هم چشمی فلان کار را شروع کردند در صورتی که اصلاً آن را دوست نداشتند و یک عمر بی رغبت و بی انگیزه زندگی کردند؟
راههای ایجاد انگیزه
هدفی که هوشمندانه انتخاب شده باشد و شما واقعا از ته دل بخواهید به آن دست یابید به شما کمک می کند تا هر کاری را که لازم است انجام دهید تا جایی که سماجت و قدرت اراده شما برای دیگران شگفت انگیز و مثال زدنی خواهد بود و آنقدر توانمند خواهید شد تا به هدفتان هر چند با مشکلات فراوان دست یابید.
آنچه که در این میان بسیار اهمیت دارد این است که اهدافتان را خود بر اساس علایق و استعدادهایتان انتخاب کنید، بدون اینکه به اعضای خانواده و دوستانتان اجازه دهید بر شما تاثیر بگذارند. اهدافی که اطرافیان به شما تحمیل می کنند هیچ تاثیری در ایجاد انگیزه شما ندارند.
راههای ایجاد انگیزه در زندگی : مراجعه کننده ای داشتم که تعریف می کرد: «اصلاً اهل درس و دانشگاه نبودم از همان دوران نوجوانی به کار آرایشگری علاقه فراوان داشتم. اما پدرم قبلاً رئیس بانک بود و دوست داشت من هم یک کار دولتی داشته باشم و شدیداً مخالف این بود که کار آرایشگری را دنبال کنم.
علی رغم میل باطنی ام حسابداری خواندم و به سفارش یکی از دوستان پدرم در اداره ای مشغول به کار شدم. هر کس مرا می بیند می گوید: خوش به حالت که فلان جا سر کار می روی. اما من هیچ انگیزه ای برای رفتن به سر کار ندارم. خدا خدا می کنم چند روز تعطیلی شود و سر کار نروم. از جلوی مغازه های آرایشگری که رد می شوم با حسرت نگاه می کنم و آرزو می کنم کاش من به جای صاحب آن بودم.»
راه های افزایش انگیزه
ای عزیزی که می گویی بی انگیزه هستم می خواهم توصیه ای در خصوص ایجاد انگیزه به شما بکنم:
اگر به کاری که انجام می دهید علاقه ای نداشته باشید و در راستای استعدادهایتان نباشد حتی اگر اول کار را با شور و شوق شروع کنید مطمئنا بعد از مدتی با کوچکترین مشکلی انگیز و رغبت خود را از دست می دهید. پس به دنبال هدفی بروید که دلتان آنجاست. راهی را پیدا کنید که به زندگیتان معنا و مفهوم دهد. وقتی چیزی پیدا کردید که برایش زندگی کنید، مطمئناً بهتر زندگی خواهید کرد. معنای زندگی شما چیزی است که خودتان تعیین می کنید.
اگر تا به حال مسیر را اشتباه می آمدید هم اکنون تصمیم به تغییر آن بگیرید. اگر از شغل فعلی خود ناراضی هستید آن را عوض کنید. اگر ادامه تحصیل را دوست دارید هم اکنون اقدام کنید. هر موفقیتی با یک تصمیم و یک تغییر آغاز می شود. اگر تا به حال با دقت به این موضوع نگاه نکرده بود از امروز حتماً به آن توجه کنید. این خود شما هستید که سرنوشت زندگیتان را تعیین می کنید.
0 notes
Text
هدف چیست ؟
هدف چیست
؟
هدف چیست ؟ داشتن هدف در زندگی چقدر مهم است؟ یک هدف چه ویژگی هایی دارد؟ تفاوت هدف با آروز چیست؟ یک هدف باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ چرا بعضی ها هدف ندارند؟ چگونه می توانید هدفی را انتخاب کنید؟ بعد از آنکه هدف خود را انتخاب کردید، در ارتباط با آن باید چه کارهایی را انجام دهید؟ و… سوالات بی شماری که قصد دارم در این مقاله و مقالات بعدی به آن بپردازم تا شما دوستان عزیز بتوانید هدف خود را در زندگی مشخص کنید و به آنچه می خواهید برسید.
هدف چیست ؟
تعریف هدف : هدف خواسته دقیق و روشن و وضعیتی است که می خواهید در آینده داشته باشید که مدام ذهن شما را برای رسیدن به آن درگیر خود می کند. هدف، همان خواسته ای است که میخواهید به آن برسید یعنی رسیدن به آن چه می خواهید و می توانید باشید. هدف همان تصاویر خوبی است که در ذهن، از خود و زندگی آینده خود ساختهاید. هدف همان نتیجه ای است که در اثر برنامه ریزی، تلاش و پشتکار شما به دست می آید. رسیدن به هدف یعنی واقعیت بخشیدن به رویاها.
اگر شما وارد یک آژانس هواپیمایی شوید و از آنها بخواهید برای شما بلیط صادر کنند اما مقصد را ندانید هیچ گاه این کار را نمی کنند چون مقصد و هدف شما مشخص نیست هدف باید دقیقاً مشخص باشد که شما در چه تاریخی به چه کشوری می خواهید سفر کنید.
چرا داشتن هدف در زندگی این قدر مهم است؟
داشتن هدف ضروری است چون حرکت بدون هدف معنایی ندارد. اگر هدف نداشته باشید مگر مهم است به کدام سمت بروید. اصلاً چرا باید بدون هدف حرکت کنید؟ وقتی هدف ندارید در چه راهی قدم خواهید گذاشت؟ مگر فرقی هم می کند که در چه راهی قدم بگذارید؟ اگر هدف نداشته باشید تمام عمرتان را صرف رویاپردازی های بیهوده خواهید کرد.
شما باید به این سوالات مهم در زندگیتان جواب دهید: هدف من چیست؟ من چه اهداف کوچک و بزرگی در زندگی دارم؟ به کدام یک از هدف هایم رسیدم و به کدام نرسیده ام؟ چرا به بعضی هدف هایم نرسیده ام؟ آیا به خاطر سهل انگاری من بوده است؟ چگونه به اهدافم در آینده برسم؟ چگونه برنامه ریزی کنم؟ و …
یک کشتی را در دریا در نظر بگیرید اگر این کشتی مقصد مشخصی داشته باشد و بداند به کدام سمت می خواهد برود دقیقاً به همان سمتی که می خواهد، حرکت می کند. حتی اگر بادهایی مخالف جهت حرکت آن بوزند کشتی همچنان به راه خود ادامه می دهد، چرا؟ زیرا مقصد از قبل مشخص است. اما اگر یک کشتی بدون مقصد خاصی در دریا به راه بیفتد بادها آن را به هر سمتی و سویی که بخواهند می کشانند و اختیار کشتی به دست بادهای دریا می افتند.
این مثال در مورد آدم ها هم همین طور است. خیلی افراد بدون هیچ هدفی زندگی می کنند و اگر از آنها بپرسید برنامه فردایشان چیست، می گویند: نمی دانم، حالا تا فردا خدا بزرگه، اصلاً تا فردا کی مرده کی زنده. یا اگر بپرسید بعد از اتمام تحصیلات می خواهید چکاری را شروع کنید می گویند: هر کاری پیش بیاد، باید ببینم چی میشه.
عزیزان این را بدانید اگر نتوانید وضعیت خود را در آینده مشخص کنید، ناچار محیط اطرافتان، وضعیت را به شما تحمیل می کند و مثل کشتی بدون مقصدی می شوید که در دریای پر تلاطم اختیارش به دست بادهای موافق و مخالف می افتد پس چه بهتر که بدانیم هدف ما چیست ؟
هدف خود را معلوم کنیم و به سمتش در حرکت باشیم. داشتن اهداف دقیق، روشن و از پیش تعیین شده برای رسیدن به موفقیت ضروری است.
طبق تحقیقات دانشگاه استنفورد ، ۹۷ درصد مردم جهان در زندگی خود هدف مشخص و روشنی ندارند و تنها ۳ درصد از مردم می دانند که دقیقاً از زندگی چه می خواهند. درنتیجه زندگی آنها هیچ معنا و مفهوم واقعی ندارد و با حس عدم قطعیت درمورد آینده همراه است. اصولاً همه مردم کار و فعالیت می کنند اما نمی دانند هدف چیست ؟ زمانی که از آنها بپرسید که از زندگی چه می خواهند و یا هدف آنها در زندگی چیست جواب اکثرشان این است که «اِ اِ اِ نمی دونم» یا «باید راجع بهش فکر کنم» این افراد هرگز به جایگاهی که باید برسند و لیاقتش را دارند نمی رسند.
واقعیت این است که بیشتر مردم هدف زندگی خودشان را نمی دانند. به همین دلیل زندگیشان با شانس و تصادف پیش می رود، به چیزهایی می رسند که برایشان اتفاق بیفتد به جای اینکه خودشان آن اتفاق ها را ایجاد کنند.
تعیین هدف به افراد کمک می کند مطمئن شوند اعمالی که روزانه انجام می دهند به آنچه که نهایتاً در زندگی خود می خواهند منتهی می شود. این باعث می شود بتوانند سرنوشت زندگیشان را خود رقم بزنند.
فواید داشتن هدف چیست
در این مقاله می خواهم چند کلمه ای در مورد فواید داشتن هدف در زندگی و اینکه چگونه هدف داشته باشیم با شما صحبت کنم. دوستان شما از کدام تیپ آدم ها هستید از آنهایی که در زندگی هدف مشخصی دارند یا از آنهایی که هر کاری را بدون هدف و هر چه پیش آید خوش آید انجام می دهند هستید. ویژگی مشترک تمام انسان های موفق داشتن هدف هایی مشخص و روشن بوده است. در واقع چیزی که افراد را از یکدیگر متمایز می کند در نگاه اول داشتن یا ندا��تن هدف است.
و اما چگونه هدف داشته باشیم ؟ داشتن هدف چه ضرورتی دارد؟ چگونه می توان هدفی را تعیین کنیم؟ بعد از آنکه هدف خودرا انتخاب کردیم، درارتباط با آن لازم است چه کارهایی انجام دهیم؟ اگر نتوانیم وضعیت خود را در آینده تعیین کنیم، به ناچارمحیط پیرامون، وضعیتی را به ما تحمیل می کند. برای همین است افرادی که هدف ندارند نمی دانند که به کدام جهت بروند و به ناچارهر آنچه که برایشان پیش می آید را باید بپذیرند.
فواید داشتن هدف :
داشتن هدف به انسان اعتماد به نفس، انگیزه وعشق به زندگی می دهد.
انسان هدفمند پویا و فعال است و کمتر به دنبال افکار منفی است.
با داشتن هدف است که انسانها می توانند به جاهای بزرگ برسند.
یکی از رموز موفقیت انسان داشتن هدف در زندگی است. داشتن هدف است که انسان های بزرگ را از دیگران متمایز می کند و گرنه هیچ انسان موفقی از ابتدا موفق به دنیا نیامده است.
شما چگونه هستید؟ آیا در زندگی هدف دارید؟ آیا برای آینده خود برنامه ریزی کرده اید؟ آیا نقشه زندگی خود را ترسیم کرده اید؟ آیا برای آینده خود رویایی در سردارید؟
چگونه هدف داشته باشیم ؟
۱- هدف های خود را روی کاغذ بنویسید.
همین امروز هدف های خود را مشخص کنید و فکر کنید دقیقاً چه می خواهید. هدفتان را روی کاغذ بنویسید و به دیوار اتاقتان بچسبانید. قطعاً هر گاه به آن نگاه کنید انرژی بیش تری را برای رسیدن به هدف خود صرف می کنید. با داشتن هدف مکتوب و برنامه ای منظم، کارایی شما بیشتر از کسی خواهد بود که تنها هدف هایش را در ذهن نگه می دارد.
بنابراین ابتدا تمام خواسته های خود را روی کاغذ بنویسید. سپس یکی یکی این اهداف را از جهت مفید بودن ارزش گذاری کنید. از خود درباره تک تک خواسته هایتان پرسید، آیا این هدف برای من و زندگی من لازم است؟ آیا به اندازه کافی مفید و باارزش است؟ آیا هدفی ضروری تر از این هدف نیست؟
۲ـ هدف کلی زندگی خود را با مطالعه، فکر، تحقیق و مشورت تعیین کنید.
شما دوست دارید مردم چه تصویری از شما داشته باشند و به چه عنوانی شما را بشناسند. شاید یافتن این مورد کمی سخت باشد اما غیر ممکن نیست. در این راه تنها با کسانی مشورت نمایید که در مورد موضوع هدف متخصص باشند.
۳ـ در انتخاب هدف واقع بین و منطقی باشید.
اهداف نباید ناشی از توهم و خیال پردازی های زیاد باشند که رسیدن به آن ها غیر ممکن باشد یعنی اهدافی را انتخاب کنید که دستیابی به آنها شدنی است. زندگی یک رویای شیرین نیست که با تخیل به آن دست یابید، بلکه واقعیتی است که خیلی چیزها در آن محدود شده است. بنابراین هدفی داشته باشید که می دانید می توانید به آن برسید.
۴- هدف باید دارای تاریخ باشد.
یک مدت زمان مشخص برای رسیدن به هدف خود تعیین کنید. این کار باعث می شود که با تلاش بیشتری کارها را جلو ببرید و هدف خود را جدی تر ببینید.
۵- برای رسیدن به هدف خود برنامه ریزی کنید.
مسیرهایی را طراحی کنید که شما را به هدفتان می رساند و برای این کار حتماً از افراد مطمئن و راه بلد مشورت بگیرید.
امیدوارم در کارهایتان هدف مشخصی داشته باشید و هر کاری را با برنامه ای از پیش تعیین شده انجام دهید.
اهمیت و ضرورت هدف گذاری در زندگی
مهمترین عامل برای رسیدن به موفقیت، تعیین ��قیق اهداف است. هدف گذاری در زندگی مهمترین عامل حرکت و خلق آینده است، هدف ها مسیر زندگی و مقصد را روشن می کنند. هدف گذاری در زندگی یعنی ترسیم جاده ای برای مقصد. آنهایی که رویایی در ذهن و هدفی بر روی کاغذ ندارند مقصدشان ناکجا آباد خواهد بود.
یکی از مهم ترین مهارتهایی که باید در خود تقویت کنید، مهارت هدف گذاری در زندگی است.
هدف گذاری در زندگی یعنی …
من کیستم؟
در حال حاضر کجا هستیم؟
به کجا می خواهم بروم؟
چرا می خواهم بروم؟
چگونه می خواهم برسم؟
به چه چیزهایی برای رسیدن نیاز دارم؟
چه زمانی خواهم رسید؟
و …
وقتی که هدف ها مشخص شدند برای نحوه رسیدن به اهداف باید طرح ها، برنامه ها و کلیه فعالیت هایی که منجر به تحقق اهداف می شوند را تعیین کنید.
