Don't wanna be here? Send us removal request.
Photo
0 notes
Text
#خشونت_علیه_زنان #من_هم
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند حافظ روشنفکرانی هستند که در ملا عام سنگ حمایت از زنان را به سینه میزنند و در جلسات آزادی و برابری سخنرانی می کنند اما در زندگیخصوصی شان آزارگری تمام عیار هستند و این بازی دوگانه را چنان با مهارت اجرا میکنند که نه آزار دیده جسارت برملا کردن آن را دارد نه جامعه چنان رفتاری را از چنین بزرگانی باور میکند. این روشنفکران حتی در موج اخیر افشاگری «من هم» و «ساکت نباشیم»نقش حامی و مدافع زنان را بازی کردند که مبادا شکافی بر پیله امنی که ساختهاند بیفتد. اما اگر زنی آزار دیده به دلایلی که خواهم آورد از آبروی خود میترسد یا نگران است که جامعه او را باور نکند و در دفاع از آزارگر او را به کنجی براند، چرا مردانی که شاهد و ناظر هستند مهر سکوت بر لب زده اند؟ همین سوال مرا به فکر واداشت و بر آن شدم که طشت ۳۰ سالهای را از بام بیندازم. طشتی متعلق به یکی از گلهای سر سبد جامعه روشنفکری ایرانی. او کسی نیست جز آقای عبدالرضا کلانتری معروف به عبدی کلانتری که نقد مذهب و سنت میکند، مقاله و کتاب می نویسد، سخنرانی میکند، در میزگردهای وسایل ارتباط جمعی حاضر میشود و در دفاع از آزادی زن، سینه به تنور میچسباند و به این ترتیب تور نامرئیاش را برای جلب اعتماد عمومی و خصوصی پهن میکند. آدمهایی مثل من که آقای کلانتری را سالهاست می شناسیم داستانهای زیادی از زن آزاری او در حافظه داریم. اما در این متن فقط به چند خصوصیت رفتاری ایشان اشاره می کنم که آنقدر تکرار شدهاند که برای تک تک آنها شواهد متعددی وجود دارد و برای دوروبریهای آقای کلانتری اظهر من الشمس است. عبدی کلانتری هنگام «شکار» زنان ابتدا نقش یک مرد متعهد و مودب و مهربان را بازی میکند تا زن مورد نظر به ��منیت و اعتماد کامل برسد و خود را در رابطهای بسته، عاشقانه و اخلاقی حس کند. بعد از ایجاد اعتماد و امنیت با نقد افراد خانواده و دوستان یار شروع میکند به بدبین کردن و ایجاد فاصله بین یار و نزدیکانش تا خود بشود ستون خیمه و تنها امین و معتمد. در این مرحله از ماه عسل اعتماد و عشق است که از صحنههای عاشقانه خصوصی و عریانیها عکس و فیلم تهیه میکند. آرشیوی که هدف ظاهری آن ثبت لحظات رویایی و فراموش نشدنی است. بعد از کامل کردن آرشیو عکس وفیلم بازی شروع میشود و با استفاده از عکس وفیلم زنان قبلی و تعریف و تمحید از رفتار جنسی آنها حس حسادت و رقابت یار را تحریک میکند. با این کار یک مثلث عشقی می سازد و این رفتارها را انقدر ادامه می دهد تا آن زن دیگر تبدیل شود به ایده آل غایب رابطه. به این ترتیب یار حس می کند که از نظر ظاهر و تجربه و استعداد کمبود دارد و لایق آقای کلانتری نیست، و باید برای حفظ ایشان بیشتر تلاش کند واز خود مایه بگذارد. بعد از این مرحله پای زنان دیگر را که معمولا از دوستان یا آشنایان نزدیک یار هستند به رابطه باز میکند که باعث آزار عاطفی شدید میشود. اگر هم اعتراضی صورت گیرد به چشم تحقیر و عقب ماندگی به یار نگاه میکند. بعلاوه با مهارت و سو استفاده از اعتماد و با اطلاعات دروغ رابطه یار با دوستش را تیره و پر تنش میکند. در این حالت استادانه و مثل یک انسان فرهیخته که دون شان خود میداند وارد «خاله زنک بازی های زنانه» شود، خود را از دعواها و کشمکشهای بوجود آمده کنار می کشد و رابطهاش را تا آنجا که بتواند با هر دو زن ادامه می دهد. یکی از دردناک ترین داستانهای این چنینی آقای کلانتری رابطه او با یک زن فعال چپ سیاسی در بحبوحه دستگیریهای دهه شصت است. این زن و کلانتری در انظار رابطهای متعهد داشتند که به ازدواج نزدیک بود. اما