#لرزش
Explore tagged Tumblr posts
sperloossasan · 1 year ago
Link
اگر آپارتمان‌نشین باشید به احتمال خیلی زیاد صدای پای دویدن کودک همسایه بالایی را شنیده یا حتی ممکن است راه رفتن اشخاص بزرگتر را نیز احساس کرده باشید. بعضی از مواقع حتی به نظر می‌رسد با دویدن یک کودک سقف شروع به لرزیدن می‌کند. اما علت لرزش سقف هنگام راه رفتن چیست؟
2 notes · View notes
sayron · 6 months ago
Text
Tumblr media
نسترن، سلدا و سلما (۱)
«براساس یک داستان واقعی!»
اسم من امیره، یه پسر با قد ۱۸۰ و وزن ۸۶ کیلو. من دانشجوی ارشد هستم ولی چند سالیه توی محله خودمون تو تهران، مغازه فروش و تعمیر تلفن همراه دارم. بازار کار که تعریفی نداره و روز بروز داره اوضاع اقتصادی مردم خراب تر میشه. بخاطر همین چند سالیه که فروش لوازم جانبی هم انجام میدم. حدود ۲ سال پیش از طریق یکی از رفقا یه ارتباطی با یه بنده خدایی توی قشم گرفتم که میتونست جنس های خوبی از دوبی برام بیاره. ته لنجی البته! از قاب و محافظ صفحه گرفته تا هندزفری و ایر پاد و غیره. خلاصه سود خوبی میتونست داشته باشه. بعد از چند ماه مشورت و همفکری با این و اون با این رفیقم که اسمش میلاده تصمیم گرفتیم یه سفر تفریحی و کاری بریم قشم و کیش!
زمستون بود اما جنوب، اون موقع سال هوا عالیه! خلاصه اینکه ما هتل رو رزرو کردیم چند ماه قبلش. اما از بد روزگار یهو دم سفر ما، زد و مامان میلاد تصادف کرد تو خیابون و فوت کرد. خلاصه گاومون زایید. من اولش گفتم سفر رو کنسل کنیم. ولی میلاد تو مجلس سوم مامانش سر یه اتفاق ساده و الکی با من دعوا کرد و منم غد و یه دنده باهاش قهر کردم. بخاطر همین خودم تنهایی زدم به سفر و با یارو هم که انگار دادن جنس توی کیش براش راحت تر بود وعده کردم و راه افتادم. بخاطر همین دیگه قشم نرفتم و مستقیم و هوایی رفتم کیش و رزرو اتاق رو هم برای خودم دو برابر کردم یعنی ۱۰ روز. خلاصه رسیدم کیش و با تاکسی رفتم هتل. اتاق رو گرفتم و با ساک هام رفتم سمت آسانسور. وقتی رسید در باز شد و چند نفری اومدن بیرون. ولی من غافل از اینکه آسانسور داره میره پارکینگ دو، سوار شدم. آسانسور رفت پایین و ملت پیاده شدن. منم چون توی گوشیم داشتم پیام هامو چک میکردم، گیج! چون لابی داشت توی اون طبقه هم و فک کردم رسید طبقه ۱۷. پیاده شدم. تا فهمیدم اشتباه اومدم در آسانسور بسته شد. برگشت همکف. دکمه رو زدم و منتظر شدم. آسانسور اومد پایین و در باز شد و من: 😳
یه خانوم و دو تا دختر تو آسانسور بودن و 🤯 اوووووووف چه قد و هیکل هایی!!! 😨😰😱
Tumblr media
مامانه که حدودا ۴۲-۳ ساله میزد با ۱۹۷ سانت قد و یه لباس نخی سفید دکولته که خلیجی بود و بدنی که از یه مرد بدنساز هم بیشتر عضله روش نشسته بود؛ از بالای عینک آقتابیش بهم نگاه میکرد و آدامس میجوید. کوله هاش انقدر بزرگ و عضلانی و ورزیده بود که گردن کلفتش رو در بر گرفته بود و شیب تندی داشت. سر شونه های گردش بزرگ بود فیبر عضله اش توی سایه روشن نور آسانسور دیده میشد. بازو های قطوری که از رونهای من کلفت تر بود و انقدر کات بود که عضلات سه سر پشت و دو سر جلو بازو با رگ های روشون از هم جدا شده بود و ساعد ضخیمی که فقط رگ و عضله بود و لا غیر. مچش از ترافیک رگ هاش معلوم بود خیلی قدرتمنده و پنجه هاش با ناخونهای کاشت مشکی رنگ به شدت سکسی و خفن بود. لباس بلند خلیجیش به قدری نازک بود که نوک سفت سینه های عضلانیش و شورت لامبادای سفیدی که پوشیده بود هم از زیر لباس دیده میشد. بخاطر همین حجم سیکس پکش و عضلات چهارسر رون هاش کاملا واضح بود. به جرات هر کدوم از رونهاش دوبرابر دور کمر من بود. من با ۱۸۰ سانت قد تا زیر پستونهای حجیم و قدرتمندش بودم. این تنها لباسی بود که تنش بود. نه روسری و نه کتی که عضلات بالا تنه برهنه اش رو بپوشونه. تخته سینه عضلانیش هم جوری باد کرده بود که وسطشون شکاف خورده بود.
اما دختراش...
Tumblr media
یکیشون که حدودا ۲۲-۳ ساله میزد هم قد خانومه بود، انگار دخترش بود چون خیلی شبیه مامانش بود ولی خیلی خوشگل تر. یه دختر که نه یه فرشته ی عضلانی با چهره ی الهه های خیالی! موهای بلند قهوه ای روشنی داشت که روی سینه هاش ریخته بود و تا رونهاش بلندی داشت. اما لباسی که تنش بود عجیب و غریب بود. اون دختر فقط یه بادی سفید آستین دار تنش بود. فقط یه بادی!!! 🤯 و کص کلوچه ای و گوشتی و عضلانیش از لابلای موهاش باد کرده بود و خودنمایی میکرد. یه چکمه گلودار چرمی پاشنه دار سفید هم پاش بود که تا زیر زانو هاش بلندی داشت. بادی داشت زیر فشار عضلات ورزیده بالا تنه اش منفجر میشد و گردی سرشونه ها و بازوان و ساعدهای ورزیده اش کاملا هویدا بود. لباسش یقه بازی داشت و کوله های عضلانیش که به مامانش رفته بود، کاملا لخت و برهنه زده بود بیرون. تا منو دید پوزخندی زد و گفت:« آقا پسر!... نمیخوای بیای تو؟... الان در بسته میشه ها...»
اینو که گفت، اون یکی دختر هم که قد خیلی بلندتری داشت و سرش توی آیفونش بود، متوجه ی من شد...
Tumblr media
قد بیش از ۲ متری این دختر که خیلی جوون تر از اون یکی بود، ازش یه غول ساخته بود که مثل مامانش آدامس میجوید. وقتی نگاهش بهم افتاد بدنم لرزید. چون ابروهاش رفت و بالا و لبشو غنچه کرد و گفت:« جووووووووون... چه جوجوی نازی...» لرزش بدنم رو فهمید چون نیشخند شیطنت آمیزی روی لبهای قشنگش نقش بست 😈. موهای طلاییش رو دم اسبی بسته بود. یه لگ آبی پوشیده بود که پایین تنه سکسیش رو سکسی تر میکرد.اما بخاطر قد بلندش لگ براش کوتاه بود و ۲۰-۳۰ سانتی از ساق پاهاش لخت بود. یه صندل مشکی پاشنه بلند هم بدون جوراب پاش کرده بود. بالا تنه عضلانیش رو یه نیم تنه ورزشی پوشون��ه بود. بدنش به اندازه خواهر و مادرش عضلانی نبود ولی انقدری عضله داشت که من از هیبتش خودمو خیس کنم. به جرات صورت من در برابر نافش بود که یه پیرسینگ توش میدرخشید. جوری که برای لیسیدن کصش و زیر نافش نیاز به خم شدن نداشتم.
