crazycello94 - Tumblr blog

[crazycello94]

The dead and the dying, Patrick Joust

[crazycello94]

خواب پیچ‌یدگی زمانه‌ی رو‌به‌افول

شب‌ اولی که برگشتم خوابت‌رو دیدم ، از چه بود که یادم رفت خود خواب را و صرف اتفاق‌خاص افتاده‌شدن تلقی‌ به امر رخداده شونده‌ منجر به فراموشی‌شده. خاکسترهای معلق در هوا هستند یاد ها هم از این پیچیدگی مستثنی ست . و تن من گریه میخواهد از این فراغ و صدای فرو رفته از دست .

[crazycello94]

بودن

از همان چند تابستان عقب تر که اول بار دیدمت از مبدا بودن تاهمین حالا که با این رنج فقط زمان را از دست داده‌ام جای اینکه برسم حتی اگر واقعیت و رویا و زندگی متن خود را بلعیده است . و دلتنگی که امان‌م را بریده است ،. من درر تمام سالها با نخواستن شکل‌پذیری از محیط رد انکار را بر خویش فهمیده ام ، خودآگاهی و زخم ، ت��ریب حافظه و تعالی شیئ . و بعد تهنشین دستاوردهای بشری از سوالات اساسی از خویش . همین…

[crazycello94]

کوهستان و فاصله

صدای به گوش می رسد و تعادل در برابر این لمس واژه گم می شود ، آغاز این تهاجم و تاثر به فراموشی اکنون منجر می شود تا پایان این فصل سه ماهه و نیمی دیگر تا به عقربه برسیم ، مزه ی دهان هریک از ما چگونه است ،. یادگیری و یادگاری .

[crazycello94]

اینجای مرخص شدن باور به مردانگی و اثرات نرینگی یا غیره آن در راه رفتن های مغز بیماران زنان و مردان خیابان است سرویس ها به گرفتن ‌ است .

[crazycello94]

از دادن جامعه به دست دادگی

از چندماه پیش که سرباز شدم ، نسبت و فاصله از روزگذار جامعه بیش از پسش تفاوت و بی تفاوت پیشی گرفت ، و این بی خبری و در ناکجای جغرافیای خاک وطن بودن خود مزیدی بود بر این جدا افتادگی فیزیکی .

حال این روزها که مرخصی آمدن و این حجم هیاهو و نابسامانی درهم پیش گیرنده خلق شده ایم ، چقدر خود و این دوری را برای شناخت و درک درست آنچه می گذرد دوست می دارم .

نیلز تاریخی با تمام عقب رفتن به این خلا…

[crazycello94]

از ایران

هنوز نرسیدیم ته قصه ، حالا با جنازه های توی خیابان عادی سازی صورت می گیره

شرف ها مرده ن

واسه قتل عام شهیدا گم می مونن

بیمارستان پر است

اگر میان اپیدمی ایران مانده باشی

به فکر رفتن و پرواز و زبان و دلار نباشی

اگر انبوه اندوه سالیان را داشته باشی

چکش به دست تیر را به سر و دست و پا و جنگ بر صدای گلوله صفیر موشک هواپیما زنگ می زند

یواش تر صدای کسی نیست در انتهای التهاب لبه ی بهار

  بعد تر روایت می…

[crazycello94]

نامه ها زیر در سبز شدند .

نامه ها زیر در سبز شدند .

نوشته خود را می نمایاند استحاله ای از روزمرگی ست که کار و رسم خویش را به دردسر می اندازد تا فریادی شود در زیرانبوه راه پله ها ، رنگ و قضاوتی نانوشته برمی خیزد تکرار دیدن خیال سایه و واهمه ی غرق شدن در پشت نقاب از خودبیگانگی اهمیت نوشتن آن ست که ، وقتی را به فکر کردن می گذاری ،به دانستن دریافت ، از سطحی ، تا عمیق ، .چیزی ست دیگران آنچه من است از این پوچی هم همین فهم ارائه شده است که یا باران تقاطع…

[crazycello94]

Fire games . . . . . .