مزایای هدف گذاری در زندگی :
هدف گذاری در زندگی باعث ایجاد انگیزه و انرژی در شما می شود.
هدف گذاری شرط لازم برنامه ریزی است، برنامه بدون هدف معنی ندارد.
هدف گذاری به زندگیتان جهت و معنا می دهد.
هدف گذاری باعث می شود تمرکزتان بر فعالیت هایتان بیشتر شود.
هدف گذاری امکان اندازه گیری پیشرفت و ارزیابی عمکرد را فراهم می کند.
هدف گذاری باعث افزایش اعتماد به نفس شما می شود.
هدف گذاری احتمال رسیدن به موفقیت را بیشتر می کند.
توصیه های لازم برای هدف گذاری در زندگی
۱- فهرستی از تمامی اهدافی که باید به آنها برسید را تهیه کنید
۲- با توجه به اینکه همزمان نمی توان به همه اهداف تعیین شده رسید اهداف خود را اولویت بندی کنید.
۳- اولویت های مشخص شده را رعایت کنید یعنی ابتدا ازهدفی شروع کنید که اولویتش از همه بیشتر است .
۴- در صورت بزرگ بودن اهداف آنها را به هدف های کوچکتر تقسیم کنید.
۵- فهرستی از کارهایی که باید برای رسیدن به هر هدف انجام دهید را تهیه کنید.
۶- یک فرم تعیین اهداف ماهانه تهیه کنید و برنامه ریزی کنید چه فعالیت هایی را باید در جهت رسیدن به هدف خود در این ماه انجام دهید.
۷- یک فرم تعیین اهداف هفتگی تهیه کنید. یعنی هفته خود را با لیست کردن کارهای مهم در جهت رسیدن به هدفتان شروع کنید.
۸- یک فرم تعیین اهداف روزانه تهیه کنید. یعنی هر روز صبح مهمترین کارهایی که باید در جهت رسیدن به هدفتان در طول روز انجام دهید را مشخص کنید.
هر رویدادی در زندگی دو بار اتفاق می افتد، یک بار در ذهن و خیال و بار دیگر در عمل. آینده شما بستگی به هدف هایی دارد که هم اکنون انتخاب می کنید.
هدف در زندگی
گاهی اوقات شما انتخاب هدف و تلاش برای رسیدن به هدف در زندگی تان را به تعویق می اندازید. روزها پشت سر هم می آیند و می روند عمر گران مایه می گذرد اما هیچ تغییر و تحولی در زندگی تان به وجود نمی آید و با خود فکر می کنید امروز که گذشت اما فردا چنین و چنان می کنم. فردا هم می آید و می رود باز می گویید فردا نه از شنبه، شنبه ها هم می گذرند و آن فرصت های طلایی هرگز نمی رسند و غافل از اینکه که امروز همان فردایی است که دیروز در انتظارش بودید.
به راستی دلیل این همه تعلل و سستی چیست؟
اگر هر روز صبح سرشار از انرژی و امید از خواب بیدار نمی شوید به خاطر این است که شما در زندگی تان هدف ندارید. این بی هدفی است که تیشه بر ریشه فرصت هایی طلایی عمر ما می زند و زمان را به هدر می دهد.
آیا می دانید داشتن هدف در زندگی می تواند چه تاثیرات مفید و مثبتی برروی سلامت جسم و روح شما داشته باشد؟
۱- تاثیرات داشتن هدف در زندگی بر جسم انسان
تحقیقات نشان می دهد داشتن هدف در زندگی می تواند بر سلامتی و طول عمر تاثیر بگذارد. دکتر کوهن و همکارانش با بررسی اطلاعات و مطالعه از مجموع ۱۳۷۰۰۰ مرد و زن، دریافتند افرادی که حس هدفمندی کمتری دارد، احتمال بیشتری دارد که دچار سکته مغزی، حمله قلبی و یا بیماریهای عروقی تصلب شرائین شوند. البته مزایای زندگی هدفمند تنها به سلامت قلب محدود نمی شود.
تحقیقات انجام شده در دانشکده پزشکی دانشگاه Rush در شیکاگو اثبات میکند که زندگی هدفمند از ذهن نیز محافظت میکند. دکتر پاتریکا ای بویلر، متخصص مغز و اعصاب مرکز بیماری آلزایمر Rush معتقد است هدف هر آنچه که باشد به مغز انعطافپذیری می بخشد. داشتن هدف در زندگی ، مغز شما را در برابر بیماری هایی مانند آلزایمر قوی تر و مقاوم تر می کند.
۲- تاثیرات داشتن هدف در زندگی بر روح و روان انسان
داشتن هدف به زندگی معنا می دهد. داشتن هدف آرامش بخش زندگی است. برای داشتن آرامش در زندگی عوامل بسیاری وجود دارند که یکی از مهم ترین این عوامل داشتن هدف در زندگی است. روشن و واضح بودن هدف زندگی یکی از عوامل مهم آرامش ، شاد زیستن و سلامتی روانی فرد است.
بسیاری از سردرگمی ها و افسردگی ها در اثر این است که افراد هدف مشخص و روشنی برای زندگی خود ندارند. اگر انسان نتواند هدف زندگی خود را بیابد زندگی برای او پوچ، بی هدف و بی معنا خواهد بود.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
آن کس که بداند از کجا آمده، در کجاست، و به کجا رهسپار می شود، مشمول رحمت الهی خواهد شد.
علاوه بر تاثیراتی که تعیین هدف بر سلامت جسم و روح دارد. تاثیرات شگفت آور دیگری در زندگی و آینده شما دارد که در این مقاله به گوشه ای از این مزایا اشاره خواهیم کرد.
مزایای داشتن هدف در زندگی :
داشتن هدف در زندگی ، باعث می شود از تقلید کورکورانه و گم شدن در راهی که مقصود شما نیست دوری کنید.
هدف مسیر و مقصد زندگی را تعیین و روشن می کند و به شما اعتماد به نفس، انگیزه و عشق به زندگی می دهند.
داشتن برنامه و هدف در زندگی ، حس حرکت می دهد و در شما انرژی می آفریند.
با داشتن هدف در زندگی می دانید که یک سال آینده ، پنج سال بعد و ده سال دیگر ، می خواهید در کجا و چه موقعیتی باشید.
اگر شما برای خود هدف در زندگی تعیین کرده باشید و چشم اندازی دقیق از آینده خود مد نظر داشته باشید با تمرکزی دقیق به سمت هدفتان حرکت خواهید کرد و دست از کارهای بیهوده و وقت تلف کنی خواهید کشید.
به تدریج نظم و برنامه ریزی ملکه ذهن شما می شود و خیلی زود به موفقیت های باورنکردنی خواهید رسید.
پس بیایید در هر سنی که هستید و در هر مرحله و شرایطی که هستید نه با رویاپردازی و آرزوهای دور و دراز، بلکه با منطق و واقع بینی آنچه را که دوست دارید به آن برسید را مشخص کنید و همه چیز را برای به دست آوردن هدف زندگی در نظر بگیرید و با توکل به خداوند، تلاش و پشتکار و برای داشتن فردایی بهتر شویم قدم بردارید.
چگونه هدف خود را پیدا کنیم و انگیزه خود را افزایش دهیم؟ یادتان می آید وقتی کوچکتر بودید از شما می پرسیدند: «وقتی بزرگ شدی می خواهی چه کاره شوی؟». الآن چندین سال از آن زمانها گذشته، اما آیا واقعاً به آن جوابی که قبلاً می دادید رسیده اید؟ یا مشغول به کار یا تحصیل در رشته ای هستید که با علایق و روحیاتتان فاصله دارد؟
اگر نمی دانید واقعا در زندگی تان چه می خواهید بدانید که تنها نیستید. هزاران یا میلیون ها نفر سرگردان، هر روز بدون هدف زندگی می کنند. اگر نمی خواهید زندگی تان را بدون مقصود و هدف سپری کنید می توانید از نکاتی که در این مقاله آمده برای پیدا کردن هدف هایی که واقعا در زندگی می خواهید به آنها برسید، استفاده کنید.
ما در اینجا سوالاتی را مطرح کردیم تا شما با پاسخ به آنها بتوانید به سوال « چگونه هدف خود را پیدا کنیم ؟» دست یابید و هدف اصلی زندگی خود را پیدا کنید. این یک روش برای پیدا کردن هدف زندگی است. در این روش باید این دو سوال اساسی را از خود بپرسید:
۱) من که هستم؟
۲) می خواهم چه کار کنم و به کجا برسم؟
چگونه هدف خود را پیدا کنیم ؟
۱- من که هستم؟ (کشف من واقعی)
برای بررسی شخصیت و استعداد های خود به این سوالات پاسخ دهید:
استعدادها و توانایی های شما در چه زمینه هایی بیشتر است؟
نقاط قوت و نقاط ضعف شما کجاهاست؟
چه فعالیت هایی بیشترین حس رضایت را به شما می دهد؟
چه زمانی از همیشه خلاق تر بوده اید؟
چه کاری را به بهترین نحو به پایان رساندید؟
چه وقت اطرافیان شما را موفق ترین دانسته اند؟
چه زمانی از کارتان بیشترین لذت را برده اید؟
چه کاری را قلباً دوست دارید انجام دهید؟
وقتی شخصیت خود را بررسی کردید متوجه خواهید شد که چه کسی با چه توانایی ها و خصوصیاتی هستید. حال با در دست داشتن این اطلاعات شروع کنید و یک صفحه راجع به خودتان بنویسید و خودتان را در چند جمله توضیح دهید. این مرحله قدم بزرگی در شناخت از خود است.
۲- می خواهم چه کار کنم و به کجا برسم؟
حال که می دانید که هستید قدم بعدی پاسخ به این سوال است که می خواهید چکار کنید؟
برای این کار ابتدا فکر کنید یک نفر با علایق، استعداد ها، توانایی ها و امکانات شما در چه کارهایی موفق خواهد بود؟ پیدا کنید چه خواسته ای دارید. بنشینید و کاملا فکر کنید که واقعا چه خواسته و هدف هایی در زندگی دارید، دوست دارید به چه چیزهایی دست یابید و برای پیدا کردن هدف زندگی خود به این سوالات پاسخ دهید:
از چه کارهایی متنفرید، دوست ندارید انجام دهید و شما را ناراحت می کند؟
عاشق چه کارهایی هستید، از چه کارهایی لذت می برید و شادتان می کند؟
آیا از موقعیتی که هستید احساس رضایت می کنید؟
در صورت نارضایتی چه کاری برای تغییر مسیر می توانید انجام دهید؟
در زمانهای آزاد و بیکاری خود چکار می کنید؟
اگر زمان و پول کافی داشتید چکار می کردید؟
آیا به دنبال پول هستید یا به غیر از پول دنبال چه چیزهای دیگری هستید؟
با چه افرادی دوست دارید کار کنید؟
وقتی به هدف مورد نظر خود برسید چه چیزی هایی به دست می آورید و چه چیزهایی را از دست می دهید؟
احساستان در زمان انجام کار مورد نظر چیست؟
اگر به هدفتان برسید، چه احساسی پیدا می کنید. آیا احساس شادی و آسودگی خیال می کنید؟
جمع بندی این پاسخ ها به شما در شناسایی و پیدا کردن هدف ها کمک خواهند کرد. تنها کافی است به دقت به پاسخ های خود توجه کنید. خواهید دید که اهداف شما در درون این پاسخ ها نهفته است.
خب … منتظر چه هستید؟ شروع کنید. قدم اول نوشتن اهداف است. اهدافی برای خودتان تعیین کنید. اهداف همان چیزهایی هستند که می خواهید به آنها برسید.
0 notes
Text
راه های رسیدن به هدف
راه های رسیدن به هدف چیست؟ چرا برخی افراد به اهداف خود نمی رسند؟ چرا اکثر مردم در رسیدن به اهداف خود شکست می خورند؟ آیا اهدافی که برای رسیدن به آنها تلاش می کنند خیلی دشوار هستند؟
آیا می خواهید بدانید راه های رسیدن به هدف چیست؟
همه شما اهدافی دارید و دوست دارید در زندگی، کار و حرفه خود پیشرفت کنید و به هدف های خود دست یابید. داشتن شغل مناسب و مورد علاقه تان، دستیابی به تناسب اندام، تشکیل خانواده و … .
برای این که هر روز به هدف خود نزدیک تر شوید باید راه های رسیدن به هدف را بدانید تا بهترین نتیجه را به دست بیاورید.
راه های رسیدن به هدف
در این مقاله، ۴ تا از راه های رسیدن به هدف را برای شما آورده ایم این ها تجربه افراد موفق در مسیر دستیابی به موفقیت هایشان است. ۴ راهی که آنها قبل از رسیدن به هدف خود به کار گرفته اند.
مثبت اندیش و خوش بین باشید.
خوش بین بودن افراد شانس رسیدن به اهداف و مقابله با مشکلات احتمالی که در راه رسیدن به هدف پیش می آید را افزایش می دهد. شما می توانید با خودباوری، انگیزه، اراده و پشتکار به اهداف تان برسید.
شاید به این فکر کنید که چگونه می توانید با مثبت اندیشی به هدف هایتان برسید؟
افکار مثبت به شما کمک می کند تا احساس قدرت بیشتری کنید و به اطمینان خاطر بیشتری برسید .مثبت اندیشی تأثیر بسیاری بر انرژی و خلاقیت شما دارد و عملکرد شما را به اوج می رساند. هر چه مثبت تر و خوش بین تر باشید در تمامی مراحل زندگیتان شادتر و موفق ترخواهید بود.
اما افکار منفی شما را از قدرت دور می کند تا احساس ضعف کنید و اطمینان خود را از دست دهید. هرگاه منفی فکر کنید یا حرف منفی بزنید، باورتان به توانایی های خود را از دست می دهید. بنابراین اگر می خواهید در راه رسیدن به هدف هایتان ثابت قدم باشید و هیچ اه انگیزه خود را از دست ندهید باید در خود احساسات مثبت ایجاد کنید و از شر احساسات و افکار منفی رهایی یابید.
بدانید اگر بخواهید و مثبت اندیش باشید به هدف هایتان خواهید رسید. از بین بردن احساسات و افکار منفی یکی از مهم ترین راه های رسیدن به هدف است.
اهداف خود را به روشن ترین شکل ممکن برای خود تعیین کنید.
یکی از راه های رسیدن به هدف این است که اهدافتان را به شکلی واضح و روشن تعیین کنید. اهدافی که افراد موفق برای خود تعریف می کنند، مشخص و قابل اندازه گیری است. آنها دقیق می دانند چه می خواهند و چه زمانی به آن خواهند رسید. داشتن هدف مشخص، باعث می شود بدانید چقدر از مسیر را طی کرده اید و تا رسیدن به خواسته تان چقدر باقی مانده است.