ناگهان گندش در آمد که آقای کلانتری با صمیمی ترین دوست این زن هم رابطه دارد. این شوک برای زن دردناک بود اما کلانتری این بازی را آنقدر ماهرانه ادامه داد که زن دچار روان پریشی شد و توان ادامه زندگی در نیویورک را از دست داد و به ناچار و با علم به دستگیری به ایران برگشت و همانطور که انتظار میرفت روانه زندان جمهوری اسلامی شد. من این زن و خیلی از زنان دیگری که در دام آقای کلانتری گرفتار شدهاند را می شناسم اما به احترام حریم خصوصی نامی نمیبرم هر چند بسیار امیدوارم که بعد از انتشار این استشهاد این زنان فرهیخته با زبان خودشان داستانهایشان را بنویسند. آقای کلانتری بارها در متن ها و صحبت هایش آرامش دوستدار را یکی از مهمترین متفکران امروز معرفی کرده. یکی از تزهای کلیدی آقای دوستدار که آقای کلانتری از آن بعنوان یک ایده اوریجینال یاد می کند مفهوم دینخویی است، به این معنی که شخصی که در فرهنگ دینی و اسلامی بزرگ می شود چه معتقد باشد چه لائیک، چه چپ باشد چه راست عمق فرهنگ و اندیشه و رفتارش به آموزه ها و ارزشهای دینی گرایش د��رد. آقای کلانتری دینخویی را یک معضل بزرگ فرهنگ شیعه ایرانی میداند ، در حالیکه خود بهترین تجسم دینخویی است. حدود چهل است که در نیویورک زندگی میکند، شهری که انواع روابط سکسی و عاطفی آزاد و بدون آزار در آن ممکن است. در تمام این سالها بعنوان یک صاحب نظر پای ثابت حلقه های روشنفکری و گالری های هنری بوده است. مدرک جامعه شناسی دارد. منتقد سینماو ادبیات و انواع هنرهاست و شیفته موسیقی غربی. بی تردید دایره معلومات و محفوظاتش بسیار وسیع است. از نقد فرهنگ ایرانی نان می خورد،اما همین آدم در رابطه عاطفی با زنان یک شیعه تمام عیار است. گاه دیدهام که آقای کلانتری در فضاهای کوچک وخصوصی این تصویر را ایجاد کرده که هر چه به یارش عشق و محبت داده او نفهمیده و بها نداده و از این رابطه یک سویه به شدت دل شکسته شده و به یک همدم عاطفی واقعی نیاز دارد به یک فرشته نجات! این شگرد معمول مرد مسلمان است که می گوید زنم قدرناشناس و «سرد» است و نیازهایم را برآورده نمی کند و به دنبال صیغهای میگردد و اگر همسرش اعتراض کند از حسادت و حساسیت بی دلیل خودش است. شگرد دیگر آقای کلانتری این است که بعد از ویران کردن یار و رفتن او با گریه و زاری سعی در جلب ترحم دوستان مشترک کرده و با این ترفند و به پشتوانه اعتبار فرهنگی - هنری و متانت ظاهری چنان نقش قربانی را بازی میکند که مورد قبول جمع واقع میشود و به این ترتیب جای آزارگر و قربانی را عوض میکند . بهرحال دیر یا زود تک تک این زنها متوجه میشوند که آقای کلانتری رفتارهای ضد و نقیض و بیمار دارد و سعی میکنند به شکلی مسالمت آمیز و سالم از او جدا شوند. اما واکنش آقای کلانتری در این موارد هم با آزار و تخریب روانی همراه است. در این شرایط ابتدا سعی می کند زنی که به رفتار او اعتراض کرده مغزشویی کند وبه او بقبولاند که حافظه اش بد کار می کند، به دلیل ناامنی روانی دچار حسادت و شک است بنابراین موضوعات را وارونه می بیند و یا به دلیل توهم چیزهایی می بیند که اصلا اتفاق نیفتاده و در نهایت با یک انگ سنتی، طلبکارانه مدعی میشود که یار قدر عشقش را نمیداند. بی شک هر زن یا مردی که در چنین فضای روانی باشد بعد از مدتی به عقل خود شک می کند. مخصوصا اگر به طرف مقابل اعتماد داشته باشد و به ذهنش هم خطور نکند که اینها شگردهای معمول رابطه های بیمار و آزاردهنده هستند. زن دیگر به حس و فهم خودش اعتماد نمی کند، در یک فضای تعلیق بی جواب گیر می کند و هر جور مسائل را تحلیل کند یک گوشه کار می لنگد. فکر می کند ایراد از خودش است که یا بدبینی بی اساس دارد و یا ��درت تحلیلش خوب نیست. بدترین اتفاقی