با ترس و لرز رفتم توی آسانسور، دختر کوچیکتره گفت:« کلاس چندمی آقا کوچولو؟...» من به زمین چشم دوخته بودم. آبجیش خندید و گفت:« شاید اصلا هنوز مدرسه نرفته...» و هر سه زدن زیر خنده. دهنم از ترس خشک شده بود و قلبم داشت توی دهنم میزد. یهو مامانشون دستی به سرم کشید و گفت:« طفلکی... باید شیر بخوری تا بزرگ بشی... 😏» دوباره بلند بلند بهم میخندیدن. نگاه من به صفحه کلید طبقات بود که لامصب خیلی کند طبقه ها رو بالا میرفت. آبجی بزرگتره اومد جلو و گفت:« چرا جواب نمیدی موش موشی؟... نکنه آقا گرگه زبونتو خورده... یا شایدم هنوز زبون باز نکردی؟... 😅🤣» من داشتم از خجالت آب میشدم. اومد جلو و مقابلم وایساد. دستشو گذاشت زیر چونه ام و سرم رو به سمت بالا بلند کرد. قشنگ زیر پستوناش بودم. موهاشو زد کنار. از زیر پستوناش تا خود کصش آجر چین عضله بود. ایت پک شایدم تن پک! 🤯 از ویوی مافوق پستونای عضلانیش با لبخند تحقیرآمیزی بهم نگاه میکرد و گفت:« میخوای خودم بهت شیر بدم تا بزرگ بشی؟...» یهو مامانش گفت:« ولش کنید... رسیدیم... » طبقه ۲۴ رستوران بام. موقع ناهار بود. اونا با لبخند های تحقیر کنندشون به من از آسانسور پیاده شدن. دختری که از همه بلند تر بود لحظه آخر اومد سمتم. منو به دیوار اتاقک آسانسور فشار داد و آهی کشید. چون دماغ و چونه ام به کص داغش مالیده شد. دستشو گذاشت پشت سرم و صورتمو فشار داد به کصش و گفت:« ببوسش جوجو... زود باش...» من که داشتم تو فشار دستش صورتم له میشد، با ترس چندتا بوسه از روی لگ به کصش کردن و اون خنده ی شیطونی کرد و گفت:« آفرین کوچولوی کردنی ناز...» و رفت و به مامان و خواهرش که منتظرش ایستاده بودن ملحق شد. پشم گارسون ها هم از دیدن اونا فر خورده بود.
خلاصه من تا چند دقیقه توی شوک بودم... موقع ناهار بود ولی من اشتها نداشتم. دکمه طبقه ۱۷ رو زدم و رفتم توی اتاق. تا نزدیک غروب بدون اینکه چمدون هامو باز کنم و لباسم رو در بیارم روی تخت افتاده بودم و به اون چیزی که دیدم و اتفاقی که برام افتاد فکر میکردم.
من تا اونروز فکر میکردم قد بلند محسوب میشم. اما در برابر اون سه تا ماده شیر عضلانی شبیه فنچ بودم...
😰😰😰
ادامه دارد
20 notes · View notes
surenpetgar · 20 days ago
Text
"من هنوز در به در شهر غمم/شبم از هرچی شبه سیاهتره"
توی هواپیما پر است از کودک و این من را غمگین کرده است. چون مجبورم به همه‌ی بچه‌هایی فکر کنم که نتوانسته‌اند تا این ساعت و تا امروز دوام بیاورند. مرده‌اند. رفته‌اند. رسته‌اند. نمانده‌اند. و این بجه‌ها که زنده مانده‌اند و تمام بچه‌هایی که می‌توانند "سروایو" کنند، اشک می‌آورند به چشم‌های من.
اولین باری که سوار هواپیما شدم پاییز بود و به استانبول می‌رفتم. از فراز ابرهایی می‌گذشتیم که پر بودند از رعد و برق. بالای ابرها که هستی نمی‌دانی چه زمان از مرزها می‌گذری. آنروز، من تنها به ترسم فکر کردم: ترسم از ارتفاع و ترسم از پرواز. تمام لرزشهای هواپیما را خطر تفسیر می‌کردم و در خودم ترس می‌ساختم. امروز سال‌ها از آن تجربه گذشته. یادم نیست کدام لرزش بود که من را می‌ترساند. نمی‌دانم چطور هیچ چیز دیگری نبود که فکرم را درگیر کند تا در ترسهایم غرق نشوم. چقدر باید خوب بوده باشد آن ذهن خالی و بکر. و چقدر سنگین است حمل این ذهن وقتی پر است از فکر و خبر. و خبرها خیلی سال است که خوب نیستند. اصلن چرا دیگر کسی خبر خوبی بما نمی‌دهد؟ دست کی اشتباهن یا بعمد فلفل‌پاش را توی غذای ما خالی کرده؟ تند است این لعنتی بی‌مزه.
هواپیما ارتفاع‌ش را کم می‌کند تا در فرودگاه برندنبورگ فرود آید. اینجا من ماشین نمی‌رانم. دوچرخه‌سواری می‌کنم. زبان‌شان را بی‌میل و با لکنت حرف می‌زنم. اینجا اخبار زندگی من را کسی نمی‌داند. اینجا مسائل زندگی من را کسی نمی‌داند. من دارم از یک دنیای دیگر به دنیایی دیگر پرواز می‌کنم. اینجا بناست آفتاب زودتر غروب کند. اینجا شب‌ها بنا دارن زمستان را به اندازه‌ی روز عذاب گناهکاران کش دهند و بنا دارند شورش را دربیآورند. ��ینجا نه من و نه برلین تلاش نمی کنیم که خانه‌ی خوبی برای زیستن بسازیم. اینجا ما مسافریم.
چطور ازین پنجره به این آسمان نگاه کنم و خیال کنم که آسمان امن است؟ من یک نقاشم. نقاش به آسمان که نگاه می‌کند رنگ می‌بیند. ابدیت می‌بیند. عظمت می‌بیند. این بشر چطور توانسته از آسمان چنین تعبیری ارائه کند که امنیت در آن مطرح و هم مخدوش می‌شود؟ آسمان بینهایت را هواپیما‌ها خط‌کشی و مرزبندی می‌کنند. و تو وقتی از بعضی مرزها می‌گذری حس‌شان می‌کنی. چیزی در تو عوض می‌شود. ما بیهوده می‌پریم. امنیت یک سوداست و هرجایی و برای هرکسی میسر و ممکن نیست.
"عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کین عمر صرف کردیم اندر امیدواری"
Tumblr media
6 notes · View notes
sayron · 1 year ago
Text
آزیتا (۱۱) - رزیتا (۳)
من تمام پشمام در لحظه فر خورد! رزیتا، این دختر خوشگل ۱۸ ساله انقدر عضله روی بدنش داشت که قابل توصیف نیست! اون ��ا چشمای بادومی خوشگلش که مست غرور و اعتماد و افتخار به خودش بود با یه لبخند غرورآمیز به من ضعیف نگاه میکرد و مدام آرنجشو باز و بسته میکرد. طوری که هر بار فیگور میگرفت رگ هاش بیشتر بیرون میزد و عضلاتش بزرگتر میشد. عضلات پهن و بزرگ سینه هاش باد کرده بود و یه دره وسطشون بود، از طرفی دو تا ممه ی جوون و با طراوتش با اینکه کوچیک شده بود ولی سر بالا بود و نوک های درشتشون که صورتی بودن سفت و برانگیخته بود. سینه هاش حتی یه سانت هم افتادگی نداشت. آزیتا سینه هاش عملی بود که انقدر بزرگ و سر بالا بود. اما رزیتا بافت پستان طبیعی داشت که گرد و خوردنی بودن. از بین پستوناش خط عمودی تا چند سانت بالای کصش، از وسط پک های مواج ایت پکش کشیده شده بود. درسته! ایت پک! شکم رزی دقیقا هشت تا پک داشت. بدنش خشک نبود و مشخص بود توی حجمه! اونم چه حجمی! من فقط مبهوت عظمت و ابهت رزیتا بودم و زبونم قفل شده بود. یهو رزیتا بلند شد و ایستاد و کص تپلش که انگار اونم از جنس عضله بود یهو پرید جلوی صورتم. انقدر کصش خیس بود که آب ازش میچکید. یه کص قهوه ای روشن بدون مو. اصلا کل بدنش حتی یدونه موی زائد هم نداشت. چند ثانیه مبهوت تماشای اون کص تپل بودم که توی قاب کشاله های عضلانی رزیتا بود که نگاهم متوجه پاهاش شد. 🤯🤯🤯 عضلات چهارسرش به قدری حجیم بود که قدرت مرگ آورشون حتی بدون لمس یا چشیدن هم، قابل حدس بود. یهو با بهت سرمو بالابردم و دیدم که رزیتا داره از اون بالا مثل یه الهه ی کامل نگام میکنه و لبخند میزنه! انگار یه خدای قدرتمند بنده ضعیف و نحیف خودشو به سجده و عبادت و ستایش فرامیخونه. تو همین فکر بودم که یهو رزیتا برگشت و پشت به من کرد. 😱😱😱 وقتی چشمم به عضلات پشت و سرینیش افتاد از وحشت رفتم عقب و چسبیدم به دسته کاناپه. دهنم در لحظه خشک شد! اولین چیزی که با دیدن اون احجام افلاطونی عظیم به فکرم رسید این بود که اون عکس دم در خونه مال چند وقت پیشه! چون حجم عضلات رزیتا توی اون عکس قابل مقایسه با چیزی نبود که چشمام داشت میدید. وقتی فیگورش کامل شد و عضلات کتف و گردن و ذوزنقه‌ایش منفجر شد مبهوت اون تتوی دو تا بالی شدم که با بیرون زدن عضلات انگار سه بعدی شده بود و راستی راستی رزیتا تبدیل به یه فرشته ی عضلانی بالدار شده بود. اصلا دست خودم نبود زبونم و گفتم:« وااااووووو، رزیتا تو یه فرشته ی عضلانی و خوشگلی!... تو رو باید پرستید!... تو خود خدایی!... تو کاملی!» یهو رزیتا سرشو برگردوند و با لبخند شیرینی که روی لبهای قلوه ایش نقش بسته بود بهم نگاهی کرد و چیزی گفت که جای موهای ریخته ی تنم دون دون شد. رزیتا گفت:« پس چرا معطلی؟... خداتو پرستش کن!» باورم نمیشد. بی اختیار گفتم:« هاا... چی؟...» گیج بودم از شنیدن جواب رزیتا. مثل کسایی که تازه به هوش اومدن و نمیدونن کجان ��ا لرزش و ترس خودمو کشیدم به سمت بدن عضلانی رزیتا! دستمو دراز کردم تا پایین کمر رزیتا رو لمس کنم ولی وقتی نوک انگشتام به عضله ی فیله ی برجسته اش خورد یهو با ترس دستمو کشیدم عقب. رزیتا خندید و گفت:« نترس کوچولو... نترس!... لمسش کن!...» دوباره دستمو دراز کردم و نوک انگشتام عضلاتشو لمس کرد. من بدن عضلانی آزیتا رو بارها لمس کردم اما لمس این حجم عضله روی بدن دختری که توی ۹۰ درصد کشورهای دنیا تازه به سن قانونی رسیده، محسوب میشه واقعاً شگفت‌انگیز بود. مگه رزیتا چند ساله ورزش میکنه و در چه سطحی تمرین کرده؟ یا چه ژنتیکی داره که توی ۱۸ سالگی چنین بدنی داره. به جرات میگم، هیچ پسری توی ۱۸ سالگی نمیتونه به چنین حجم و قدرتی برسه. توی همین افکار بودم که وقتی به خودم اومدم متوجه شدم که در حال ماساژ دادن عضلات رزیتا هستم. بهتر بگم؛ دستای نحیف من در واقع داشت اون عضلات رو نوازش میکرد. چون قدرتی برای فشار آوردن به عضلات سفت و محکم رزیتا نداشت! رزیتا مدام بازو و فیگور های مختلف میگرفت.
من روی زمین و پشت سرش زانو زد و کمر گره در گره از عضلاتِ اونو نوازش میکردم. دست خودم نبود! مدام با لفاظی عبادتش میکردم:« اووو خدای زیبا!... الهه کامل... ملکه قدرتمند... خدای تنومند... صنم من... بت من... خدای عضلانی زیبای من... شما در اوج قدرتید...» و از این جور الفاظ. رفتم سراغ مالیدم سرینی های بزرگ و گرد رزیتا که یدفه چشمم به کصش افتاد. کص گرد و قلمبه ای که بین پاهاش بود و بخاطر اینکه پاهاشو هم عرض شونه هاش باز کرده بود از پشت سر دیده میشد. چیزی که بیشتر توجهمو جلب کرد چِک چِکِ آب نیمه شفافش از کصش بود. بی اختیار صورتمو بردم زیر باسنش. دماغمو فرو کردم بین کشاله هاش و به کصش زبون کشیدم. یهو صدای آه رزیتا بلند شد. خم شد. عضلات دو سر و کشاله اش و رگهای محیطی پرشمارش، از پشت بیرون زد. ولی کصش اومد عقب. از قصد اینکار رو کرد. من از خدا خواسته لبهامو چسبوندم به دوتا لپِ کصش و زبونمو از بین لبهام بیرون آوردم و فرو کردم لای لابیا های کص رزیتا. چنان ناله ای کرد که آب من در آستانه جهش قرار گرفت! دماغمم لای لابیا هاش رفت. حجم زیادی از آب کصش ریخت روی زبونم به سرعت سُر خورد تا ته حلقم. از اونجایی که توی لیسیدن استادم شروع کردم به لیسیدن کصش. رزیتا همونجور خم شده بود ناله میکرد. نمیدونم چند دقیقه گذشت که یهو رزیتا برگشت. انگار طاقت نیاورده بود. چنگ زد توی موهای من. از پشت پرید روی کاناپه و پاهاشو باز کرد و منو مثل یه توله سگ پاپی کشید به سمت خودشو و سرمو چسبوند به کصش. دماغم فرو رفت توی شکاف کص تپل رزیتا و چوچولش که باد کرده بود زیر دماغم فشار داده شد. ناله ی کش داری از سر لذت کشید. منم با سرعت شروع به لیسیدن کردم. سر منو سفت به کصش فشار میداد. نفس کشیدن برام سخت بود ولی هرچی در توان داشتم رو گذاشتم و با سرعت لیس میزدم و میمکیدن آب رزیتا رو. یه دفعه بدنش شروع به لرزش خفیفی کرد و پاهاشو دو طرف سر من بست و چنان فشار داد که گفتم الان جمجمه ام لای رونای رزیتا خرد م��شه. بلند ناله میکرد و بدنش میلرزید. هرچی بیشتر میلرزید پاهاشو سفت تر میکرد. با تلاش زیاد سرمو تکون دادم و گردنم افتاد لای پاهاش. حالا داشتم خفه میشدم. مدام با دستم به چهارسر هاش میزدم که شل کنه. ولی فایده نداشت. تا حالا اورگاسم به این طولانی ندیده بودم. چشمام سیاهی رفت و دیگه داشتم تموم میکردم که یهو پاهاشو شل کرد و من با زدن سرفه های شدید پخش زمین شدم.
کلی سرفه کردم و رزیتا هم همچنان داشت ناله میکرد. سرفه هام که کمی آروم گرفت یهو رزیتا گردنمو گرفت با یه دستش و اروم بلندم کرد و صورتمو به سمت صورتش برد و لبهاشو چسبوند به لبهام. یه بوسه طولانی فرانسوی ازم گرفت. لبشو که جدا کرد و چشمشو که باز کرد. چشماش انقدر قشنگ شده بود که من توی عظمتشون غرق شدم. درخششی توی چشماش بود که قابل وصف نیست. لبهای نازش تکون خورد و گفت:« اووووم... ممنونم خرگوش کوچولوی نازم.» و باز ازم لب گرفت.
Tumblr media
2K notes · View notes
esf-boschplus · 4 days ago
Text
گاهی در مورد لباسشویی زیمنس با ایراداتی مواجه می‌شویم که نه علتش را می‌دانیم و نه روش تعمیر آن را. اگر مشکلات لباسشویی سطحی باشند که به راحتی قابل حل هستند، اما اگر به هر دلیلی مشکلات برطرف نشدند، نگران نباشید. زیرا کارشناسان سروش سرویس به صورت ۲۴ ساعته مشاوره‌های لازم را جهت رفع مشکلات رایج دستگاه به شما می‌دهند و در صورت لزوم تکنسین‌های ماهر را در اسرع وقت برای تعمیر ماشین لباسشویی زیمنس در اصفهان به سراسر استان اعزام می‌کنند. در ادامه، شما را با م��کلات رایج ماشین لباسشویی زیمنس و روش‌های رفع هر کدام آشنا می‌کنیم.