مثلاً اگر می خواهید درآمد خود را افزایش دهید، دقیقا بنویسید که چقدر افزایش درآمد می خواهید. نوشتن اینکه « هدف من این است که درآمدم بیشتر شود » درست نیست شما باید بنویسید « من می خواهم مثلاً تا یک سال دیگر درآمدم از یک میلیون به دو میلیون افزایش یابد ».
لیستی از تمام کارهایی که باید برای رسیدن به هدف خود انجام دهید تهیه کنید.
لیستی از مشکلات �� موانعی که باید بر آنها غلبه کنید تا به هدف خود برسید تهیه کنید.
لیستی از آموزش ها ، دانش و مهارت هایی که برای رسیدن به هدفتان به آنها نیاز دارید تهیه کنید.
لیست اسامی کسانی را که برای رسیدن به هدفتان به همکاری و کمک آنها نیاز دارید تهیه کنید.
لیستی از کارهایی که فکر می کنید باید انجام دهید تا به هدفتان برسید تهیه کنید.
لیستی از امکاناتی که در راه رسیدن به هدفتان به آنها نیاز دارید را تهیه نمایید.
هدف تان را به هدف های کوچکتر تجزیه کنید.
یکی از مهم ترین راه های رسیدن به هدف این است که اگر هدف خیلی بزرگی را در سر دارید آن را آنقدر تقسیم کنید که قابل دسترسی و برنامه ریزی باشد. هر چه هدف شما کوچکتر باشد دسترسی به آن راحت تر خواهد بود. اهداف کوچک باعث می شود که به تدریج به هدف های بزرگ برسید بنابراین هدفتان را روی کاغذ بنویسید و به هدف های کوچکتر تقسیم کنید.
مثال : هدف شما این است که در آمد خود را در طی یک سال یک میلیون افزایش دهید. بیایید این هدف را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید و ماهیانه ۸۰ هزار تومان به درآمد خود اضافه کنید و هر فردی با توجه به شغل و امکاناتی که در اختیار دارد می تواند درآمد خود را افزایش دهد مثلاً اگر معلم هستید می توانید با گرفتن کلاس خصوصی به درآمد بیشتر برسید.
چگونه به اهداف خود برسیم ؟ چرا بعضی ها به اهداف خود نمی رسند؟ چرا بیشتر مردم در رسیدن به اهداف خود شکست می خورند و حتی با وجود داشتن هدف نمی توانند به آن دست یابند؟ آیا اهدافی که برای رسیدن به آنها تلاش می کنند خیلی دشوار هستند؟
آیا می خواهید بدانید چگونه می توانید به اهداف خود برسید ؟
بارها خوانده و شنیده اید که باید در زندگی خود هدف داشته باشیم و آن را دنبال کنیم. اما سوال مهم اینجاست که چگونه به اهداف خود برسیم ؟ شاید بدانیم چطور اهداف خود را تعیین کنیم اما واقعا چگونه می توان به همه آنها دست یافت؟
شما باید یک استراتژی قدرتمند برای رسیدن به اهداف تان داشته باشید در غیر این صورت به اهداف خود نمی رسید.
چگونه به اهداف خود برسیم ؟
دقیقاً تصمیم بگیرید که به چه اهدافی در زندگی می خواهید برسید.
هدف باید دقیق و مشخص باشد. اگر هدف غیر مشخص باشد اصولاً هدف نیست یک خیال است که در هوا شناور است. اشخاصی که هدفهای واضح و روشن دارند، کسانی هستند که دقیقاً می دانند در زندگی چه می خواهند و به کجا می خواهند برسند.
یکی از دلایل اصلی ناکامی اشخاص در زندگی این است که آنها زمان زیادی از اوقات خود را صرف کارهایی می کنند که کم ارزش یا بی ارزش است و علت اینکه این وقت گرانبهای خود را به بطالت می گذرانند این است که در واقع نمی دانند در زندگی به دنبال چه هستند. وقتی هدف هایی روشن داشته باشید، توانایی شما در مدیریت زمان تا حدود زیاد بهبود می یابد.
اهداف خود را روی کاغذ بنویسید.
یکی دیگر از راه های رسیدن به هدف این است که قلم و کاغذی را بر دارید و هدفهایتان را مکتوب کنید، زیرا هنگامی که اهداف خود را می نویسید به این باور می رسید که می توانید به هدف های خود دست پیدا کنید. مکتوب کردن هدف ها بر عزم و اراده شما می افزاید تا هر کاری را که برای دستیابی به هدفهایتان لازم است انجام دهید.
یک روش برای چگونگی نوشتن اهداف
کاغذی بردارید و ابتدا هدف و بعد تاریخ آن روزی را که می خواهید به آن هدف برسید را بنویسید.
هر کدام از این اهداف را با کلمه «من» شروع کنید و اهدافتان را با فعل زمان حال توضیح دهید، بطوریکه انگار همین حالا به آنها رسیده اید.
مثال:
اگر هدف شما خریدن خودروی جدیدی است، میتوانید بنویسید: «من سوار ماشین … در تاریخ … هستم.»
اگر می خواهید در شرکت خود ارتقاء شغلی پیدا کنید و یا مدیر شوید بنویسید: «من در تاریخ … مدیر شرکت … هستم.»
تنها کافیست که یک تصمیم بگیرید و اولین قدم را هر چند ناچیز بردارید. وقتی هدفی تعیین کردید، ابتدا به راه رسیدن به آن فکر نکنید، بلکه به خود هدف بیندیشید، گویی به آن رسیده اید. به هر چه فکر کنیم، بطرف آن نیز جذب خواهیم شد.
۳٫ مهمترین مهارت هایی که باید یاد بگیرید را پیدا کنید.
حال که هدف خود را انتخاب کردید، ببینید کدام مهارت است که با یادگیری آن می توانید سریع تر به هدف انتخاب شده تان برسید؟ چه کارهایی باید انجام دهید تا به هدفتان برسید؟ از بین کارهایی که باید انجام دهید، کدام کار است که با انجام آن می توانید بیشترین نتیجه را به دست بیاورید؟
آیا برای رسیدن به هدفتان باید مهارت خاصی را یاد بگیرید؟ باید بر میزان آموزشها و مهارتهای خود بیفزایید؟ باید در دوره های آموزشی ثبت نام کنید؟ کمی بیشتر از وقت اداری کار کنید؟ باید شغل و یا حرفه تان را تغییر دهید؟
فهرستی از همه کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید. برای به دست آوردن آنچه می خواهید باید بهایش بپردازید. با انجام این اقدامات مطمئن باشید که بسیار سریع تر از آنچه تصور می کنید به هر هدف بزرگ و کوچکی که در سر دارید خواهید رسید.
هدفتان را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید.
یکی از مهم ترین راه های رسیدن به هدف این است که اگر هدف خیلی بزرگی را در سر دارید آن را آنقدر بشکنید که قابل دسترسی و برنامه ریزی باشد در غیر این صورت شما را گیر انداخته و در هم می شکند. مثلاً شما دیپلم دارید و می خواهید در رشته مورد علاقه خود دکترا بگیرید وقتی به این هدف خود فکر می کنید می بینید تقریبا ۱۵ سال طول می کشد. حال باید چه کنید؟
هدف خود را درون ماه ها، هفته ها، روزها و ساعت ها خلاصه کنید. علاوه بر اینکه یک هدف بزرگ ۱۵ ساله دارید باید اهداف کوچک یک ساله و یک ماهه ای را هم برای خود تعریف کنید. شما ابتدا زمان را به ماهها تقسیم کنید و تصمیم بگیرید در این یک ماه من باید چکار کنم؟ چه کتاب هایی را بخوانم؟ چگونه برنامه ریزی کنم؟ چند ساعت در روز درس بخوانم؟ و … اینگونه هدف بزرگ گرفتن دکترا به اهداف کوچک ماهانه تبدیل می شوند. هرچقدر اهداف کوچکتر باشند قابل دسترس و راحت ترند.
یا فرض کنید شما می خواهید در عرض یک سال ۲۰ کیلو از وزن خود کم کنید. شاید پیش خود بگویید ۲۰ کیلو وزن کم کردن خیلی سخت است اما اگر آن را به اهداف کوچک ماهانه ۲ کیلو وزن کم کردن تقسیم کنید خیلی آسانتر به نظر می رسد و برنامه هایی یک ماهه برای کاهش وزن در نظر بگیرید. آن وقت می بینید که بعد یکسال به وزن ایده آلی که می خواستید رسیده اید.
بنابراین برنامه خود را به فعالیت های کوچکتر تقسیم کنید و هر روز و هر هفته و هر ماه با برنامه از پیش تعیین شده گام بردارید.
چگونه هدف تعیین کنیم
چگونه هدف تعیین کنیم ؟ چه نکاتی را در هنگام تعیین هدف باید در نظر بگیریم ؟ هدف تعیین شده باید چه ویژگی ها و خصوصیاتی داشته باشد تا در طولانی مدت انگیزه خود را حفظ کنیم و ما را به سمت موفقیت و کامیابی سوق دهد؟
هر فردی در زندگی خواسته هایی دارد و هدف هایی را برای خود تعیین می کند. خصوصیات هر فرد با فرد دیگر متفاوت است برای همین اهداف آنها در زندگی متفاوت است و هر کس هدف های مختلفی را دنبال می کنند.
مثلاً یکی هدفش قبولی در رشته پزشکی است یا فرد دیگری می خواهد در مسابقات جهانی ورزش کاراته اول شود و … اهداف بیشماری که هر انسان با توجه به علاقه، موقعیت، امکانات و استعدادهایی که دارد هدفی را برای خود تعیین و برای رسیدن به آن تلاش می کند.
آنچه در این میان اهمیت دارد اینست که درست است که در زندگی باید هدف ��اشت و هدف هایی را برای خود تعیین کنیم اما در هنگام تعیین هدف این نکته را در نظر داشته باشید که هدف ما هر چه که باشد باید یک سری ویژگی ها و خصوصیات مشترک داشته باشد تا به ما در رسیدن به موفقیت کمک کند.
دانستن این ویژگی ها شما را به تفکر در مورد هدف هایتان وا می دارد. آینده شما بستگی به هدفهایی دارد که هم اکنون انتخاب می کنید.
چگونه هدف تعیین کنیم
برای تعیین هدف حتماً نکات زیر را در نظر بگیرید:
هدف باید واضح و روشن باشد.
هدف غیر مشخص و غیر شفاف اصولاً هدف نیست. یک رویا است که در هوا شناور است. افرادی که هدف هایی شفاف و روشن دارند، کسانی که دقیقاً می دانند چه می خواهند، شرایطشان متفاوت از کسانی است که صرفاً امیدوارند و می خواهند به جایی برسند.
وقتی برای خود هدف های واضحی در نظر می گیرید و دقیقاً می دانید چه می خواهید با اشتیاق برای رسیدن به اهداف اقدام می کنید، ذهن خلاق خود را فعال می سازید و از دست زدن به هر اقدامی که شما را به هدفتان نمی رساند خودداری می کنید. وقتی هدف های روشن داشته باشید، توانایی شما در مدیریت بر زمان تا حدود زیاد بهبود می یابد.
به طور مثال اگر شما می خواهید در رشته مورد علاقه خود دکترا بگیرید باید دقیق عمل کنید به این صورت که ابتدا سوالاتی را مطرح و با دقت به آنها جواب دهید وقتی ازخود سؤالات جهت دار می پرسید این گونه فکر و ذهن خود را فعال می کنید اگر مانع اساسی بر سر راهتان شناسایی کنید، مانند یک نابغه عمل می کنید و خود را در مسیر موفقیت های بزرگ قرار می دهید:
الف) چرا می خواهم دکترا بگیرم؟
ب) چگونه می توانم به این موفقیت برسم؟
ج) از کجا و چگونه شروع کنم؟
د) چه امکاناتی برای این کار لازم است؟
ه) تقریباً چقدر طول می کشد مدرک دکترا بگیرم؟
خ) اگر به هدف خود نرسم چه چیزهایی را از دست خواهم داد؟
و ….
شما باید این موارد را یادداشت کرده و به آنها پاسخ دهید.
هدف باید مکتوب و روی کاغذ باشد.
دومین ویژگی برای تعیین هدف این است که هدف هایتان را روی کاغذ بنویسید. میان مغز و دست شما اتفاق فوق العاده ای می افتد. وقتی قلم و کاغذ بر می دارید و هدفهایتان را مکتوب می کنید به نوعی برای خودتان یک تعهد به وجود می آورید و این کار شما را در رسیدن به هدفتان بیشتر تحریک می کند و به این باور می رسید که می توانید به هدفهای خود دست پیدا کنید. نوشتن هدف ها بر عزم و اراده شما می افزاید تا هر اقدامی را که برای دستیابی به هدفهایتان ضرورت دارد، انجام دهید.
بنابراین هدف هایتان را بنویسید، همواره در جلوی دید خود قرار دهید و هر روز برای خود یادآوری کنید. آنگاه خواهید دید که چه تاثیر شگرفی در سرعت بخشیدن به رسیدن به اهدافتان در شما ایجاد خواهد شد.
رؤیا، آرمان و هدف خود را به روی کاغذ بیاورید. در یک فیلم یک دقیقه ای، تصوّر کنید به آن رسیده اید. وقتی هدفهایتان را مکتوب می کنید، با سرعتی معجزه آسا به آنچه می خواهید دست پیدا می کنید.
یک بازه زمانی مشخصی برای هدف تعیین شود.
برای دستیابی به هدف، زمان مشخصی را در نظر بگیرید زمان در واقع بخشی از هدف شماست متاسفانه بسیاری از افراد از توجه به این ویژگی غفلت می ورزند. شاید در این مواقع سعی می کنند برای تحقق اهداف خود زمان پیش بینی کنند و وقتی که این توان را در خود نمی یابند از تعیین هدف منصرف میشوند.
تعیین مدت زمان مشخص به شما کمک می کند تا وقت خود را به خوبی مدیریت کنید. مثلاً تصمیم گرفته اید به زبان انگلسی مسلط شوید و مدت زمان دو ساله ای را برای این کار در نظر گرفته اید. حال، زمانی را که برای رسیدن به هدفتان در نظر گرفته اید، به تعداد روزها و ماهها تقسیم کنید، به طوری که بدانید در شبانه روز یا در هفته، چند ساعت و چند روز را باید به یادگیری زبان اختصاص دهید.
هدف باید بزرگ اما قابل اجرا و دست یافتنی باشد.
هیچ موجودی را نمی توانید بیابید که یک شبه و بدون هیچ تلاشی به موفقیتی دست یافته و یا کاری را به پایان رسانده باشد. هیچ گاه از داشتن اهداف بزرگ، نهراسید. آدم های بزرگ، آرزوهای بزرگی دارند. نفرات اول کنکور را در نظر بگیرید هیچ کدام از آنها نمی گویند که ما اصلاً تصور نمی کردیم رتبه خوبی بیاوریم، بلکه همه آنها چنین هدف بزرگی را قبلاً در ذهن خود ترسیم کرده اند و حالا به آن رسیده اند. تمامی موفقیت های بزرگ در زندگی آدم ها، نتیجه خواستن و تلاش خود آنهاست.