که برای قربانی یک رابطه روان-آزار می تواند بیفتد اینست که به درک و حقیقت خودش از تجربه هایش شک کند. این موضوع قدرت تغییر و انجام هر اقدامی را از او می گیرد. آقای کلانتری از این هم فراتر می رود و به خاطر اشرافش به نظریه های روانکاوی فروید، نظریه های جنسیت و تبحر در زبان خیلی راحت به یارش میقبولاند که مشکلات و بدبینی ها و غمی که در رابطه با او دارد به خاطر مشکلاتش در کودکیست و در آخر به زن شرم می دهد که با رفتار سبک سرانه رابطهای ناب و زیبا را چرکین کرده است. به این ترتیب می تواند زنی که به درستی به او اعتراض کرده را بدهکار و شرمگین کند. فراموش نکنیم که مهمترین دلیلی که این رابطه های پر آزار با سکوت قربانی همراه است وجود آرشیو عکس و فیلم کذایی آقای کلانتری از قربانیانش است و ترسی که در دلشان انداخته از انتشار آنها. قربانیانی که خوب میدانند ایشان در جهت حفظ خودش از هیچ کاری فروگذار نمیکند. حداقل در چند مورد زنهایی را میشناسم که بعد از پایان رابطه مصرا از او خواسته اند عکس ها را پاک کند و از جلوی چشم بردارد و او قبول نکرده است. خودش را صاحب عکس ها و فیلمها می داند . بارها دیده شده که زنی بانشاط و باانرژی وارد رابطه با آقای کلانتری شده و بعد از مدتی افسرده و مضطرب در حالی که با یکی دو زن دیگر دشمن شده و از جمع دوستان پرت افتادها نیمه جان خود را از این رابطه در برده و مدتها طول کشیده تا به روال زندگی عادی برگردد . می شناسم زنانی را که با آقای کلانتری در رابطه بودهاند و بعد از جدایی کارشان به دکتر و قرص ضد افسردگی و روان درمانی کشیده است. جدایی از آقای کلانتری ساده نیست و این آدم مثل هر آزارگری در عذاب دادن زنی که قصد جدا شدن از او را دارد آنچه در چنته دارد به کار میبندد. اگر هم دیگر به زنی نیاز نداشته باشد او را به هر شکلی دست به سر می کند و حتی اتفاق افتاده که با بستگان آن زن تماس گرفته و شکوه وشکایت که فلانی مزاحم من است و من دیگر نمی دانم به چه زبانی به او بگویم خواهان رابطه با او نیستم. موضوع اختلاف سن با این زن ها هم جای ذکر دارد. سی سال پیش داستان اینطور نبود اما در این مدت گویا ایشان بزرگ نشدهاند و همچنان به دنبال دخترانی حداقل ۳۰-۲۰سال جوانتر از خودشان می گردد. پرونده زن آزاری ماهرانه آقای کلانتری مال امروز و دیروز نیست و این آدم هرگز نمی تواند ادعا کند که از عواقب رفتارش بی اطلاع است، با این حال او در این سالیان هیچ تغییری در رفتارش نداده . این نشان می دهد که زن آزاری آقای کلانتری آگاهانه و تعمدی است. حتی انسانی که در عمرش یک کتاب نخوانده باشد، وقتی ببیند رفتارش مرتب باعث عذاب و درد می شود به کارهایش فکر می کند و اگر بخواهد در رفتارش تجدید نظر می کند. اگر آسایش زنان برای آقای کلانتری اهمیت داشت همان سی و اندی سال پیش که زنی را راهی زندان جمهوری اسلامی کرد دست از این بازیها برمیداشت. من به دلایل متعدد (از جمله بازگشت به ایران ) ترجیح می دهم این مطلب را به عنوان ناشناس منتشر کنم. اما اگر روزی بیاید که زن آزاری و خشونت روانی علیه زنان پیگرد قانونی داشته باشد، حاضرم در هر دادگاهی علیه ایشان شهادت بدهم. آقای کلانتری از بازی قدرت با زنهایی که به او اعتماد کرده اند و از نبوغ خودش در اینکه می تواند دو رویکرد متضاد داشته باشد،لذت میبرد. عبدالرضا کلانتری نویسنده مارکسیست و منتقد فرهنگی که بعنوان صاحبنظر به پرگار بی بی سی، رادیو زمانه، مجله روشنفکر، سکولاریسم نو، نگام و آسو دعوت می شود، سالهاست پشت پرده و دور از نگاه عمومی با مهارتی مثال زدنی زنان را مورد آزار و خشونت قرار میدهد. پستوی خانهاش نقض کامل تمام شعارهای برابری خواه در فضای عمومیست.
1 note
·
View note