-        لرزش ماشین لباسشویی
-        آب‌گیری نکردن
-        روشن نشدن دستگاه
-        تخلیه نکردن دستگاه
-        تمیز نشستن ماشین لباسشویی زیمنس
-        نچرخیدن درام
-        بوی بد در ماشین لباسشویی
-        جرم گرفتن و کپک زدن لاستیک دور درب
-        آبریزی دستگاه
-        باز نشدن درب دستگاه
مزایای تعمیر ماشین لباسشویی زیمنس در اصفهان توسط سروش سرویس
تعمیر و عیب‌یابی صحیح دستگاه از مسائل بسیار مهمی است که باید توسط تعمیرکاران با تجربه و آگاه در این برند صورت گیرد. چراکه یک تکنسین بی‌تجربه و ناآگاه به مسائل فنی، می‌تواند به سادگی موجب از کار افتادن دیگر قطعات سالم لباسشویی گردد. از این رو استفاده از تکنسین‌های حرفه‌ای در مجموعه سروش سرویس بهترین راهکار جهت رفع ایرادات دستگاه بدون بازگشت مجدد آنها خواهد بود. از مهم‌ترین خصوصیت مهندسین و تکنسین‌های ماهر این مرکز می‌توان به موارد زیر اشاره نمود.
حرفه‌ای و با سابقه درخشان در زمینه رفع ایرادات برندهای مختلف
برخورداری از احساس مسئولیت در رفع مشکلات دستگاه
حضور به‌موقع و سر وقت در محل درخواست
پاسخگو به سوالات مشتریان و در صورت لزوم ارائه راهنمایی به آنها
تعمیر ماشین لباسشویی زیمنس در اصفهان
سروش سرویس به دلیل ارج نهادن به نظر مردم و آسایش خیال آنها، اقدام به ارائه سرویس خدماتی برای انواع برندها با بالاترین کیفیت نموده است و نه تنها تعمیرات، سرویس و نصب برند زیمنس را انجام می‌دهد، بلکه دیگر برندها نظیر بوش، ال جی و جنرال الکتریک را تحت پوشش قرار خواهد داد. سروش سرویس در اصفهان با برخورداری از تکنیسین‌ها، مهندسین متخصص، ماهر و با تجربه در زمینه سرویس و تعمیر لباسشویی زیمنس یک مرکز تخصصی و منحصر به فرد به شمار می‌آید. این نمایندگی به طور شبانه روزی و بی‌وقفه مشغول خدمت رسانی به مشتریان محترم می‌باشد. آشنایی و به روز بودن نیروهای این مرکز به فناوری‌های جدید و نوین دنیا، همچنین توانایی منحصر به‌فرد آنها در زمینه تعمیر و سرویس انواع مختلف لباسشویی از ویژگی بارز آنهاست.  همین امر باعث شده که خدمات و سرویس‌دهی به دستگاه‌ها بدون نیاز به جابجایی در محل انجام گیرد.
0 notes
emdad24 · 6 days ago
Link
0 notes
safashahr · 7 days ago
Text
superfood nbs
سوپر فود ؛ مکمل غذایی معجزه‌گر
در سال‌های اخیر با پژوهش‌های صورت گرفته درزمینه‌ی تغذیه و سلامت، توجه و تأکید بیشتری بر نقش تغذیه در پیشگیری از بیماری و حفظ سلامتی شده است. قطعاً سلامت جسمی و روحی هر فرد ارتباط زیادی با تغذیه و رژیم غذایی او دارد. سوپر فود، یک مکمل غذایی غنی‌شده است که با توجه به ویژگی‌هایی که دارد، در حفظ سلامت و درمان انواع بیماری‌ها دارای کاربرد زیادی می‌باشد.
نقش تغذیه سالم بر سلامت انسان
تغذیه سالم یکی از مهم‌ترین جنبه‌های سلامت است که در عملکرد جسمی و فکری افراد نقش مستقیمی دارد. در پژوهشی که به بررسی ارتباط بین الگوی تغذیه و سلامت روان کارکنان و مصرف مقادیر کافی و متنوع مواد غذایی پرداخته شد، نتایج نشان داد که ارتباط مستقیم بین الگوی تغذیه و سلامت روان کارکنان وجود دارد و مصرف مقادیر کافی و متنوع مواد غذایی باعث کاهش مشکلات روحی و روانی مانند اضطراب و افسردگی می‌شود.
پژوهش‌های دیگری نشان داده‌اند که تغذیه در مکانیسم‌های عصبی درگیر تحریک ترشح ملاتونین در زنان مدیترانه‌ای تأثیر زیادی دارد. الگوی غذایی، ارتباط مستقیمی با بیماری‌هایی مانند دیابت، بیماری‌های قلبی و افسردگی دارد. مواد مغذی یکی از فاکتورهای مهم در تغذیه است که بر خلق‌وخو و عملکرد مغز تأثیرگذار هستند.
سوپر فود (Supper Food) یک منبع غنی از مواد مغذی است که به‌عنوان مکمل غذایی قوی کاربرد دارد. این مکمل غذایی می‌تواند در کنار داشتن رژیم غذایی سالم، تضمین‌کننده سلامتی باشد و برخی از بیماری‌ها را درصورتی‌که منشأ ژنتیکی نداشته باشند بهبود بخشد.
یک تغذیه سالم چه ویژگی‌هایی دارد؟
با توجه به نقش و اهمیت تغذیه در سلامت جسم و روان، لازم است در انتخاب آن دقت کافی صورت گیرد. تغذیه صحیح سالم دارای ویژگی‌هایی ازجمله موارد زیر است:
غنی از عناصر معدنی
دارای تعادل بین مواد مغذی
تأمین‌کننده انرژی لازم برای نیازهای بدن
ازنظر ظاهری عاری از عوامل آلوده و بیماری‌زا
برخورداری از تنوع غذایی، جهت پیشگیری از کمبود یا دریافت بیش‌ازحد ماده غذایی
سوپرفود چه مزیت‌هایی دارند؟
سوپر فود علاوه بر داشتن ویژگی‌های یک تغذیه سالم، ویژگی‌هایی دارد که مزیت عمده آن محسوب می‌شوند. یکی از این ویژگی‌ها غیر شیمیایی بودن آن است. امروزه مشکل عمده مواد غذایی و همچنین مکمل‌ها، شیمیایی بودن آن‌ها است که باعث ایجاد مشکلاتی در سلامت انسان می‌شوند.
از دیگر مزیت‌های مکمل سوپر فود nbs می‌توان به سرشار بودن از تمام مواد مغذی موردنیاز بدن ازجمله امگا۳، کوآنزیم‌ها، آنزیم‌های پروتئولتیک و فیبر محلول در آب اشاره داشت. علاوه بر این‌ها، از طریق تأثیراتی که بر ساختار مولکولی، سلولی و آنزیمی بدن دارد کمک می‌کند بدن به‌طور خودکار عملکرد صحیح خود را بازیابی کند و از این طریق باعث برطرف شدن انواع بیماری‌ها و تنظیم متابولیسم بدن می‌گردد.
سوپر فود و کاربردهای آن
سوپرفود حاوی انواع ویتامین‌ها، چربی‌های سالم، مواد معدنی و آنتی‌اکسیدان است. این مکمل غذایی می‌تواند شامل انواع مواد غذایی لبنی و گیاهی نیز باشد. با توجه به غنی بودن مکمل nbs، در زمینه‌های زیادی می‌توان از آن بهره گرفت ازجمله:
بهبود رماتیسم
درمان دیابت
رفع افسردگی
سم‌زدایی بدن
درمان میگرن
درمان کم‌خونی
تنظیم هورمون
درمان ریزش مو
درمان فشارخون
بهبود کولیت روده
بهبود آسم و آلرژی
درمان کبد چرب
تقویت سیستم عصبی
درمان بیماری قلبی
تقویت سیستم ایمنی
کاهش درد مفاصل
از بین بردن عفونت
درمان لرزش دست
بهبود بیماری ‌ام اس
کنترل تشنج و صرع
رفع ضعف و بی‌حالی
رفع مشکلات گوارشی
شادابی و بهبود پوست
رفع استرس و اضطراب
کمک به درمان سرطان
سوپرفود های طبیعی
سوپر فودها منابع غذایی هستند که غنی از ویتامین و ریزمغذی‌های موردنیاز بدن می‌باشند. بسیاری از مواد غذایی طبیعی مانند دانه چیا، تخم کتان، گردو، بادام، بادام‌زمینی، بلوبری، ماچا (پودر چای سبز ژاپنی)، تخم‌مرغ این ویژگی ��ا دارند.
انواع پودر سوپرفود طبیعی
نمونه‌ای از پودر سوپر فود عبارت‌اند از: پودر بائوباب، کامو، پودر تخم کتان، اسپرولینا (جلبک)، پودر مورینگا، پودر جنسینگ، کلرلا (جلبک).