همیشه سعی کنید به هدف های بزرگ بیندیشید مثلاً اگر نویسنده اید، سعی کنید برترین نویسنده جهان باشید. اگر می خواهید کنکور دهید به رتبه های خوب فکر کنید و از همه مهم تر با توجه به خواسته تان تلاشتان را هم باید بیشتر کنید.
به خاطر داشته باشید که هدف بزرگ، با هدف دست نیافتنی متفاوت اند. گاهی هدف ها غیر ممکن است مثلاً فردی که اصلاً صدای قشنگی ندارد بخواهد خواننده معروف و مشهوری شود.
چرا نباید در زندگی بی هدف باشیم ؟
تا کی می خواهید یک زندگی بی هدف را دنبال کنید؟ چرا برای زندگی خود هدف تعیین نمی کنید؟ چگونه هدف خود را پیدا کنید و به آن برسید؟ و …
شما باید بدانید در آینده مى خواهید چه نقشى را در جامعه ایفا کنید؟ تحصیلاتتان چقدر باشد؟ چه شغلى را انتخاب کنید؟ درآمد ماهیانه تان چقدر باشد؟ در کدام شهر زندگى کنید؟ و … باید اهداف کوچک و بزرگ خود را در آغاز راه با فکر و اندیشه و مشورت با دیگران تعیین کنید تا در تصمیم گیرى دچار تردید و خطا نشوید.
زندگی بی هدف همانند قایق روی آبی است که با هر بادی به این سو و آن سو کشیده می شود.
اولین قدم برای رسیدن به موفقیت این است که بدانید چه می خواهید و چه هدفی در زندگی دارید تا بتوانید براى رسیدن به آن برنامه ریزى کنید
زندگی بدون هدف نه تنها بعد از یک مدت خسته کننده می شود، بلکه گیج کننده هم خواهد بود. انسان به انگیزه قوی برای گذراندن مشکلات و ادامه دادن نیاز دارد. فردی که در زندگی بی هدف است به شدت احساس پوچی و تکراری بودن می کند و فکر می کند همه چیز یکنواخت شده و هیچ انگیزه و میلی برای مقابله با مشکلات و شکست ها را ندارد.
طبق تحقیقات دانشگاه استین فورد ۹۷% از مردم دنیا در زندگی بی هدف هستند و هدفی ندارند و تنها ۳% مردم جهان با هدف زندگی می کنند. این یعنی بسیاری از مردم بصورت شناور بروی جریان زندگی، بدون هدف و برنامه ریزی، گذران عمر می کنند.
حضرت علی (ع) می فرمایند: اگر کسی نداند چه می خواهد به جایی نمی رسد.
یکى از مسائلى که در موفقیت هر فرد اهمیت بسیاری دارد، تعیین و انتخاب هدف است. بنابراین در هر مرحله ای از زندگی باید بدانید چه مى خواهید، به کجا باید بروید و از چه امکاناتی براى رسیدن به هدف بهره ببرید تا بتوانید بهترین راه رسیدن به هدف را انتخاب کنید. تا مقصد مشخص نباشد، انتخاب راه و رسیدن به آن هم مقدور نخواهد بود.
زندگی بی هدف نیست
زندگی بی هدف زندگى واقعى نیست. بى هدفى، انسان را به پو��ى و سردرگمی مى کشاند. تحقیقات نشان مى دهد بعضى از کسانى که خودکشى کرده اند زندگى بدون هدف داشته اند. داشتن هدف ، ارزش و دلیلی برای ادامه زندگی است.
هر انسانی در زندگی خود باید هدف هایی را تعیین کند. اولین و عمده ترین دلیل آن، که عده اى از مردم موفق نمى شوند، این است که نمى دانند چه مى خواهند و گیج و سردرگم شده اند. آنها زمان زیادی را صرف کارهایی می کنند که کم ارزش است یا فاقد ارزش هستند و دلیل اینکه این همه وقت صرف می کنند این است که یک زندگی بی هدف دارند و نمی دانند در زندگی دنبال چه می گردند و بدون هدف به دور خود مى چرخند و در پایان به همان نقطه آغازین برمى گردند و به دنبال هدفى نامعلوم به بیراهه مى روند و تصور مى کنند که به جلو مى روند.
ویژگی های افرادی که در زندگی بدون هدف هستند:
۱- خیلی زود تسلیم مشکلات می شوند.
۲- همیشه از غیر ممکن ها حرف می زنند.
۳- نمی دانند که از زندگی چه می خواهند.
۴- توانایی ها و استعدادهای خود را باور ندارند.
۵- تمایلی به رشد و پیشرفت ندارند.
۶- تنها به امروز فکر می کنند و کمتر پیش می آید برنامه ای برای فردا داشته باشند.
۷- افرادی که زندگی بی هدف دارند در مسیر تند باد حوادث، خود را مى بازند و تسلیم شرایط موجود مى شوند و منتظر مى مانند تا آن عوامل آنها را به هر سمت و سویى بکشاند.
داشتن هدف در زندگی یعنی شما باید به کدام سو حرکت کنید؟ در چه راهی قدم بگذارید؟ تا کجا پیش بروید؟ در نهایت به کجا برسید و چه سرنوشتی در انتظار شماست؟ همیشه افرادی که در زندگی هدف دارند موفق می شوند زیرا آنها می دانند به کدام سمت بروند. آنها مانند آهن ربا موفقیت را به سمت خود جذب می کنند.
زندگی هدفمند
آیا می دانید منظور از زندگی هدفمند چیست؟ برای داشتن یک زندگی هدفمند باید چه کارهایی انجام دهید؟ چگونه می توانید از بی هدفی در زندگی خلاص شوید؟ شما هدف زندگیتان را پیدا کرده اید؟ قطعاً شما هم برای زندگیتان هدفی دارید، اینطور نیست؟
خداوند تمام عالم هستی را با هدف خلق کرده و در عالم هیچ موجودی نیست که بی هدف باشد و همه چیز از روی هدف و برنامه ریزی است، خداوند حتی برای ریزترین ذرات، هدف مشخص کرده و تمامی ذرات و موجودات از یک مبدا به سمت یک مقصد مشخص در حال حرکت هستند. پس محال است انسان که اشرف مخلوقات است بی هدف باشد.
اما با این وجود خیلی از افراد بدون هیچ هدفی زندگی می کنند و برای آینده خود هدف و برنامه مشخصی ندارند و به قول معروف، زندگی را با «هر چه پیش آید خوش آید» سپری می کنند. واقعیت این است که بیشتر مردم هدف زندگی خودشان را نمی دانند. به همین دلیل زندگیشان با شانس و تصادف پیش می رود، به چیزهایی می رسند که برایشان اتفاق بیفتد به جای اینکه خودشان آن اتفاق ها را ایجاد کنند.
بسیاری از مردم نمی دانند هدف از زندگی چیست و چه اهدافی را برای خود تعیین کنند و به دنبال آن زندگی هدفمندی را هم سپری نمی کنند. هدف از زندگی ، داشتن یک زندگی هدفمند است. هدف در زندگی آن چیزی است که با همه وجودتان به آن علاقه مند هستید و برای رسیدن به آن تمام سعی و تلاش خود را می کنید و همه مشکلات را به جان می خرید تا از لذت و خوشی های آن موفقیت بهره مند شوید.
زندگی هدفمند به چه معناست؟
زندگی هدفمند یعنی برای زندگی خود هدف هایی را تعیین کنید و با برنامه ریزی مناسب از تمام نیروی خود برای رسیدن به هدف ها استفاده کنید. وقتی از زندگی با برنامه ریزی سخن به میان می آید مقصود زندگی هدفمند است. چرا که اگر زندگی هدفمند نباشد دستخوش شانس و اقبال می شود.
آیا شما کنترل زندگیتان در دستان خودتان است یا با شانس و اقبال زندگی می کنید؟
شما تنها زمانی می توانید در هر مقام و موقعیت رشد کنید که برای انجام هر کار، به جای تکیه بر شانس با برنامه ریزی و تفکر خلاقانه جلو بروید. شما باید یاد بگیرید چطور یک زندگی هدفمند داشته باشید.
زندگی هدفمند موجب از قوه به فعل در آمدن تمامی استعدادها و توانایی های شما می شود.
برای داشتن یک زندگی هدفمند باید چکار کنید؟ چگونه هدفمند زندگی کنیم ؟
برای داشتن یک زندگی هدفمند و دارای انگیزه باید هدف تعیین کنید و برای رسیدن به هدف باید یک برنامه مشخص و از پیش تعیین شده ای را طراحی کنید که با استفاده از آن :
۱- امکانات و محدودیت های خود را بهتر بسنجید
۲- موانع احتمالی را برای رسیدن به مقصودتان پیش بینی کنید و از سر راه بردارید
۳- جهت رسیدن به خواسته هایتان زمان را مدیریت کنید
۴- با اولویت بندی کردن اهداف، دستیابی به آنها را برای خود امکان پذیر و راحت تر کنید.
تلاش برای رسیدن به هدف بدون برنامه ریزی مثل رد شدن از رودخانه ای است که نمی دانید عمق آن چقدر است و برای عبور از آن به چه امکاناتی نیاز دارید.
وقتی شروع می کنید سعی کنید حتی در بخش های خیلی کوچک زندگی هدفمند باشید. تعیین اهداف کوچک و تلاش برای دست یافتن به آن، اتوماتیک وار به زندگیتان هدف می دهد و زندگی خواهید داشت که بسیار پرمفهوم تر خواهد بود و این باعث می شود که به قسمت های بزرگتر زندگی بروید و این هدفمند بودن را در آنجا هم پیاده کنید تاجایی که کل زندگیتان هدفمند خواهد شد.
تمام مطالعات و تحقیقاتی که در بهترین دانشگاههای جهان انجام شده، حاکی از این است تمام مردان و زنانی که به موفقیت در زندگی دست پیدا کردند ، به دنبال یک زندگی هدفمند بوده اند، در تعیین هدف در زندگیشان اصرار داشتند، مصرانه دنبال این بودن که هدف داشته باشند و برای رسیدن به اهداف خود برنامه ریزی می کردند.
وقتی هدفمند زندگی کنید، کنترل زندگیتان را در دست خود احساس خواهید کرد و درنتیجه با انگیزه و بسیار شادتر خواهید بود.
خانم گالبریس که از پیشتازان قرن بیست و یکم است، هنگامی که در هفتاد سالگی با او مصاحبه می کنند از او می پرسند: شما با این که ۷۰ سالتان است چطور آنقدر شاداب و پر انرژی هستید؟
ایشان در جواب می گویند: من هر روز صبح از خدا می خواهم منو با چالش ها و مشکلات جدیدی رو در رو کند، در پایان روز همین قدر که پنجه در پنجه مشکلات جدید انداختم و از پس آنها برآمدم و حلشان کردم ، خدا رو شکر می کنم و شاد می شوم که به من این توان را داده که از پس آنها برآیم.
0 notes
Text
روشهای ایجاد انگیزه
روشهای ایجاد انگیزه انگیزه چیست ؟ تعریف انگیزه، در لغت به معنای علت و دلیلی است که شخصی را به کاری وادار می کند و در اصطلاح به نیرویی اطلاق میشود که از درون فرد را به سمت یک هدف سوق می��هد. چگونگی ایجاد انگیزه
به همین خاطر نیروی اراده عاملی ضروری برای دستیابی به موفقیت است و ناامیدی و نبود انگیزه ممکن است شما را از رسیدن به اهدافتان بازدارد.
بسیاری از مراجعینم بیان می کنند که با وجود مشکلات فراوان زندگی داشتن انگیزه و امید امری غیرممکن است. به نظر شما این حرف درست است؟ چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم
آیا واقعا داشتن انگیزه و امید در زندگی تا به این حد دشوار است؟ مسلما خیر.
انگیزه چیست ؟ داشتن امید و انگیزه در زندگی چیزی نیست که ما بدون هیچ تلاش و شانسی بتوانیم آن را بدست بیاوریم.
قطعا برای داشتن هر چیزی در زندگی باید نهایت تلاشمان را بکنیم، باید راه به دست آوردن آن را آموخت. انگیزه و امیدواری نیز از این قاعده مستثنی نیست. چگونه انگیزه پیدا کنیم یکی از نکات مهم که باید برای ایجاد و حفظ انگیزه به آن توجه بسیاری داشت انجام کارهایی است که به آن اشتیاق و علاقه دارید. اگر در مورد کار و مسیری که در زندگیتان طی می کنید شور و اشتیاق فوقالعادهای داشته باشید، همیشه برای انجام کارهایتان باانگیزه خواهید بود و برای انجام مسئولیتها و تکمیل وظایفتان هر کاری که از دستتان برمیآید را انجام خواهید داد. چگونه انگیزه داشته باشیم شما نباید صبح ها افسرده و بی میل از خواب بلند شوید. نباید فردی همیشه خسته و اخمو باشید و از کارهایی که در طول روز می کنید نفرت داشته باشید. شما نباید تمام انرژی خود را صرف تحمل کردن رئیس و دیگر اطرافیانتان بکنید. شما نباید هر روز جمله «این زندگی کردن نیست» را با خود تکرار کنید. چگونه با انگیزه شویم شما باید خوشحال باشید که باز صبح شده است. اشتیاق و علاقه تان هر چیزی که باشد، سرگرم آن شدن به شما انرژی میدهد و با انگیزه بیشتری هدفتان را دنبال کنید. کاری که برایتان مثل تفریح و سرگرمی است دوست دارید ساعت ها برایش وقت بگذارید. چگونه با انگیزه باشیم و بمانیم ؟ یک بار توماس ادیسون گفت: من در تمام عمرم یک روز کاری هم نداشتم، همه اش تفریح و لذت بود. خیلی از انسانهای موفق هم شبیه او هستند. برای همین اگر دنبال رویاهایتان بروید، بقیه چیزها همگی سرجای خودشان قرار می گیرند. شاید وقتش رسیده که بالاخره انتخاب کنید؟ چگونه با انگیزه زندگی کنیم ؟
بیایید برای لحظه ای به زندگیتان نگاه کنید. برای داشتن انگیزه در زندگی باید هدفی را دنبال کنید که به آن علاقه مند باشید شما باید با علاقه کار کنید. اگر کار روزمره تان شما را خسته کرده و هیچ علاقه ای به آن ندارید، وقتش است که دنبال کاری بروید که دوست دارید.