[crazycello94]

آخر تابستان و شاشیدن زیر باران

آخر تابستان و شاشیدن زیر باران

مدتی نمی گذرد که افکار پراکنده ی خودم رو به این سمت هدایت کردم  که نوشتن مداوم در فضای  وبلاگ رو  اجرایی کنم

امشب در واپسین روز شهریور

سبز از مسائل و صدای آينده

تصمیم مهم رفتن وماندن و انتهای محو دانشگاه را گره زده می بینم

امید به نشستن و دیدن اتفاق آدمها

و روزانه ی باغ خنده می کارد

اعتماد خویش و  راه برد ن

حالا کمردرد  و مصائب ش گریبان گیر شده

نشستن و بی قدم ماندن

سربازها بر بام

[crazycello94]

خروج چربی از زیر پوست و رقص درد زیر باران

خروج چربی از زیر پوست و رقص درد زیر باران

  این‌حالای چندروز رسیده قبل از آن‌که رنگ روزمرگی را بپوسیدگی برساند قصد ممکن شدن تغییر و زندگی را داشتم قصد سفر و از آن مهم‌تر صرف فعل رفتن با قدم یا اتوبوس است حتی همین غروب که در رفت‌وآمد برف‌پاک کن و جاده چیزی را در یادم نگاه داشتم وقت شنیدن اولین اتاق و یا است . تنها شدن و هم‌راه داشتن بی‌آنکه عادات را تلنبار کنیم . وضع مساعد اقتصاد جای خود را به کشت و کشتار می‌دهد . روی‌داد ها هنوز به زمین…

[crazycello94]

پیاز و نوشتن

خیلی بی مقدمه در کافه بازار تصمیم به بیرون اومدن از تلگرام رو گرفتم  تا صبح نشده رفتم

خیلی زود برگشتم به قصه ها ولی دیگه نوشتن و فرار رو از هم جدا کرده بودم

این وقت کم قبل پاییز زمان خوبیست تا مشخص کنم صدای خودم رو و این سبک مورد گفت وگو رو  هویت ببخشم

به هر جهت این جای جدید نوشتن بعد پیاز

  https://t.me/Escapement

[crazycello94]

چاله ی ابدی

این عبارت تکراری باشد یا نه رنگ و طعم  ادامه می دهند

حالا که در واپسین روزهای تعلیق و دیوار مجکم زندگی قرار دارم برای دانستن بی پایان نمایی یک لیوان خم شدن را به کشاله پیوند می زنم

  راه  بن بست روایت ها

[crazycello94]

دیدار باران

در همه ی مدت اخیر که باید ر ا نباید کرده و هیچ را ممتد به دشواری

خورشید در پشت ابرها و مه آلودگی خنک تابستان بوده و جیرجیرکها بعداز این مدت مدید سرد بدر آمده و با بالا رفتن خورشید می آیند

[crazycello94]

قد کشیدن قطعات

فکر ممتد چیزهایی از زمانه که وقت اسارت را در مسیر و مهر زدن بر اشتباه و این همه لبه ی پرتگاه هیچگاهی و پذیرش این تباهی بدون پایان بردن به صفحات کتاب .

هنوز از اتهای تباه شده مطمئن نبوده که تلاش بی وقفه  ی سیاهی را بر تباهی بر امواج شکسته ی ورشکسته ی نابود شده ی خیال انگیز

هیچ قطاری دیگر راه پله را کجا ماندن

شکایت در گوش

غ و ع و در صدمین کوچه آرش زاده شد .

تیغ  و کمان رستگاری در آب

[crazycello94]

درخت انجیر شبانه و باد سرد

درخت انجیر شبانه و باد سرد

بی حرکت در کف زمین روایت ساده یک روز تا شب  را که انگار تمام زمان وارونه بدون قهوه هم همین است که شب را آغاز زمان بدانی ومداومت نظام ارزش گذاری از روزمره ی کافه بازار بسته شده و حالا که  خیس کافه ی دیگر و بعد که بساط موقت مان را د ر پهن ترین شلوغ می چرخانیم

همین اهمیت یک دکگرگونی را به طعمه ی حریق می سپارد

بانک بزرگ برادر از واژه و بغض از خاک جاده است .

جنوب و اهمیت آن در زندگی

به شکل های مختف…

[crazycello94]

ولگرد خیال باف

سراسر شب به دفعات خالی شدن و بعد انحنای پر شدن دندان ها و جویدن بی اساس بر اثاث نحوه ی تعامل در حین اثاث کشی است .

همین طور راه دائم فرو گذاری گذاشتن ادامه به وقت دیگر است .