نحوه مصرف پودر سوپر فود چگونه است؟
برای مصرف پودر nbs می‌توانید آن را به اسموتی، شربت شیره یا انواع آب‌میوه اضافه کنید یا می‌توانید آن را روی غذا بپاشید. بهتر است سوپرفود به‌صورت ناشتا یا نیم ساعت قبل از هر وعده‌ غذایی مصرف شود.
سوپر فود چه عوارضی می‌تواند داشته باشد؟
سوپر فود محصولی ارگانیک و بدون ضرر است اما اگر بیش‌ازحد مصرف شود یا بدن دارای آلودگی‌هایی باشد باعث ایجاد عوارضی در بدن می‌شود. علت ایجاد این عوارض، سم‌زدایی بدن است که بسته به شرایط بدنی هر فردی متفاوت است. برخی از عوارض سوپرفود شامل مشکلات گوارشی، سرگیجه، زیاد شدن ادرار، تیرگی رنگ ادرار، حالت تهوع و تعریق شدید است.
میزان مصرف سوپرفودها
میزان مصرف این مکمل غذایی به وزن افراد و همچنین شدت سم‌زدایی بدن بستگی دارد. بهتر ��ست برای شروع آن را به میزان کم ‌مصرف نمایید. برای ۵ روز اول یک‌چهارم قاشق غذاخوری دوز مناسبی می‌باشد. با توجه به اینکه سوپرفودها دارای ویژگی سم‌زدایی هستند ممکن است پس از گذشت چند روز از مصرف آن، علائمی مانند زیاد و تیره شدن ادرار، تهوع، سردرد، سرگیجه و تعریق زیاد داشته باشید که نشانه سم‌زدایی است. در این صورت همین دوز را در روزهای بعد نیز ادامه دهید تا زمانی که علائم سم‌زدایی از بین بروند.
پس از برطرف شدن علائم سم‌زدایی مطابق با دستور زیر مصرف نمایید:
افراد با وزن ۷۰ و کمتر از ۷۰ کیلوگرم: هر روز صبح به‌صورت ناشتا یک قاشق چای‌خوریمصرف شود.
افراد با وزن ۷۰ تا ۹۰ کیلوگرم: یک قاشق چای‌خوری صبح و نصف قاشق چای‌خوری شب مصرف شود.
افراد با وزن ۹۰ تا ۱۰۵ کیلوگرم: یک قاشق چای‌خوری صبح و یک قاشق چای‌خوری شب مصرف شود.
افراد با وزن ۱۰۵ تا ۱۲۰ کیلوگرم: یک قاشق چای‌خوری صبح و یک ونیم قاشق چای‌خوری شب قبل از شام مصرف شود.
چه افرادی نباید از سوپر فود استفاده کنند؟
مصرف سوپر فود nbs به خانم‌های باردار، افرادی که پروتز و پیوند عضو انجام داده‌اند، بیمارانی که مشکل آن‌ها ریشه ژنتیکی دارد، بیماران تب مدیترانه‌ای خانوادگی (FMF)، بیماران ای ال اس (ALS)، بیماران سلیاک (حساست به گلوتن)، مبتلایان به صرع مقاوم به درمان و افرادی که در بدنشان پلاتین دارند و مبتلایان به بیماری‌های قلبی عروقی توصیه نمی‌شود. همچنین افرادی که دارای سابقه بیماری خودایمنی، فشارخون و دیابت هستند باید در مصرف آن احتیاط نمایند.
اگر برای سلامت و تغذیه خود اهمیت قائل هستید، سوپرفود nbs گزینه مناسبی برای شما است. با استفاده از این مکمل ارگانیک علاوه بر کمک به عملکرد صحیح و سلامت بدن خود، می‌توانید بسیاری از مشکلات مانند ضعف، بی‌حالی، خستگی و دردهای بدنی خود را برطرف و معجزه آن را بر سلامتی خود درک نمایید.
قیمت سوپرفود NBS
قیمت سوپر فود NBS تولیدی دکتر خلخالی تا تاریخ انتشار این مقاله 750000 تومان می باشد که میتوانید آن را از نمایندگی سوپر فود با تخفیف ویژه فقط 656000 تومان تهیه نمایید.
0 notes
sepehrpakdel · 7 days ago
Text
تفاوت بالابر گیربکسی و هیدرولیکی: یک مقایسه جامع
Tumblr media
بالابرها به عنوان تجهیزات ضروری در بسیاری از صنایع و کارگاه‌ها برای جابجایی بار و دسترسی به ارتفاعات مورد استفاده قرار می‌گیرند. دو نوع اصلی بالابر، گیربکسی و هیدرولیکی، هر یک مزایا و معایب خاص خود را دارند. برای انتخاب بهترین نوع بالابر، درک تفاوت‌های بین این دو سیستم بسیار مهم است.
شرکت دوچندان در حوزه طراحی و تولید بالابرهای هیدرولیکی و گیربکسی فعالیت دارد.
نحوه عملکرد:
بالابر گیربکسی: در این نوع بالابر، یک موتور الکتریکی به یک گیربکس متصل است. گیربکس، نیروی چرخشی موتور را به نیروی خطی تبدیل می‌کند که باعث حرکت بالابر می‌شود. به عبارت ساده‌تر، گیربکس مانند یک جعبه دنده عمل می‌کند و سرعت و گشتاور موتور را به گونه‌ای تنظیم می‌کند که برای بلند کردن بار مناسب باشد.
بالابر هیدرولیکی: در این نوع بالابر، یک پمپ هیدرولیکی، روغن را تحت فشار به یک سیلندر هیدرولیکی پمپ می‌کند. فشار روغن، پیستون داخل سیلندر را به حرکت در می‌آورد و در نتیجه بالابر بالا یا پایین می‌رود.
مزایا و معایب:
بالابر گیربکسی:
مزایا: هزینه اولیه کمتر، قدرت بالا.
معایب: صدای زیاد، لرزش، کنترل حرکت دشوار، ایمنی کمتر.
بالابر هیدرولیکی:
مزایا: کم صدا، روان، کنترل دقیق حرکت، ایمنی بالا.
معایب: هزینه اولیه بیشتر، پیچیدگی سیستم.
Tumblr media
چه زمانی از کدام نوع بالابر استفاده کنیم؟
بالابر گیربکسی: برای کارهای سنگین و صنعتی که نیاز به قدرت بالا دارند، مانند بالابرهای کارگاهی و جرثقیل‌ها.
بالابر هیدرولیکی: برای کارهایی که نیاز به دقت و کنترل بالا دارند، مانند بالابرهای خودرو، بالابرهای بیمارستانی و بالابرهای پلتفرم.
نتیجه‌گیری:
انتخاب بین بالابر گیربکسی و هیدرولیکی به عوامل مختلفی از جمله نوع بار، ارتفاع کاری، دقت مورد نیاز، بودجه و شرایط محیطی بستگی دارد. هر دو نوع بالابر دارای مزایا و معایب خاص خود هستند و انتخاب بهترین گزینه به نیازهای خاص شما بستگی دارد.
1 note · View note
esfahantamir · 21 days ago
Text
علت صدای زیاد لباسشویی اسنوا هنگام خشک کن
ماشین لباسشویی اسنوا بدیهی است هنگام کار کردن صدا دهد اما وقتی این صدا زیاد و بلند باشد نگران کننده است و باید علت را بیابید. طبیعی است که لباسشویی در طول زمان فرسوده شود و صداهای هنگام خشک کن، دور تند، تخلیه و شستشو بدهد.