هیچکس نمی داند تا کی زنده است، پس چرا باید در زندگی کارهایی را انجام دهیم که از آن لذت نمی بریم؟ چگونه انگیزه خود را افزایش دهیم یکی دیگر از راه های ایجاد انگیزه برای زندگی در نظر گرفتن موفقیت های هر چند کوچک و لذت بردن از آنهاست. یک دفتر تهیه کنید و تمام موفقیت های قبلی زندگیتان، موفقیت هایی که بعداً به آن دست پیدا می کنید و شادی های زندگیتان را در آن ثبت کنید. گاهی وقت بگذارید و نوشته هایتان را بخوانید، این می تواند منبع انگیزه خوبی برای شما باشد. چگونه انگیزه خود را حفظ کنیم ؟ هر رویایی که در سر دارید احتمال اینکه افراد موفق در آن زمینه وجود داشته باشند زیاد است. پس به دنبال افرادی باشید کاری را که می خواهید انجام دهید را قبلا انجام دادند. اگر در اطرافتان نیست بدنبال آن در کتابها، فیلم های آموزشی و یا وب سایت های شخصی بگردید و از اشتباهات، شکست ها و پیروزی های آنها استفاده کنید. چگونه انگیزه خود را تقویت کنیم اینکه دیگران هم همین راه را رفته باشند و به موفقیت رسیده باشند به شما انگیزه زیادی می دهد. مثلاً فردی تعریف می کرد همسرم به بیماری سرطان مبتلا شد. با اینکه در ابتدا از لحاظ روحی ضربه شدید خورد اما بعد از مدتی گفت: «من فلانی را که قبلاً سرطان داشت اما الان خوب شده تجسم می کنم. او توانست از پس این بیماری بر بیاید بنابراین من هم می توانم.» او با این روش انگیزه و امید خود را برای مبارزه با بیماری اش چندین برابر کرد. چگونه انگیزه خود را بالا ببریم اهمیتی ندارد که چقدر منطقی و روشنفکر باشید، شما نمی توانید مدام و پشت سر هم تصمیم بگیرید. در این وضعیت هر چه انتخاب های پیش روی شما بیشتر باشد، انجام آنها توسط مغز مشکل تر می شود و گاهی مغز به دنبال یک راه فرار (در رفتن از زیر کار) خواهد گشت چیزی که آن را بی میلی برای انجام کار می دانید.
0 notes
Text
نحوه تشخیص هدف درست
معناى هدف هدف، یعنى «براى هر کار و فرمان و هر راهى، نقطهاى است که به آن ختم مىشود». ��رف نگرى در این نکته، ما را از خطاهاى بسیارى ایمنى مىبخشد. در طول تاریخ بشر، خطاکنندگان به معناىِ صحیح «هدف»، نیندیشیده و یا آن را درنیافتهاند. از این رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگى و یا از اجزاى حیات دنیایى بشر بوده و در مواردى ایدهآل براى بخشى از زندگى به حساب آمده است با هدف براى کل حیات تلقى کرده و براین اساس دچار زیان در زندگى یا شکستهاى روحى شدهاند. در این باب، مىتوان به کسانى اشاره کرد که بهرهمندى از لذّتها و شهوتها را هدف دانستهاند! به هر حال این تصوّر نادرست است؛ چرا که آنچه جزء زندگى است، نمىتواند هدف آن باشد. براى چنین افرادى پس از پایان زندگى (حیات دنیوى)، رسیدن به هدف، هیچ تصویرى ندارد. به طور مثال کسانى که رسیدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانستهاند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب، ناکام مانده و به دلیل احساس شکست، دید منفى و مأیوسانهاى نسبت به زندگى بیابند؛ در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگى دنیوى، نیل به هدف براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین باید «زندگى» و «هدف از آن»، از یکدیگر متمایز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، باید مافوق حیات طبیعى قرار گیریم؛ تا سراغ آن را در حیات طبیعى و شئون آن نگیریم V}براى آگاهى بیشتر: عبداللّه نصرى، تکاپوگر اندیشهها (زندگى، آثار و اندیشههاى استاد محمدتقى جعفرى)، ص ۲۲۰٫{V.
T}دوم. درستى هدف{T روشن است که عالمان و اندیشمندان، هدفهاى متفاوتى براى زندگى ترسیم و ارائه کردهاند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها و هدفها صحیح بوده و به دیگران درست شناسانده شده است. ضدیّت و یا تناقض بسیارى از این هدفها، نشانگر صحت این مدعا است. به عنوان مثال، بیمارى نیاز فورى به دارویى خاص دارد. شما مىدانید که این دارو تنها در یک داروخانه عرضه مىشود؛ ولى آنجا را نمىشناسید. اکنون درمىیابید که دانستن نام و یافتن نشانى آنجا، تا چه حد ضرورى و جدى است؛ یعنى، همان قدر که دانستن این مشخصات مهم است، یافتن خیابان و نحوه رفتن به آنجا نیز اهمیت دارد. بدون شک اگر نام و نشانى و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمهاى جانسوز و جبرانناپذیر براى بیمار در پى خواهد داشت. در اولین قدم کاوش براى یافتن هدف زندگى و راه رسیدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مىکند که براى هوشیارى و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. این زنگ به ما چنین مىگوید: «تنها یک بار این راه را خواهى رفت و یک بار زندگى را تجربه خواهى کرد»! این اخطار و گوشزد مهم و جدّى، ما را بر آن مىدارد که با دقّتى متناسب با اهمیت موضوع و موشکافى بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایى براى یافته خود، دست و پا کنیم. پس شناخت هدف زندگى، کار آسانى نیست تا در توان ما یا امثال ما – که خود براى اولین و آخرین بار از این راه مىگذریم – بگنجد. گویى باید دستى از آستین غیب برآید و با انگشت اشارهاى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنمایاند. خوشبختانه باید بگوییم: این دست برآمده و در تعیین هدف و چگونگى رسیدن به آن، کارى کارستان کرده است. خداوند بلندمرتبه، در حالى که به همه جهان هستى احاطه دارد، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مىداند و هدف زندگى و راه رسیدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مىآموزد. او در آیات قرآن، این حقیقت را بازگفته است که همه جهان هستى و از جمله انسان، به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پایان زندگى، به سوى خداوند و از آنِ او است: A}«وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ»{A؛ V}لقمان (۳۱)، آیه ۲۲٫{V؛ «و فرجام کارها به سوى او است» و A}«إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»{A؛ V}آل عمران (۳)، آیه ۱۰۹٫{V؛ «کارها به سوى خدا بازگردانده مىشود». بر این اساس هدف، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر تصویر کرده، فقط «خدا» است و بس و این غایتى است که وراى آن هدف برترى تصورپذیر نیست. آدمى به سوى خداوند در حرکت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن، در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم، رو به سوى آن هدف و غایت داریم. این هدف ماوراى زندگى و عالم مادى؛ بلکه محیط بر عوالم بالاتر و برتر است. بنابراین هدف از زیستن آدمى در این دنیا، حرکت، صعود و بازگشت به سوى خداوند است. خداوند، چگونگى رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را روشن ساخته و رسالت تبیین آن را بر دوش پیامبران نهاده است. در واقع در پرتو پیروى از ایشان و عمل به هدایتها و تعالیم آنان، آدمى مىتواند به حقیقت انسانیت و قرب حضرت حق دست یازد: A}« … فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِى الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً * رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ …»{A؛ V}طلاق (۶۵)، آیه ۱۰ و ۱۱٫{V؛ «پس اى خردمندانى که ایمان آوردهاید! از ��دا بترسید؛ به راستى که خدا سوى شما تذکارى ��رو فرستاده است: پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مىکند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، از تاریکىها به سوى روشنایى بیرون برد». A}«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»{A؛ V}احزاب (۳۳)، آیه ۴۵ و ۴۶٫{V؛ «اى پیامبر! ما تو را گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم و دعوتکننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناک». این عبارات بیانگر این حقیقت است که بعثت پیامبران، براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناک، روشنگر راه آدمى در رسیدن به مقصود و هدف زندگىاند. P}چون رسید اندر سبا این نور شرق{E}غلغلى افتاد در بلقیس و خلق{P P}روحهاى مرده جمله پر زدند{E}مردگان از گور تن سر بر زدند{P P}یکدگر را مژده مىدادند، هان {E}تک ندایى مىرسد از آسمان{P P}زان ندا دینها همى گردند گبز{E}شاخ و برگ دل همى گردند سبز{P P}از سلیمان آن نفس چون نفخ صور{E}مردگان را وا رهانید از قبور{P V}مثنوى معنوى، دفتر ۴، ابیات ۸۳۹ – ۸۴۳٫{V قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسى و دو ره توشه مهم، براى رسیدن به هدف حقیقى و اصلى انسان در زندگى مىداند: A}«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ»{A؛ V}تین (۹۵)، آیات ۴-۶٫{V؛ «بهراستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پستترین پستى بازگردانیدیم؛ مگر کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند که پاداشى بىمنّت خواهند داشت». و A}«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»{A؛ V}عصر (۱۰۳)، آیه ۲ و ۳٫{V؛ «در حقیقت انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند». بنابراین، بر اساس آیات قرآن چند امر روشن مىشود: یکم. هدف برین زندگى، خارج از چند روزه زندگى این دنیا قرار دارد و در سرانجام آن است، نه در متن آن. دوم. هدف زندگى، رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلى؛ یعنى، خداوند متعال است. سوم. خداوند، چگونگى و کیفیت رسیدن به این هدف را، به وسیله پیامبران الهى براى ما روشن ساخته است. او در کنار عقل – که حجت درونى است و در راه رسیدن به هدف زندگى، ما را به کلیاتى رهنمون مىکند – انبیا و کتابهاى آسمانى را به منظور راهنمایى و معرفى جزئیات این راه و مسیر، فرستاده است. چهارم. ایمان و عمل صالح، دو رکن اصلى و مهم براى نیل به هدف حقیقى زندگى تلقى شده است. از همه این مطالب روشن مىشود که هدف زندگى براى دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در یک کلمه «انسان»، یکسان است و البته هر کس به اندازه ایمان و عمل صالح خود، مىتواند به هدف حقیقى زندگى دست یابد. با این نگاه به هدف زندگى، تلاش در جهت ایمان و عمل صالح، هر چند سخت؛ ولى بسیار لذت بخش است. رو به سوى خدا آوردن، بسیار آرام بخش و آمیخته با انس و لطف است و نرسیدن به این وصال، بسیار جانسوز است؛ چنان که عبدالرحمان جامى در شرح دو بیت زیر از مولانا جلال الدین رومى: P}بشنو از نى چون حکایت مىکند{E}و زجدایىها شکایت مىکند{P P}کز نیستان تا مرا ببریدهاند{E}در نفیرم مرد و زن نالیدهاند{P چنین مىسراید: P}حبذا روزى که پیش از روز و شب{E}فارغ از اندوه و آزاد از طرب{P P}متحد بودیم با شاه وجود{E}حکم غیریت به کلّى محو بود{P P}بود اعیانِ جهان بىچند و چون{E}ز امتیاز علمى و عینى مصون{P P}نى به لوح علمشان نقش ثبوت{E}نى ز فیض خوان هستى خورده قوت{P P}نى ز حق ممتاز و نى از یکدگر{E}غرقه دریاى وحدت سربهسر{P P}ناگهان در جنبش آمد بحر جود{E}جمله را در خود ز خود بىخود نمود{P P}امتیاز علمى آمد در میان{E}بىنشانى را نشانها شد عیان{P P}واجب و ممکن ز هم ممتاز شد{E}رسم و آیین دویى آغاز شد{P P}بعد از آن، یک موج دیگر زد محیط {E}سوى ساحل آمد ارواح بسیط{P P}موج دیگر زد پدید آمد از آن{E}برزخ جامع میان جسم و جان{P P}پیش آن کز زمره اهل حق است{E}نام آن برزخ مثال مطلق است{P P}موج دیگر نیز در کار آمده{E}جسم و جسمانى پدیدار آمده{P P}جسم هم گردید طورا بعد طور{E}تا به نوع آخرش افتاده دور{P P}نوع آخر آدم است و آدمى{E}گشته محروم از مقام محرمى{P P}بر مراتب سرنگون کرده عبور{E}پایه پایه ز اصل خویش افتاده دور{P P}گر نگردد باز مسکین زین سفر{E}نیست از وى هیچکس مهجورتر{P P}نى که آغاز حکایت مىکند{E}زین جداییها شکایت مىکند{P امید آنکه خداوند همه انسانهاى حقیقتجو را در شناخت هدف زندگى و رسیدن به آن، یارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند
0 notes
Text
انواع هدف از دیدگاه قران
هدف در قرآن
این سخن همواره در میان ما گفته میشود که زندگی ارزشمند، هدفدار و هدفمند میباشد و هدفداری به عنوان یک اصل مسلم برای زندگی پذیرفته شده است؛ اما ��ای آن هست که با مراجعه به مهمترین متن مقدس دینی ما این پرسش هم مطرح شود که به چه دلیل زندگی باید هدفمند باشد، چه ضرورتی احساس میشود که انسان دارای زندگی هدفدار باشد؟ آیا شناخت هدف، همچنین شناخت وسایل و ابزاری که ما را به هدف میرساند، در سرنوشت ما موءثر خواهد بود؟ میگویند: از مهمترین ارکان حیات انسانی «هدفداری زندگی» است. زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچتر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است. در تعریف هدف، سخنها گفتهاند؛ بعضی از این تعریفها عبارتند از: «هدف، آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش میشود۱». و نیز گفتهاند: «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیلههایی که آن حقیقت را قابل وصول مینماید۲». «فلسفه حیات» یا «هدف زندگی» از مسائل مهم انسانشناسی به شمار میرود و یکی از اساسیترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند در یابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نداشته باشد، زندگی را بی معنی خواهد یافت. تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» روشن باشد. با اندکی دقت میتوان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر میگیریم همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد، به تعبیر دیگر، به زندگی ما «جهت» و «معنی» میدهد. اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال میکنند، هر قدر این هدف با ارزشتر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگی از ارزش و کیفیت عالیتری برخوردار خواهد شد؛ بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف» و آگاهی از «فلسفه حیات» و تلاش بیوقفه در راه رسیدن به آن میباشد. البته انتخاب هدف نهایی به جهان بینی هرکس بستگی دارد، اینکه در بین افراد جامعه اختلاف در انتخاب هدف به چشم میخورد، معلول جهان بینیهای مختلف و متفاوت است، زیرا جهانبینی ریشه اصلی انتخاب هدف زندگی است. بر این اساس، نتیجه میگیریم که زندگی از آن جهت باید هدفمند باشد که در واقع موضوعی که هدف زندگی قرار میگیرد، تعیین کننده سرنوشت انسان و شخصیت و منش انسانی او میباشد، زیرا چنانکه در تعریف هدف بیان گردید، هدف، دارای خصوصیتی است که موجب جلب توجه و گرایش استقلالی انسان میباشد، و در واقع نوع زندگی و منش آدمی و شخصیت او، محصولی از هدفهایی است که در زندگانی انتخاب میکنند، زیرا در هدف نهایی، همه عناصر روانی و مغزی و انگیزههای حیاتی در انتخاب آن هدف، همآهنگ و بسیج میشوند و میخواهند هدف را که جزء گسیختهای از انسان احساس میشود، به انسان بپیوندد. موضعگیری در برابر فلسفه حیات و هدف زندگی