0 notes
sayron · 2 months ago
Text
سلوا (۲)
سلوا منو با یه دست از زمین کند و گفت:« کاری باهات میکنم استاد شاشو... که دیگه هوس کص کردن نکنی... امشب میشی کونی من... کونی کردنیِ سلوا...» صورتم رو کوبید به زمین که از ادرارم خیس شده بود... پاش رو گذاشت روی سرم و صورتم رو فشار داد روی سرامیک و گفت:« تا قطره آخر شاشت رو باید لیس بزنی و زمینو تمیز کنی... کونی بدبخت... یالاااااا 😠 یالا حرومزاده نفله 😡 تا قطره آخرو باید بلیسی تخم سگ 🤬» من بدنم مثل بید میلرزید و راهی جز انجام کاری که سلوا میخواست نداشتم. سلوا مدام تو سر و مغزم میزد... چند دقیقه گذشت و دیگه داشت لیسیدن ادرارم تموم میشد که یدفه سلوا دست زد به کمر شلوارم و پارش کرد و چنان اسپانکی به کونم زد که از شدت درد سِر شد کونم. باهام مثل یه بزغاله رفتار میکرد... انقدر قدرتمند و ورزیده بود بدنش که من با وزن ۹۶ کیلو براش مثل بزغاله سبک بودم... یدفه با دست چپش زیر گلوم رو گرفت و چنان فشار داد که دادم در اومد و با دست راستش شلوار خیسم رو فرو کرد توی حلقم و چنان چکی بهم زد که سرم مثل توپ پینگ پونگ چند بار زمین خورد. دنیا دور سرم تاپ میخورد... اومد نزدیک و کیر و خایه هامو گرفت و بلندم کرد... از درد میخواستم نعره بزنم ولی شلوار توی دهنم چپانده شده بود و نمیتونستم. منو مثل عروسک پرت کرد وسط نشیمن و اومد سراغم... خواستم فرار کنم که گردنم رو مثل یه بزغاله گرفت و مشتی به صورتم زد که پرت شدم و دماغم شکست! خون از دماغم فواره میزد بیرون... هنوز سرم رو بلند نکرده بودم که اومد دوباره... امونم نمیداد... حتی یه لحظه! دستامو از پشت سر گرفت و مچ هام رو به هم چسبوند و نشست روی کمرم... با فشار پاهاش دنده هام رو فشار میداد و سرم رو به زمین میکوبید... گریه میکردم... اما سلوا رحم نمیکرد. مدام با دست دیگه اش کونم رو اسپانک میکرد... کونم میسوخت فقط!
بعد از چند دقیقه منو برگردوند... شلوار رو از دهنم در آورد و چند تا مشت به صورت و پوزم کوبید که دندون هام رو لق کرد و خون از دهنم راه افتاد... دهنم مزه خون گرفته بود!... هرچی التماسش میکردم بدتر میکرد... مدام میگفت:« کص میخوای آره؟... کص میخواستی دیگه...» یدفه نشست روی صورتم و شروع کرد به چلوندن سرم بین کشاله های عضلانیش... هم داشتم خفه میشدم؛ هم ��رم داشت از فشار له میشد... هرچی دست و پا میزدم فایده نداشت...
Tumblr media
یکساعت تمام فقط منو کتک زد و له کرد بدنم رو... سیاه و کبود شده بودم... فرش نشیمن پر از خون خشک شده دهن و دماغم شده بود... لباس و بدن عضلانی سلوا هم پر از خون شده بود... خایه هام رو انقدر کشیده بود که تمام کمر و زیر شکمم درد میکرد و نمیتونستم تکون بخورم... رفت توی آشپزخونه... با یه شیشه آب برگشت و نشست روی کاناپه و آب نوشید... یه چیز دیگه هم دستش بود انگار... از توی کیفش فک کنم برداشت... یه قلاده و شلاق انگار! 😱😰 با اشک ریختن التماسش میکردم... نمیتونستم از روی زمین تکون بخورم... لبخند تحقیرآمیزی روی لب های سلوا بود... بلند شد از روی کاناپه و اومد 😰😰 قلاده رو به گردنم بستم و گرفتش... منو با یه دست میکشید... انقدر قدرت داشت که کل بدن منو نیم خیز بلند کرد بود و با خودش میبرد؛ ولی من داشتم خفه میشدم!منو برد توی حمام و پرتم کرد زیر دوش... لباسهام رو پاره کرد... لباسهای خودش رو درآورد...
Tumblr media
واااااااااوووو چه بدنی 😱😰🤯 حجم عضلاتش خارج از تصور من بود... سرم رو گرفت زیر دوس آب سرد... صورت و دهنم ��و شست... بعدش صورتم رو چسبوند به کص تپل و گوشتی خودش و گفت:« بخورش ضعیفه کونی!... بخورش!» نزدیک به نیم ساعت تمام زیر دوش آب سرد، کص سلوا رو میخوردم... اب از روی سینه های بزرگ و عضلانی این دختر و سیکس پکش می‌لغزید و توب دهن من جاری میشد... واااای که چقدر این کص خوشمزه بود... بعد از نیم ساعت با ناله های بلند شروع به لرزش کرد و به اورگاسم طولانی رسید... تمام مدت سر منو به کصش فشار میداد.
اما بعد از اورگاسم بازم سر منو ول نکرد... هی میگفت:« بلیسش... بخورش کونی!... بخورش استاد کونده من... بخورش استاد ضعیفه من... بخوررررش!» اومد جلو تر و لای پاهاش رو باز تر کرد جوری که من کاملا بین پاهاش قرار گرفتم... صورتم کاملا رو به بالا بود و کردنم داشت درد می‌گرفت... یدفه سلوا پاهاش رو بیشتر بست و من بین کاله های عضلانی و قدرتمندش گیر کردم... خواستم چیزی بگم که دست زد زیر مخچه ی من و دهنم رو با کصش مماس کرد... خدا خدا میکردم که اون چیزی که به ذهنم رسید درست نباشه... اما وقتی ادرار داغش توی دهنم جاری شد دیگه کار از کار گذشته بود... دنده هام داشت لای پاهاش خرد میشد..‌‌. و سلوا داشت توی دهن و معده من تخلیه میشد!
بعد از تموم شدن ادرار سر من رو کوبید به دیوار... درد از مغز سرم تا نوک انگشتان پام کشیده شد... بی جون و بی خرکت افتادم زیر دوش... دست و پاهام حس نداشت...
بعد از چند دقیقه!!!!
ادامه دارد
7 notes · View notes
katibeisatis · 1 month ago
Text
تأثیر فناوری 4DX و IMAX بر طراحی و ساخت سینما
فناوری‌های نوین همواره در حال تغییر و تحول دنیای سینما هستند و از جمله تأثیرگذارترین این تحولات، فناوری‌های 4DX و IMAX می‌باشند. این فناوری‌ها نه تنها تجربه تماشای فیلم را به سطح جدیدی ارتقا داده‌اند، بلکه باعث تغییرات قابل توجهی در طراحی و ساخت سینماها شده‌اند. در این مقاله، به بررسی تأثیر این دو فناوری بر جنبه‌های مختلف طراحی و ساخت سینما خواهیم پرداخت.
فناوری 4DX: تجربه سینمایی چندبعدی
4DX یکی از فناوری‌های جذاب سینمایی است که فراتر از نمایش تصویری فیلم‌ها می‌رود و تماشاگر را به واسطه حس‌های مختلف به فیلم متصل می‌کند. این فناوری شامل استفاده از صندلی‌های متحرک، افکت‌های محیطی مانند باد، باران، لرزش و بویایی است که تجربه فیلم را به یک سفر واقعی برای حس‌های مخاطب تبدیل می‌کند.
تأثیر بر طراحی داخلی سینما
استفاده از فناوری 4DX نیازمند تغییرات قابل توجهی در طراحی داخلی سینما است. صندلی‌های مجهز به این فناوری، به دلیل قابلیت‌های حرکتی، باید به گونه‌ای طراحی شوند که همزمان با تغییرات فیلم حرکت کنند. این امر باعث افزایش فاصله میان صندلی‌ها و نیاز به فضای بیشتری برای هر تماشاگر می‌شود. علاوه بر این، سالن‌هایی که از فناوری 4DX استفاده می‌کنند، باید به سیستم‌های تهویه مناسب، سیستم‌های صوتی پیشرفته و تجهیزات خاصی برای تولید افکت‌های محیطی مجهز شوند.
چالش‌های فنی در ساخت سینماهای 4DX
یکی از چالش‌های اصلی در ساخت سینماهای 4DX، نیاز به نصب تجهیزات پیشرفته‌ای است که بتواند افکت‌های فیزیکی مختلف را همگام با فیلم ایجاد کند. این تجهیزات شامل سیستم‌های تولید باد، آب، نورپردازی خاص و دستگاه‌های تولید بو است که باید در سالن تعبیه شوند. همچنین، سیستم‌های کنترلی برای هماهنگ کردن این افکت‌ها با صحنه‌های مختلف فیلم نیازمند تکنولوژی‌های پیشرفته‌ای است که نصب و نگهداری آن‌ها هزینه‌بر خواهد بود.
تأثیر بر تجربه تماشاگران
4DX تجربه‌ای کاملاً متفاوت و چندحسی را برای تماشاگران ایجاد می‌کند. اما با توجه به این که هر کسی ممکن است تمایل به تجربه این نوع سینما نداشته باشد، سالن‌های 4DX معمولاً به عنوان گزینه‌های اضافی در کنار سالن‌های معمولی سینما ساخته می‌شوند. بنابراین، در طراحی این سالن‌ها، اهمیت انتخاب صحیح مکان برای تعبیه این نوع فناوری و جذب مخاطبان خاص نیز باید مدنظر قرار گیرد.
فناوری IMAX: تصویر و صدا در مقیاس بزرگتر
IMAX یکی دیگر از فناوری‌های تحول‌آفرین در سینما است که با ارائه تصاویری بسیار بزرگتر و شفاف‌تر و سیستم‌های صوتی پیشرفته، تجربه تماشای فیلم را به سطح جدیدی ارتقا داده است. فناوری IMAX شامل استفاده از صفحات نمایش بسیار بزرگ، وضوح بالای تصویر و صدای فراگیر است که مخاطب را به قلب ماجرا می‌برد.
تأثیر بر طراحی سالن‌های سینما
ساخت سینماهای IMAX نیازمند بازطراحی کل سالن سینما است. یکی از بزرگترین تفاوت‌ها در این نوع سینما، اندازه بسیار بزرگ پرده نمایش است. این پرده‌ها معمولاً چندین برابر بزرگتر از پرده‌های معمولی هستند و باید به گونه‌ای نصب شوند که تمام تماشاگران بتوانند از تمام جزئیات فیلم بهره‌مند شوند. در نتیجه، طراحی سالن‌های IMAX نیازمند سقف‌های بلندتر و ساختارهای پشتیبانی قوی‌تری برای تحمل وزن و ابعاد پرده است.
تغییرات در سیستم‌های صوتی و تصویری
یکی از ویژگی‌های بارز سینماهای IMAX، استفاده از سیستم‌های صوتی پیشرفته است. صدای فیلم‌ها در سینماهای IMAX به گونه‌ای تنظیم می‌شود که تمامی جزئیات صدا در سالن به گوش تماشاگران برسد. این امر نیازمند نصب سیستم‌های صوتی پیشرفته با بلندگوهای بیشتر و قوی‌تر است که بتواند تجربه‌ای فراگیر از صدا را ایجاد کند. از سوی دیگر، تکنولوژی تصویری IMAX با استفاده از دوربین‌ها و پروژکتورهای خاص، کیفیتی بالاتر از سینماهای معمولی ارائه می‌دهد. بنابراین، نصب این تجهیزات نیز به تغییرات ساختاری و استفاده از تکنولوژی‌های نوین نیاز دارد.
چالش‌های اقتصادی و مدیریت فضا
ساخت سالن‌های IMAX به دلیل هزینه‌های بالای نصب تجهیزات و نیاز به فضای بزرگتر، معمولاً نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجهی است. از این رو، این نوع سالن‌ها غالباً در مکان‌های تجاری یا شهرهای بزرگ احداث می‌شوند که بتوانند حجم بالای تماشاگران را جذب کرده و درآمد مناسبی را برای سینماها ایجاد کنند. همچنین، بهینه‌سازی فضای سالن برای حداکثر استفاده از پرده نمایش و ایجاد تجربه‌ای یکنواخت برای همه تماشاگران یکی از چالش‌های اصلی در طراحی این سالن‌هاست.
مقایسه تأثیرات 4DX و IMAX بر طراحی و ساخت سینما
در حالی که هر دو فناوری 4DX و IMAX تأثیرات عمیقی بر تجربه تماشای فیلم دارند، تأثیرات آن‌ها بر طراحی و ساخت سینماها متفاوت است. فناوری 4DX بر ابعاد حسی و محیطی تأکید دارد و نیازمند تجهیز سالن‌ها به افکت‌های محیطی مختلف است، در حالی که IMAX بیشتر بر جنبه‌های بصری و صوتی متمرکز است و طراحی سالن‌ها را به دلیل پرده‌های بزرگ و سیستم‌های صوتی پیشرفته تغییر می‌دهد.
در هر دو حالت، سینماها با چالش‌های اقتصادی و فنی خاصی مواجه هستند که نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجه و استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته است. این چالش‌ها شامل هزینه‌های بالای تجهیزات، نیاز به فضای بیشتر و نگهداری مداوم از سیستم‌های پیچیده است.
نتیجه‌گیری
فناوری‌های 4DX و IMAX به عنوان دو نوآوری بزرگ در دنیای سینما، تأثیرات شگرفی بر طراحی و ساخت سینماها داشته‌اند. این فناوری‌ها تجربه تماشای فیلم را به سطح جدیدی ارتقا داده و سینماها را به محیط‌هایی فراتر از تماشای فیلم‌های معمولی تبدیل کرده‌اند. با این حال، استفاده از این فناوری‌ها نیازمند تغییرات عمده‌ای در طراحی داخلی، تجهیزات فنی و مدیریت سالن‌ها است که این امر به نوبه خود چالش‌های اقتصادی و اجرایی جدیدی را برای صنعت سینما به وجود آورده است.
منبع : شرکت مهندسی کتیبه ایساتیس
0 notes
jeremydgrimes · 1 month ago
Text
Tumblr media
برای هر طبیعت گرد مشتاق و جوانی، داشتن یک دوربین شکاری قوی یک سرمایه‌گذاری اساسی است. علاوه بر این، برخی از این دوربین‌ها را می‌توان برای تماشای ستاره‌ها استفاده کرد و در هر موقعیتی که می خواهید نقاط دوردست را کمی نزدیک تر کنید، می‌توانند ارزشمند باشند؛ برای مثال، اجراها یا کنسرت ها و بازی های ورزشی. به محض اینکه اقدام به خرید کنید به سرعت متوجه خواهید شد که طیف گسترده‌ای از قیمت ها و مدل ها در بازار وجود دارد که می‌تواند باعث سردرگمی به خصوص برای افراد تازه کار شود. انتخاب گزینه‌ای که به بهترین نحو مطابق با خواسته های خاص شما باشد بسیار مهم است. https://albasport.ir/%D9%82%D9%88%DB%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C/ اینکه آن ها از نظر بزرگنمایی چقدر قدرتمند هستند، اهمیت دارد اما عوامل دیگری نیز وجود دارند که باید در نظر گرفته شوند. به عنوان مثال، برخی از دوربین ها به گونه‌ای طراحی شده‌اند که مقاوم به ویژه در برابر آب و هوای نامساعد باشند (نه تنها ضد آب بوده، بلکه با نیتروژن تصفیه شده و دارای ویژگی های ضد مه و همچنین لنزهای چند روکشی که قطرات آب، کثیفی و چسبندگی را متوقف می‌کنند، می باشند.) برخی دیگر دارای عدسی های بزرگ جمع آوری کننده نور هستند که آن ها را برای نگاه کردن به آسمان شب مناسب می‌سازد. این نوع از دوربین ها نه‌تنها به شما امکان می دهد ستاره ها را رصد کنید، بلکه در هنگام غروب و سحر نیز به خوبی به کار شما می آیند. بعد از اینکه بهترین رتبه‌ بندی های دوربین شکاری را مشاهده کردید، در اینجا یک راهنمای مختصر برای یکی از مشخصات کلیدی که هنگام خرید باید به آن توجه کنید آورده شده است که عبارت است از اینکه کدام بزرگنمایی را انتخاب کنید. از این گذشته، در وهله اول نزدیک کردن نمای دوردست دلیلی است که ما در مورد آن بحث می‌کنیم. https://albasport.ir/%d8%ae%d8%b1%db%8c%d8%af-%d8%a8%d9%87%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%be%d9%88%d9%84%db%8c%d9%86/ بدیهی است که هرچقدر پول بدهید، آش می‌خورید. دوربین‌های قوی، مقاوم‌تر، ضدآب و حرفه ای‌تر همیشه بیشترین هزینه را دارند، اما اگر میانه‌رو باشید و کمی از خواسته‌هایتان کوتاه بیایید، جایگزین‌های مقرون‌به‌صرفه‎ تر زیادی نیز وجود دارند. ازاین‌رو جمع‌بندی ما شامل هر دو نوع دوربین است. یعنی دوربین های شکاری با حداکثر کیفیت برای تصاویر شفاف، ثابت و بزرگ‌نمایی شده و سایر دوربین های طراحی شده در سطوح قیمتی مناسب. دوربین‌های کوچک یک دوربین شکاری سبک، قابل‌حمل و جمع‌وجور که به‌راحتی می‌توان آن را در جیب کت قرار داد، برای ط��یعت‌گردی و پیاده‌روی پیشنهاد می‌شود، هرچند که نباید ارزش ویژگی‌های ضد آب و ضد مه بودن را دست‌کم بگیرید. https://albasport.ir/ مدل‌های با اندازه متوسط برای تماشای پرندگان و حیات‌وحش در باغ خود به دنبال چیزی با بزرگنمایی بیشتر بروید زیرا به‌احتمال‌زیاد باید از فاصله دور به تماشا بپردازید. اگر بتوانید آن را روی سه‌پایه قرار دهید، حتی بهتر هم می‌شود، زیرا نگه‌داشتن دوربین‌ها برای مدت طولانی خسته‌کننده است و به معنای لرزش تصویر است.