در برابر مسأله «فلسفه حیات» میتوان مردم را به سه دسته تقسیم کرد: دسته اول: کسانی هستند که به علت سرگرم شدن به هدفهای مادی و انس با ظواهر زندگی، به چیزی والاتر از آن نمیاندیشند، اینان به تعبیر قرآن کسانی هستند که به حیات۳ دنیا راضی شده و به آن آرام گرفتهاند، و رضایت به زندگی ��وقت سبب شده است که آنها به طور جدی درباره «هدف نهایی زندگی» نیندیشند و در غفلت غوطهور باشند. دسته دوم، کسانی هستند که هدفهای مادی و غریزی نتوانسته است آنها را راضی و خشنود سازد و از طرفی هم نتوانستهاند به بعد متعالی حیات دست یابند، زیرا آنها هدف نهایی زندگی انسان را در لابلای زندگی مادی جستجو نمودهاند؛ این دسته افراد که سراب را آب پنداشته و با رسیدن به آن عطش شان بیشتر گشته، به پوچی رسیدهاند. اینان به تصور اینکه حیات انسانی در همین زندگی چند روزه دنیا خلاصه شده و هدفی والاتر از عناصر مادی و غریزی وجود ندارد، آن را پوچ و بیارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستی گشودهاند. نیهیلیستها یا پیروان «فلسفه پوچی» از این دستهاند. دسته سوم: کسانی هستند که گام فراتر نهاده با بعد متعالی حیات آشنا شدهاند اینان توانستهاند در سایه تحصیل کمال دریچهای از عالم بالا بر روی خود بگشایند و با عظمتهای معنوی زندگی، آشنا شوند. از این رو، این دسته، نه مانند گروه اول با آسودگی خاطر در عالم غفلت و بیخبری غنودهاند و نه مانند گروه دوم به پوچی رسیدهاند. آنان با دستیابی به حقایقی که از دید ظاهربینان، پنهان و پوشیده است، فلسفه زندگی را در ماورای مرزهای ظواهر یافته، از آن سخن گفتهاند۴، و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند. قرآن نیز رسیدن به هدف نهایی و موفقیت را به آنان نوید داده و خداوند هم یاریشان خواهد کرد. لزوم تفکیک میان هدف و وسیله
تفکیک میان هدف و وسیله، یکی از بزرگترین عوامل زندگی هدفدار است، زیرا با این تفکیک عظمت و ارزش هدفها معلوم میشود و در صورتی که انسان خود آشنا و دارای علاقه به خویشتن باشد، بهترین هدف را برای زندگی خود انتخاب مینماید. اگر تفکیک مزبور صورت نگیرد، زندگی آدمی مانند قطعه کاغذی است که بدون هدف در تند باد حوادث زندگی به این سو و آن سو کشیده میشود و چنین انسانی وسیلهای برای هدف زندگی دیگران میگردد۵٫ «باید توجه داشت که هدفگیریهای عالی، موقعیت روانی انسانها را گستردهتر، بیناییشان را تیزتر، اصالت حیاتشان را در این دنیا نیرومندتر میگرداند و در نتیجه با اینکه از انسانها هستند، مافوق انسانها مینگرند و ابعاد درونیشان باز و بازتر میگردد، و هم اینان به حلقههای زنجیر وراثت و محیط و تاریخ مسلط میشوند. ما میتوانیم صریحاً بگوئیم: «هر هدف عالی که وارد حوزه موقعیت انسانی میگردد، همانند آب زلالی است که به ریشه درخت نفوذ میکنند و آن را شکوفان و بارور میسازد۶٫» از این رو لازم است میان هدف و وسیله تفکیک صورت گیرد تا انسان دچار خطا نشود و وسیله را به جای هدف اشتباه نگیرد، و هدفهای زودگذری که درواقع وسیلههای زندگی نهایی بیش نیستند هدف اعلای زندگی انتخاب نکند زیرا کسی که به هدفهای زودگذر دل میبندد و برای دستیابی به آنها تلاش میکند، باید به خود احتمال شکست بدهد. اما دل بستن به هدفهای جاویدان و متعالی و سعی در راه رسیدن به آنها، بنا به وعده تخلفناپذیر قرآن۷ موفقیت را در پی خواهد داشت. فلسفه حیات در قرآن:
«حیات جاریه معمولی در این دنیا از نظر قرآن، حیاتی ابتدائی است و مرحله پست حیات به شمار میرود، این مطلب در ۶۹ آیه از قرآن تذکر داده شده و با تعبیر الحیاه الدنیا که به معنای حیات ابتدائی میباشد، وارد شده است۸». آیاتی از قرآن کریم به بیان این حقیقت نیز میپردازد که حیات معمولی و پست این دنیا نمیتواند آرمان و ایدهآل نهائی انسان تلقی شود، زیرا این دنیا در عین جالب بودن حقیقتی است ابتدائی، نه متعالی و نهائی؛ و لذا قرآن از این گونه حیات تعابیری همچون متاع فریبنده، لهو و بیهوده، بازی، متاع اندک، آرایش فریبا و… دارد که در سورههای مختلف و آیات متعدد بیان شده است۹٫ علیرغم جذابیتها و ارزشهای ظاهری که در حیات دنیا مشاهده میشود و میتواند وسیله کمال و تعالی انسان نیز باشد نمیتواند هدف نهایی زندگی قرار گیرد و لذا انتخاب چنین حیاتی به عنوان هدف متعالی زندگی، سراب را آب پنداشتن است و راهی که به چاه منتهی خواهد شد. به دلیل همین ناچیزبودن حیات دنیا شاعر، راه افراط پیموده و در وصف زندگی دنیا چنین سروده است: دنیا چو حباب است ولکن چه حباب نه بر سر آب بلکه بر روی سراب آن هم چه سرابی که به بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب «با چشمان فرو بسته لب بر جام زندگی نهاده اشک سوزان بر کناره زرین آن فرو میریزیم، تا آنگاه که دست مرگ، نقاب از دیدگان ما بردارد، در آن موقع خواهیم فهمید که این کاسه حیات از اول خالی بوده و ما جز باده خیال چیزی از آن ننوشیدهایم۱۰». برای آن دسته از انسانها که «هدف زندگی» را در لابلای حیات مادی و زودگذر همین دنیا جستجو میکنند و لذت بردن، تجمل پرستی، فزونطلبی در اموال، هوسرانی و بدست آوردن قدرت را هدف نهایی زندگی میپندارند. قرآن کریم در آیه ۲۰ سوره حدید چنین هشدار میدهد: «اعلموا انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الا ولاد، کمثل غیث اعجب الکفار بناته ثم یهیج فتراه مصفراً ثم یکون حطاماً و فیالاخره عذاب شدید و مغفره منالله و رضوان و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور. بدانید زندگی دنیا تنها بازی، و سرگرمی، و تجملپرستی، و تفاخر در میان شما، و افزونطلبی در اموال و فرزندان است». به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل میدهند. نخست «دوران کودکی» است که زندگی در هالهای از غفلت و بیخبری و لعب و بازی فرو میرود. سپس مرحله «نوجوانی» فرا میرسد، و سرگرمی جای بازی را میگیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدی دور دارد. مرحله سوم مرحله «جوانی» و شور و عشق و تجملپرستی است از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرا میرسد و احساسات «کسب مقام و فخر» در انسان زنده میشود. و سرانجام به مرحله پنجم میرسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت میافتد. سپس، قرآن با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی را در برابر دیدگان انسانها مجسم ساخته، میفرماید: کمثل غیث اعجب الکفار…. همانند بارانی است که از آسمان نازل میشود، و چنان زمین را زنده میکنند که گیاهانش، زارعان را در شگفتی فرو میبرد، سپس خشک میگردد، به گونهای که آن را زردرنگ میبینی، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه میشود. اینگونه است زندگی ناپایدار دنیا که شایسته نیست با چنین اوصافی هدف اعلای زندگی انسان قرار گیرد، بلکه باید به عنوان مزرعه جهان باقی و مکان آماده شدن برای ورود به حیات حقیقی و ابدی مورد استفاده قرار گیرد۱۱٫ البته سوالی مطرح میشود که اگر حیات دنیا هدف نیست چرا خداوند آن را آفریده است؟ در پاسخ باید گفت: خالق حکیم حیات، دنیا را از آن جهت آفریده است که وسیله رسیدن به هدف متعالی انسان و دستیابی به حیات حقیقی و ابدی در جوار رحمت حق باشد نه اینکه این حیات ناپایدار خود هدف زندگی قرار گیرد. «ما اگر بخواهیم خود حیات دنیا را هدف قرار دهیم، در منطق قرآن، با اختیار خود، خویشتن را عاشق خلأ محض کردهایم و اما اگر در این حیات غوطهور نشویم و آن را به عنوان شایستهترین گذرگاه برای حیات واقعی «ألا و ان الدار الآخره لهی الحیوان» تلقی کنیم، در عالیترین هدف که برای یک «من انسانی» قابل تصور است گام خواهیم گذاشت۱۲». قرآن هدف از زندگی ابتدایی دنیا را دستیابی و رسیدن به حیات طیبه میداند که همان زندگی حقیقی و جاوید است و برای رسیدن به آن دو چیز را شرط قرار میدهد: یکی ایمان و دیگری عمل صالح. در سوره نحن آیه ۹۷ میفرماید: «من عمل صالحاً من ذکرا و انثی و هو مومن فلنحیینه حیاهً طیبه ولنجزینهم احدهم باحسن ما کانوا یعملون هر کس از مرد و زن عمل شایسته کنند و موءمن باشد. او را زندگی نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل میکردهاند میدهیم». در جمله «فلنحیینه حیاهً طیبهً» حیات، به معنای جان انداختن در چیزی و افاضه حیات به آن است، پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی موءمنی را که عمل صالح کند به حیات جدیدی غیر از آن حیاتی که به دیگران نیز دادهاند زنده میکند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر میدهد بلکه مرتبه عالیتری از حیات را – که از کیفیت بهتری برخوردار است – به او عنایت میکند این چنین انسانی در نقش خود نقد و کمال و قوت و عزت و لذت و سروری را درک میکند که نمیتوان اندازهاش را معین کرد و نمیتوان گفت که چگونه است، و چرا چنین نباشد، حال آنکه متفرق در حیاتی دائمی و زوالناپذیر، و نعمتی باقی و فناناپذیر، و لذتی خالص از الم و کدورت و خیر و سعادتی غیرشوب به شقاوت است. این آثار زندگی، جز، بر زندگی حقیقی مترتب نمیشود، و زندگی مجازی بویی از آن ندارد؛ خداوند این آثار را بر حیاتی مترتب کرده که آن را مختص به مردم باایمان و دارای عمل صالح دانسته، حیاتی که حقیقی و واقعی و جدید است، که خدا آن را به کسانی که سزاوارند افاضه میفرماید۱۳» البته در آیات قرآن، اهداف متعددی برای آفرینش انسان مطرح شده است که میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد۱۴: ۱ – هدف مقدماتی (کوتاه مدت):
مقصود از آن، فراهم شدن زمینههای مادی و اجتماعی و تحقق شناختهای لازم برای انتخاب آزادانه راه و رسم زندگی برای انسان و استمرار حیات است. از جمله این اهداف میتوان به آبادانی زمین و دستیابی به توسعه مادی و اقتصادی اشاره کرد. چنان که در سوره هود آیه ۶۰ میفرماید: «و الی ثمود اخاهم صالحاً قال یا قوم اعبدواالله ما لکم من اله غیره هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها…. برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم صالح گفت: ای مردم! خدا را عبادت کنید که معبودی غیر از او ندارید. او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواسته است». این که خداوند انسان را به آبادکردن زمین وا میدارد و عمران آن را از او میخواهد، به این معنا نیست که هدف نهائی همین باشد، بلکه بهرهوری از زمین برای بقای انسان و استمرار حیات مادی، لازم و ضروری است و ادامه زندگی نیز مقدمه رسیدن به هدف والاتری است که انسان و استمرار حیات به تدریج باید به سوی آن هدف در حرکت باشد و سرانجام به آن برسد. ۲ – هدف میانی (متوسط)
بدون هدفهای میان مدتی که در قرآن برای زندگی انسان بیان شده است رسیدن به هدف نهایی ممکن نخواهد بود. دو نمونه از این اهداف را «آزمایش بندگان» و «عبادت خدا» میتوان نام برد. الف – آزمایش:
«الذی خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا…. خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا بیازماید شما را که کدام یک نیکوکار میشوید. (ملک/۲)». منظور از آزمایش خداوند نوعی پرورش است، به این معنی که انسانها را به میدان عمل میکشد تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شوند ولایق قرب خدا گردند۱۵٫ ب – عبادت
در آیه ۵۶ سوره ذاریات یکی دیگر از هدفهای میانی را عبادت ذکر میکند و میفرماید: «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا عبادت کنند ( و از این طریق تکامل یابند و به من نزدیک شوند) اغلب گمان میکنند مقصود از عبادت، همان حرکات و ورد و ذکرهای خشک است که بر اثر عادت انجام میشود یا تنها نماز و روزه و امثال آن را عبادت به حساب میآورند اما باید توجه داشت که عبادت مفهوم بسیار گستردهای دارد و برای آن یک معیار کلی بیان شده است که، «آنچه برای خدا انجام میگیرد عبادت است»؛ و لذا «عبودیت، اطاعت بیقید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینههاست، و بالاخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام برندارد، و هرچه غیر او است فراموش کند حتی خویشتن را۱۶». ۳ – تقرب به خدا، هدف نهائی
مقصود از هدف نهایی چیزی است که بقیه کارها برای رسیدن به آن انجام میگیرد. از دیدگاه قرآن هدف نهایی زندگی، تقرب به خداوند است و هیچ هدفی متعالیتر از آن وجود ندارد؛ زیرا تقرب به خداوند رسیدن همه کمالات، زیباییها، لذتها و سعادت ابدی است و این تقرب ��مراه با چشیدن طعم حیات طیبه و پایدار و فناناپذیر در جوار رحمت حق است و اینکه قرآن، عبادت را به عنوان هدف خلقت بیان میکند از آن جهت است که عبادت – طبق مفهومی که بیان کردیم – رابطه انسان را با خدا محکم ساخته، زندگی او را خدا محور میسازد و چنین زندگی موجب تقرب انسان به خدا میشود. پس خود عبادت، هدف نهایی نیست، بلکه عبادت یک هدف متوسط و میانی است. ما را به هدف والاتر و کاملتری میرساند که منظور، همان تقرب به خدا و رسیدن به درجه تعالی و کمال باشد. قرآن اسباب تقرب و نزدیک شدن را زیادی ثروت و کثرت فرزندان نمیداند بلکه آنچه به عنوان اسباب تقرب و شرایط نزدیکی به خدا بیان میکند دو چیز است: ایمان و عمل صالح. در آیه ۳۷ سوره سبأ این مطلب چنین بیان میشود: «وما اموالکم ولا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی الا من آمن و عمل صالحاً. اموال و اولادتان شما را به ما نزدیک نمیکند مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند». ایمان به خدا و عمل صالح، زندگی انسان را خدامحور میکند و آن زندگی که محور اصلی آن خدا باشد، سراسر عبادت است و عبادت موجب کمال و تقرب به خداوند میباشد، همان گونه که قرآن در این آیه ایمان و عمل صالح را اسباب تقرب به خدا معرفی میکند. در آیه ۹۷ سوره نحل این دو چیز را زمینه رسیدن به حیات طیبه میداند و نیز در سوره عصر، این دو را مایه نجات انسان از خسران عظیم بیان میدارد. میشود چنین نتیجه گرفت که نجات انسان از خسروان عظیم و رسیدن به حیات طیبه و تقرب به خداوند، هر سه، ثمره و نتیجه ایمان به خدا و عمل صالح میباشد که لازم است سرلوحه زندگی انسان قرار گیرد.
0 notes
Text
مفهوم هدف
تعریف هدف
امروز با یکی از دوستان قدیمی درباره زندگی کردن بحث می کردم . گرچه این بحث فایده ای نداشت اما خوب باعث شد امشب کمی در باره هدف فکر کنم و بنویسم . هرکسی در این کره خاکی برای هدفی زنده است زیرا هدف دلیل زندگی است . اما خوب عده ای زندگی نمی کنند زیرا زندگی کردن را هدفی برای خود می پندارند. حرف من با کسانی است که پاسخ هدف شما چیست را با جواب ..داشتن یک زندگی راحت .. پاسخ می دهند . زندگی کردن هدف نیست! بلکه هدف زندگی را می سازد. این همان حرفی است که من بارها به دیگران می زنم و در باره این موضوع بارها با یکدیگر بحث می کنیم و هر بار به نتیجه نمی رسیم زیرا این دسته از انسانها انسانهائی هستنتد که دلیلی برای زندگی کردن ندارند . و به عبارتی زندگی می کنند تا بمیرند. اما به خیال خود دارای هدف هستند. هدف چیست و داشتن آن چه ضرورتی دارد؟ یک هدف چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ آیا هدف باید کمی باشد یا کیفی؟ چگونه میتوان هدفی را انتخاب کرد؟ بعد از آنکه هدف خود را انتخاب کردیم، در ارتباط با آن لازم است چه کاری انجام دهیم؟ و … در یک تعریف، هدف وضعیتی است که میخواهیم در آینده داشته باشیم. اگر خود نتوانیم وضعیتمان را در آینده تعیین کنیم، ناچار محیط پیرامونمان، وضعیت را به ما تحمیل میکند. آنچه که محیط بر ما حکم میکند چه بسا با ما سازگاری نداشته باشد. پس چه بهتر که خود، هدف مطلوبمان را معلوم کنیم و به سمتش در حرکت باشیم. انتخاب هدف، یکی از ضرورتهای زندگی است که اگر آگاهانه انجام نشود، ناآگاهانه صورت خواهد گرفت. یکی از ضرورتهای انتخاب هدف، این است که تمرکز ذهنی را به همراه خواهد داشت. داشتن ذهنی متمرکز، یکی از شرطهای لازم برای موفقیت است. یک ذهن متمرکز قدرت تفکر و خلاقیت دارد و پر از انرژی است، بنابراین میتواند در مسایل کنکاش کند و اعماق آنها را ببیند. نقطه روبروی ذهن متمرکز، یک ذهن آشفته است. با یک ذهن آشفته نمیتوانیم کاری از پیش ببریم و تمام انرژیمان صرف کارهای بیهوده میشود. دلایل عدم موفقیت با یک ذهن آشفته به قرار زیر است: ۱) یک ذهن آشفته، لبریز از ایدههای گوناگون است که ممکن است با یکدیگر متضاد باشند. بنابراین پرداختن به یک ایده، دیگری را خنثی میکند و هر دستآورد، دستآورد دیگری را از بین میبرد.
۲) دریک ذهن آشفته، یک خط فکری به صورت ممتد جریان ندارد. یک فکر میآید و بعد توسط فکری دیگر قطع میشود و پس از مدتی که شخص از مسیر اصلی فکری خود، منحرف شد، به یاد میآورد و مجدداً ذهنش را روی موضوع متمرکز میکند. برای رسیدن به گنج، لازم است که زمین را تا رسیدن به آن حفر کنیم. کسی که ذهنی آشفته دارد همانند جویندهای است که پس از کندن چند وجب از خاک، نقطه دیگری نظرش را جلب کرده و جهت کندن آنجا، از کارش دست میکشد.
۳) در یک ذهن آشفته، ارزشها مرتب عوض میشوند؛ زیرا حاصل تجربه و فراست نبودهاند. شخص با یک ایده روبرو شده و آن را به عنوان ارزش میپذیرد. سپس با ایده دیگری روبرو میشود و آن را به عنوان ارزش جدید میپذیرد.
۴) در یک ذهن آشفته، شخص نمیتواند از کارهایش دفاع کند؛ زیرا آنها را با معیار و دلیل محکم و روشن، انتخاب نکرده است.
۵) کسی که یک ذهن آشفته دارد، ثبات شخصیت ندارد؛ بنابر این محیط بر او تأثیر میگذارد. با از دست دادن یک چیز کوچک ناراحت و اندوهگین میشود و با به دست آوردن یک چیز کوچک غرق شادی میشود. هیجانی است و احساساتش کاذب میباشد.
۶) از یک ذهن آشفته، عمل نمیبینیم بلکه یکسری ایده است که معمولاً تا عملیشدن فاصله زیادی دارند و امکان رسیدن به آنها نیست.
۷) کسی که ذهنی آشفته دارد، قدرت اراده ندارد. داشتن اراده، نیازمند ثبات است. تا زمانی به عهد خود پایبند میمانیم که اصل آن را پذیرفته باشیم و آن اصل، برایمان مهم و با ارزش باشد. وقتی که شخص، قدرت ثبات را از دست داد، دیگر نمیتواند برسر عهد خود باقی بماند.
۸) کسی که دارای ذهنی آشفته است، توان تصمیمگیری ندارد و دائماً از محیط و دیگران تأثیرپذیر است و در برابر آنچه به او عرضه میشود از جمله تبلیغات، مغلوبه است.
۹) یک ذهن مشوش، نمیتواند انرژیهایش را حفظ کند بنابراین زود خسته میشود و با رسیدن به اولین نتایج و محصولات دست از کار میکشد و یا اینکه نمیتواند خطاهای کار خود را پیدا کند، بنابراین دائماً این خطاها را تکرار میکند.
۱۰) کسی که دارای ذهنی آشفته است، در برابر مسایل، قدرت انتخاب و انعطاف را از دست میدهد.
حال که با ضرورت هدف آشنا شدیم، کمی هم درباره ویژگیهای آن صحبت کنیم. اولین مطلبی که خوب است در این باره بدانیم، این است که هدف با آرزو تفاوت دارد. آرزو یعنی رسیدن به چیزی که آن را نداریم ولی هدف یعنی آشکار کردن آنچه که داریم ولی هنوز ناپیداست. معمولاً هدف با آرزو اشتباه گرفته میشود. آرزو، ما را از واقعیت دور میکند و به توهم میکشاند و ذهن را اسیر و آشفته خود میکند بنابراین بهتر است که از آن اجتناب شود.
هر کدام از ما گنجهای بیشماری در درونش دارد که لازم است که این گنجها را استخراج و آشکار کند؛ گنجهایی همچون دانایی، مهربانی، آرامش، اقتدار، پاکی، اخلاق نیکوجتما، حیاء و … . این گنجها که همگی حالتی کیفی دارند، میتوانند با توجه شرایطی که در آن آشکار میشوند، تبدیل به نتایج و ثمرات عینی شوند. برای مثال، آنکس که دانایی خویش را آشکار کند، معلمی خواهد شد که تعالیمی را ارائه میدهد و شاگردانی را تربیت میکند تا این تعالیم را پاسداری کنند؛ آنکس که اقتدار خویش را آشکار کند، رهبری خواهد شد که یارانش را در راه رسیدن به هدفشان یاری میکند و به همین ترتیب همه گنجها، دستآوردهای عینی و ملموس خواهند داشت.
تحقق یک هدف، فرایندی است که در آن کیفیتی تبدیل به کمیت(هایی) میشود. این فرایند چهار مرحله دارد که عبارتند از : قصد، مأموریت، افق حرکتی و برنامه. هرکدام از این مراحل، ویژگیهایی دارند و پرداختن به آنها شرایطی دارد. زندگی شیرین و لذت پخش حق تمامی موجودات زنده است . اگر تا امروز احساس می کردید هدف زندگی شما داشتن یک زندگی شیرین است اشتباه می کردید ، شما هنوز هدفی در زندگی ندارید …
0 notes
Text
ابزار تصمیم گیری صحیح
راه و رسم درست انتخاب کردن
تصمیمگیری فرآیندی است که بخش مهمی از زندگی ما را تشکیل میدهد و نقش مهم و برجستهای در سرنوشت هر انسان دارد. افراد همواره در موقعیتهای مختلف زندگی ناگزیر به انتخاب هستند. از امور کوچک و جزیی گرفته تا مسایلی بزرگ و با اهمیت. برخی از تصمیمگیریها بسیار ساده است و ما چندان توجهی به آنها نمیکنیم اما در مقابل مسایلی در زندگی وجود دارند نظیر انتخاب همسر، شغل، رشته تحصیلی، محل سکونت و از این قبیل که اقدام به تصمیمگیری در مورد هریک از آنها، به یک پروسه طولانیمدت نیازمند است. این تصمیمگیریها به لحاظ نقشی که در آینده و سرنوشت فرد دارد، اهمیت دارد و چهبسا تعلل در شناخت راههای تصمیمگیری بهتر، عواقب جبرانناپذیری را برای فرد به بار میآورد.
امروزه از تصمیمگیری بهعنوان یکی از مهارتهای زندگی که هر فرد باید نسبت به آن آگاهی داشته باشد یاد میکنند. چرا که فرد هر روزه، پیوسته در معرض انتخاب و تصمیمگیری است و اشخاص باید در یادگیری درست این مهارت بکوشند تا در مورد زندگی خویش تصمیمات اصولی و درستی بگیرند؛ به خصوص هنگام مواجهه با موقعیتهایی که تصمیمگیریهای خطرناک را به همراه دارد. مانند مواجهشدن با درخواست دوستان جهت استفاده از مواد مخدر برای نخستینبار که ممکن است شخص استفاده از مواد مخدر را انتخاب کند. بنابراین یادگیری این مهارت میتواند نتایج سودمندی را برای افراد به ارمغان آورد و باعث شود که اشخاص انتخابهای مختلف را در مورد فعالیتهای خویش دقیقا ارزیابی کنند و بهطور فعالانه تصمیم بگیرند و بر تاثیرات تصمیمات خود آگاه باشند. دکتر محسن فرمهینی فراهانی، دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و مدرس دانشگاه، تعریفی جامع از تصمیمگیری ارایه داده است: «انتخابی که در رویارویی با چالشها از میان گزینههای مختلف، با دقت و مآلاندیش صورت میگیرد.» حرفهای ایشان را در این مورد بخوانید.
● عوامل تاثیرگذار در تصمیمگیری
نوع مشکل، نقش اساسی در تصمیمگیری دارد. مشکلات کوچکتر معمولا راحتتر حل میشود. چون تصمیمگیری در مورد آنها آسانتر است اما مشکلات پیچیدهتر به لحاظ نیازی که به اطلاعات تخصصی دارند و بعدهای مختلفی از زندگی فرد را در بردارد با روند کند تصمیمگیری مواجه میشوند. دکتر فراهانی معتقد است: «تصمیماتی که انسانها میگیرند از عوامل گوناگونی متاثرند که تعدادی از آنها مربوط به خود شخص است. مانند احساسات، هیجانات، آگاهی، اطلاعات، ادراکات و ارزشهای موردقبول ما و برخی نیز از خارج بر ما تاثیر میگذارند که شامل زمان، دوستان، آرزوهای والدین، بخت و اقبال، رسانهها، مذهب، تبلیغات، فرهنگ و بالاخره شرایط اجتماعی جاری هستند.»
● رابطه تصمیمگیری با احساسات
«باتوجه به اینکه گاهی احساسات مانع از تصمیمگیری صحیح میشود و در برخی اوقات ما انسانها بینهایت احساسی میشویم، بسیار مشکل است که بتوانیم یک تصمیم چندجانبه بگیریم و این آگاهیهای تصمیمگیرنده است که در این فرآیند تاثیرگذار است؛ چرا که میتواند تا حدی از بروز احساسات جلوگیری کند. البته سطح آگاهی و نوع ارزشها از شخصی به شخصی دیگر متفاوت است .همچنین ادراکات نیز بهعنوان یک عامل تاثیرگذار در تصمیمات به شمار میرود که شامل تعصبات و تعابیر شخصی از یک موقعیت هستند که ممکن است آن چیزی که برای یک شخص جذاب و دلربا بهنظر میرسد، برای فرد دیگری جذابیتی نداشته باشد.»
● خصوصیات یک تصمیمگیری موثر
«اشخاص مبتکر، ارزشها را بررسی و براساس آنها تصمیمگیری میکنند و تفاوت آنها با افراد منفعل این است که این دسته افراد اجازه میدهند که مقتضیات، شرایط و محیط مسوولیتهای آنان را کنترل کند و احساس نمیکنند که باید تصمیماتشان را خودشان کنترل کنند و گاهی اوقات به اموری مانند قضا و قدر تمسک میجویند؛ از آنجایی که در تصمیمگیری هر تلاشی در جهت انتخابکردن، بهترین گزینه است، گاهی اوقات راهحل کاملی وجود ندارد بنابراین تصمیمگیرنده باید انعطافپذیر باشد» وی میافزاید: «توانایی پذیرفتن مسوولیتها پیامد یک تصمیمگیری شخصی برای تصمیمگیرنده ضروری است و اشخاص باید اهمیت عواقب تصمیمگیری را بدانند چرا که باید تصمیمی اتخاذ کنند که نتیجه آن واقعا اهمیت دارد. باید متذکر شد که توانایی تمرکزکردن برای یک تصمیمگیرنده بسیار مهم است. بعضی از اشخاص آنقدر در تصمیمات غیرمنطقی و بیاهمیت غرق میشوند که فعالیت روزانهشان را برای تصمیماتی که دارای اولویت و اهمیت بیشتری هستند به تاخیر میاندازند.»
● ابزار تصمیمگیری صحیح
۱) ارزیابی اولیه: تصمیمگیری با مرحله ارزیابی شروع میشود و در طی این مرحله اطلاعات درخور جمعآوری میشود. بدون داشتن اطلاعات. اتخاذ تصمیم درست کاری بس دشوار است و باعث میشود که فرد راه را به خطا برود بنابراین برای مسایل و مشکلات بزرگ در درجه اول فرد باید اطلاعات راجع به مساله یا مشکل یا موقعیت را از منابع ممکن و در دسترس انتخاب کند که این ارزیابی میتواند از طریق کتاب، موسسات مشاوره، دوستان، والدین و تجربیات اشخاص خبره و کارکشته باشند.
۲) تحلیل: در مرحله تحلیل، تصمیمگیرنده باید ضرورت گرفتن یک تصمیم را نشان بدهد. یعنی از خود بپرسد که چرا چنین تصمیمی گرفته است؛ چرا که گاهی اوقات تصمیمگیری واجب نیست و اوضاع خود به خود بهبود مییابد و ممکن است که یک انتخاب هیچ سودی نداشته باشد. تصمیمگیرنده در هنگام تجزیه و تحلیل برای گرفتن یک تصمیم باید راهحلهای متعددی را در نظر بگیرد و حتی راهحل ایجاد کند. همچنین شرایط مطلوب و نامطلوب را نیز باید در نظر آورد. بهعنوان مثال در زمینه انتخاب همسر، فرد باید گزینههای فرهنگ، اعتقادات، ارزشها، باورها حتی عقاید مذهبی فرد مقابل را تحلیل کند. علاوه بر آن تصمیمگیرنده احتمالات و ریسک شخصی را نیز باید در نظر گیرد که شاید به پیامدهای ناخوشایندی منتهی شود.
۳) شناسایی پیامدها: اولین گام در یک سفر این است که بدانید به کجا میخواهید بروید. همیشه مهم است که در تصمیمگیری مقصد مطلوب یا هدف به طور شفاف شناسایی شود. در نظر گرفتن نتیجه، همیشه شما را در انتخابهایتان راهنمایی میکند و جهت تصمیمتان را به شما نشان میدهد. هر فردی باید پیامدهای مثبت و منفی هر انتخاب را در نظر داشته باشد و از پیامدهای منفی آن چشمپوشی نکند. افراد باید خود تصمیم بگیرند و بیاموزند که با عواقب آن زندگی کنند.
اغلب مردم آن چیزی را که واقعا اهمیت دارد فدای رسیدن به چیزی میکنند که اهمیت حقیقی ندارد. آگاهی از پیامدهای نهایی هر انتخاب گاهی اوقات افراد را به موقع مطلع میکند تا تصمیمات نادرست خود را بلافاصله تغییر دهند و تصمیمات صحیحی اتخاذ کنند.
۴) نقشه: این نقشه مختص فرد تصمیمگیرنده است که باید بهترین راهحلها یا ترکیبی از راهحلهای مرتبط با هم را در نظر بگیرد. اولویتها را انتخاب کند تا به نتیجه مطلوب برسد. اگر اجازه بدهیم که دیگران راهحلها را به ما نشان بدهند مهارت تصمیمگیری ما رشد نمیکند.
۵) بهکارگیری: در این مرحله، شخص تصمیماتی را که اتخاذ کرده به اجرا میگذارد.
۶) ارزیابی نهایی: نتایج یک تصمیم باید ارزیابی شود که آیا کفه فواید سنگینتر از مضرات است یا نه. در این مرحله است که تمامی راهحلها و نتایج نشان داده و بررسی میشود تا مشخص ��ود که کدام انتخاب بهترین انتخاب خواهد بود (برای دفعات بعد) .
● خطاهای تصمیمگیری
حتی اگر فرد همه مراحل را به طور صحیح طی کند و از تجارب اشخاص دیگر کمک گیرد و وضعیت را تحلیل کند و حتی پیامدهای مثبت و منفی را در نظر بگیرد باز هم آن تصمیم ممکن است به شکست منجر شود. دکتر فراهانی دلایل شکست یک تصمیم را تعصبات، کمتوجهی و عدم صبر میداند.
الف) تعصبات: در طی فرآیند تصمیمگیری، تعصبات میتواند در مراحل مختلفی ظاهر شود. برخی از افراد در تصمیمگیریهایشان ذهن بستهای دارند. دیدگاههای دیگران را در نظر نمیگیرند و معمولا به تنهایی تصمیم میگیرند و از پذیرفتن اطلاعاتی که مخالف دیدگاههای شخصیشان است، امتناع میکنند. بنابراین اطلاعات در فرآیند تصمیمگیری کنار گذاشته میشود. از طرف دیگر، برخی از مردم در برابر تغییرات مقاومت میکنند بدین معنی که دوست دارند وضعیت به همان صورت سابق باقی بماند. به عنوان مثال، یک فرد میداند که با نامزدش تفاهم اخلاقی ندارد و ممکن است زندگی با وی در زیر یک سقف بعد از مدتی منجر به جدایی شود اما تلاش میکند و از خود مقاومت نشان میدهد تا وضعیت اکنونش را تغییر ندهد.
ب) در نظر نگرفتن تمامی شرایط:در نظر نگرفتن تمامی شرایط و وضعیتها و کوتاهی در آن نیز میتواند علت اشتباهها در تصمیمگیری باشد. تصمیمات میتواند براساس اطلاعات نادرست اتخاذ شود. گاهی اوقات تصمیمگیرنده نمیتواند مساله را به طور شفاف برای خود تعریف کند و ممکن است به جای حل مشکل اصلی به حل مسایل ناشناختهای بپردازد. همچنین شکست در تصمیمگیری میتواند به اطلاعات غلط و نادرست مرتبط باشد یا اهداف تصمیمگیرنده خیالی و واهی باشد یا اینکه نتواند مشکلات را به ترتیب اهمیت اولویتبندی کند یا به اقدامات خطرآمیز آگاه نباشد.
ج) ناشکیبایی: متاسفانه ناشکیبایی یکی از عوامل عمدهای است که تصمیم به شکست منجر میشود. بیشتر مسایل و مشکلات میتوانند بیش از یک راهحل داشته باشند اما اگر تصمیمگیرنده اولین راهحلی را که به ذهنش میرسد سریعا انتخاب کند، ممکن است آن تصمیم، بهترین انتخاب او نباشد. در آخر این نکته را باید بپذیریم که مسوولیتپذیری در قبال پیامدهای یک تصمیم برعهده تصمیمگیرنده است و فرد باید از یک روش منطقی برای تصمیمگیری استفاده کند و به یاد داشته باشد که در اکثر انتخابهای پیشروی ما انتخاب کامل و بدون عیب و نقصی وجود ندارد و هر انتخاب ما متضمن از دست دادن امتیازاتی است که دیگر انتخابها میتوانستند داشته باشند. به عبارتی تصمیمگیری باید براساس بیشترین امتیاز و کمترین احتمال شکست انجام گیرد.
0 notes
Text
سخنانی از اندیشمندان بزرگ دربارۀ هدف
خردمند برای رسیدن به هدف، ممکن است حتی دشمن خود را بر شانههایش سوار کند.((پنچا
تنترا))
درس مهمی که از سنجاب می آموزیم این است که در هنگام پرش، شاخه بالا را هدف می
گیرد تا به راحتی روی شاخه پایینی بنشیند.((؟))
برای مدیر ” کامیابی ” یک سفر است نه یک مقصد.((؟))
به بیشتر هدفهای بزرگ نمی رسیم، زیرا ابتدا به کارهای پیش پا افتاده توجه می
کنیم.((رابرت مک کین))
زمانی می رسد که سکوت، بیش از همه گفته ها مقصود را می رساند.((منتسکیو))
هیچ چیز به اندازه تمرکز انرژی روی تعداد محدودی از هدف ها به زندگی تان توان و
نیروی بیشتر نمی دهد.((نیدو کیوبین))
اگر می خواهید با آسودگی خاطر به رختخواب برگردید، با هدف از آن برخیزید.((جورج
لوریمر))
همچون اسفنج که آب را در بر می گیرد، شما هم اندیشه های خوب را در بر گیرید و آن را
در خدمت هدف خویش قرار دهید.((توماس ادیسون))
هدف های بزرگ، انگیزه های بزرگ ایجاد می کنند.((آنتونی رابینز))
موفقیت، مساوی با رسیدن به هدف نیست، بلکه خود سفر است.((جان ماکسول))
به قدری به هدف و منظور خود فکر می کنم و در آن غرق هستم که دیگر زمانی برای کینه
توزی ندارم!((لارنس جونز))
رمز موفقیت، پایبندی به هدف در زندگی است.((بنجامین دیزرائیلی))
با آنکه می دانید به کجا می خواهید برسید، اگر مسیر درستی انتخاب نکنید، هرگز به مقصد
نمی رسید.((جان ماکسول))
اکثریت مردم موانع و مشکلات را می بینند و تنها اقلیتی به هدفها توجه می کنند. تاریخ،
موفقیت گروه اخیر را ثبت می کند، اما آن گروه اکثریت به فراموشی سپرده می شوند.((آلفرد
مونتاپرت))
طبیعت، غریزه را دقیقاً در آنجا قرار داده که فرد فعال قادر نیست هدف را دریابد یا تمایلی
به تعقیب آن ندارد.((آرتور شوپنهاور))
دانش هرگز نی تواند هدف و مقصود باشد، نمی تواند ارباب باشد، تنها می تواند نوکری
خوب باشد.((اشو))
کسی که زیاد سفر می کند قصدش فرار از مبدأ است نه رسیدن به مقصود.((میگوئل د
اونامونو))
آدمیانی اندک، تنها به هدف می اندیشند! و بسیار کسان که هدفشان جز خانه نشین کردن همان
گروه و دسته ی کوچک نیست.((ارد بزرگ))
کسی که شهامت پذیرش خطر را نداشته باشد، در زندگی به مراد خود نخواهد رسید.((محمد
علی کلی))
برخی بی آنکه بدانند چه چیزهایی در زندگی شان به راستی ارزش دارد، هدفهایی را برای
خود تعریف می کنند. به همین دلیل است که وقتی به هدف هایشان می رسند، می پرسند:”آیا
این دقیقاً همان چیزی بود که می خواستم؟”((آنتونی رابینز))
هرگز با دیگران مثل ابزار کار رفتار نکنید، بلکه آنان را چون غایت و هدف
بشمارید.((ایمانوئل کانت))
عشق به هدف، پادزهر ترس و نگرانی است.((؟))
اگر هدف خود را ندانید، به بیراهه خواهید رفت.((یوگی بِر))
اگر تخم های فکری و جسمی هدفی را که در نظر دارید نکارید، ��لفهای هرزه، خود به خود
سبز خواهند شد.((آنتونی رابینز))
به یقین بر این باورم که پول نمی تواند کاروان بشری را به سوی پیشرفت هدایت کند؛ حتی
اگر در دست فداکارترین فرد بشر برای این مقصود باشد.((آلبرت انیشتین))
راز موفقیت این است : هدف را بی وقفه دنبال کنید.((آنا پاولو فا))
دانش زمانی خطرناک است که فکر کند به هدف خود رسیده است.((جرج برنارد شاو))
هدف بدون رسالت، ما را به جایگاه بلند مرتبه ای نمی رساند.((کن بلانچارد))
آرامش فکری را بالاترین هدف زندگی خویش قرار دهید و بر اساس آن برای زندگی خود
برنامه ریزی کنید.((برایان تریسی))
یاداشت هدف هایتان بر روی کاغذ، احتمال دستیابی به آنها را ۱۰۰۰% افزایش می
دهد.((برایان تریسی))
موانع، آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشمتان را از روی هدف بر می دارید، به
نظرتان می رسند.((هنری فورد))
روزگار [ مانند ] دریایی است که کشتی زندگی ما بر روی آن به طرف ساحل هدف می
رود. این دریای بزرگ همیشه در [ حال ] جزر و مد است. اگر امروز آرام باشد، به طور
حتم فردا طوفانی خواهد بود. بنابراین وقتی آرام است، [ باید ] فرصت را غنیمت
شماریم.((ویلیام شکسپیر))
بدون تعقیب هدف معین، زندگی لذتی ندارد.((کولانی))
تنها گنجی که جستجوی آن به زحمتش می ارزد، هدف است.((لوئی استیولنس))
هدف خود را باید روی واقعیت ها بنا سازیم.((رالف والدو امرسون))
هیچ چیز جز یک هدف مشخص و معلوم نمی تواند روح انسان را آرام سازد.((اوچ ولز))
ممکن است بزرگترین اره ای که در جهان اختراع شده است در دست شما باشد و در عین
حال، در میان انبوهی از درختان جنگل، سرگردان بمانید و ندانید چه کنید. اگر بدانید که چه
درختانی را باید برید و چرا؟ شرایط بر وفق مراد است، وگرنه ابزاری عالی در دست دارید
که به هیچ نمی ارزد.((آنتونی رابینز))
هدفهای محدود، زندگی را محدود می سازند.((آنتونی رابینز))
بکوشید همیشه خود را با هدفهای خود مقایسه کنید، نه با دوستان و همقطاران؛ زیرا همیشه
می توان افرادی را یافت که در سطحی پایین تر از ما باشند.((آنتونی رابینز))
هدفهای باشکوه، دریچه ای به دنیای نیروی بیکران است.((آنتونی رابینز))
کسی که در زندگی، هدف والا و ارجمند دارد، هرگز به دامن تسلیم و ناپاکی نخواهد
غلتید.((ویکتور هوگو))
تصمیم ها فقط آغاز یک ماجرا هستند. وقتی کسی تصمیمی می گیرد، خود را در جریانی تند
پرتاب می کند که او را به سوی هدفی خواهد برد.((پائولو کوئیلو))
پیچ و خم ها برای کاروان اهمیت ندارد، چون هدف همواره ثابت است.((پائولو کوئیلو))
تنها کسانی که از نیروی باطنی خویش کمک می گیرند، هدف و خواسته ی خود را به روشنی
می بینند.((جک کانفیلد))
کمی بزرگنمایی در همه ی ما هست، وگرنه هدفی برای استاد شدن نداشتیم.((ریچارد باخ))
0 notes