0 notes
kabirsanat · 2 months ago
Text
نحوه فعال کردن حالت ماکرو در آیفون
با پیشرفت چشمگیر فناوری دوربین در گوشی‌های هوشمند، عکاسی ماکرو که زمانی به تجهیزات حرفه‌ای نیاز داشت، اکنون در دسترس همه قرار گرفته است. آیفون‌های جدید با ویژگی حالت ماکرو، امکان ثبت جزئیات شگفت‌انگیز ��ز دنیای کوچک اطرافمان را فراهم کرده‌اند. در این مقاله، به بررسی دقیق نحوه فعال کردن حالت ماکرو در آیفون، ویژگی‌های این حالت و نکاتی برای عکاسی ماکرو با آیفون خواهیم پرداخت.
کدام مدل‌های آیفون از حالت ماکرو پشتیبانی می‌کنند؟
حالت ماکرو به طور خاص در مدل‌های آیفون ۱۳ پرو و ۱۳ پرو مکس معرفی شد. این قابلیت به لطف لنز اولترا واید جدید این مدل‌ها امکان‌پذیر شده است. با این حال، برخی از مدل‌های قدیمی‌تر آیفون نیز با استفاده از ترفندهایی می‌توانند برای عکاسی ماکرو به کار روند.
نحوه فعال کردن حالت ماکرو در آیفون
فعال کردن حالت ماکرو در آیفون بسیار ساده است. به طور معمول، هنگامی که به سوژه بسیار نزدیک می‌شوید، آیفون به طور خودکار به حالت ماکرو سوئیچ می‌شود. این ویژگی به لطف سنسورهای پیشرفته‌ای است که فاصله تا سوژه را تشخیص می‌دهند. با این حال، اگر می‌خواهید مطمئن شوید که حالت ماکرو فعال شده است، می‌توانید مراحل زیر را دنبال کنید:
باز کردن دوربین: اپلیکیشن دوربین را باز کنید.
نزدیک شدن به سوژه: به سوژه‌ای که می‌خواهید از آن عکس بگیرید، بسیا�� نزدیک شوید.
تغییر خودکار لنز: آیفون به طور خودکار به لنز اولترا واید سوئیچ می‌شود و حالت ماکرو فعال می‌شود.
ویژگی‌های حالت ماکرو در آیفون
فاصله فوکوس بسیار کم: حالت ماکرو به شما امکان می‌دهد تا از فاصله بسیار نزدیک به سوژه خود عکس بگیرید و جزئیات بسیار ریز را ثبت کنید.
بزرنمایی بالا: این حالت بزرگنمایی بسیار بالایی را ارائه می‌دهد و به شما امکان می‌دهد تا جزئیات بسیار ریز را به وضوح مشاهده کنید.
کیفیت تصویر بالا: سنسورهای پیشرفته آیفون، تصاویر ماکرو با کیفیت بالا و رنگ‌های زنده را تولید می‌کنند.
فوکوس خودکار دقیق: سیستم فوکوس خودکار آیفون به شما کمک می‌کند تا به راحتی روی سوژه خود فوکوس کنید.
نکاتی برای عکاسی ماکرو با آیفون
ثابت نگه داشتن دوربین: برای جلوگیری از لرزش دوربین و تاری عکس‌ها، بهتر است از یک سه پایه یا تکیه‌گاه ثابت استفاده کنید.
نورپردازی مناسب: نورپردازی مناسب برای عکاسی ماکرو بسیار مهم است. از نور طبیعی یا نور مصنوعی نرم استفاده کنید تا سایه‌های تند ایجاد نشود.
پس‌زمینه ساده: یک پس‌زمینه ساده می‌تواند به برجسته شدن سوژه شما کمک کند.
آزمایش با زوایا: زوایای مختلف را امتحان کنید تا بهترین زاویه برای عکاسی از سوژه خود را پیدا کنید.
ویرایش عکس‌ها: پس از گرفتن عکس‌ها، می‌توانید با استفاده از اپلیکیشن‌های ویرایش عکس، آن‌ها را بهبود بخشید.
نتیجه‌گیری
حالت ماکرو در آیفون یک ابزار قدرتمند برای عکاسان آماتور و حرفه‌ای است. با استفاده از این ویژگی، می‌توانید دنیای کوچک اطراف خود را با جزئیات شگفت‌انگیزی ثبت کنید. با کمی تمرین و خلاقیت، می‌توانید عکس‌های ماکروی بسیار زیبایی با آیفون خود بگیرید.
منبع : خرید کم باکس در یزد
0 notes
webnama · 2 months ago
Video
youtube
درمان لرزش دست | علت لرزش دست و راهکارهایی که معجزه می‌کنند! 💯
0 notes
nabzesalamati · 2 months ago
Video
youtube
درمان لرزش دست | علت لرزش دست و راهکارهایی که معجزه می‌کنند! 💯
0 notes
sayron · 1 year ago
Text
نجمه (۱)
چاره ی دیگه ای نداشتم. راه دیگه ای نبود. نه جرأت تمرد داشتم و نه حتی تصور تمرد رو!... بین پاهای قطور و عضلانیش نشسته بودم و بدنم میلرزید... چون نجمه؛ این ماده شیر عضلانی میتونست منو مثل یه هندونه لای رونهای عضلانی و ورزیده اش له کنه... شایدم راحت تر!
توی خوابم نمیدیدم که نجمه؛ همسر ۴۳ ساله من باهام اینطوری رفتار کنه!... اون حتی نگاهم نمیکنه... نجمه، بنده ی حقیرش رو حتی نگاه نمیکنه!...🥺😰 فقط دستور میده و من اطاعت میکنم... حتی اسمم هم عوض کرده!... اسمم رو گذاشته؛ ضعیفه!...
بهم گفت:« ضعیفه!... سیکس پکم رو میخوری تا هر وقت خودم بگم بسه!» راه دیگه ای جز گفتن چشم و شروع کردن وجود نداشت.
وقتی لبها و زبونم به سیکس پک کاملش رسید، یدفه شکمش رو وکیوم کرد و وااااااااااووو 😱🤯 هشت تا پک کامل و تنومند مثل نون باگت افتاد بیرون!... 😵 زبونم بند اومده بود. هشت تا پک سخت و فولادین 😰😵🫨 بدنم لرزید... نه تنها اون هشت پک؛ عضلات موربی های پهلوهاش هم مثل دو تا سپر سنگی از دو طرف پهن شدن و زدن بیرون و بالاتنه تنومند نجمه شبیه افعی شد. خط عمقی که از وسط تخته سینه هاش شروع شده بود و به هشت پک تنومند نجمه میرسید و به نافش وصل میشد حیرت انگیز بود! 😱 و حیرت بیشتر زمانی وجودم رو فرا گرفت که این شکاف بعد از ناف عمیق تر شد و تا کص کلوچه و تپل نجمه که زیر شورت لامبادای ��ور، برق میزد امتداد داشت. 😱🤯🤤 عضله ای روی بالا تنه شگفت انگیز نجمه نبود که رشد نکرده باشه!... پستوناش هم که مثل دو تا گنبد بزرگ سر به آسمون میسایید و دو تا مثلث کوچیک توریِ سوتین لامبادا، نوکهای درشت اون دو تا گنبد رو مثلا پوشونده بود!
نجمه با چهره مغرور و پرجذبه خودش، اون لبهای بزرگ و برجسته و چشم های سایه دار شهلا و مژه های بلندش، مثل یه خدا به بنده حقیرش که من باشم نگاه میکرد. نجمه مثل یه زن ۳۵ ساله به نظر میرسه، شایدم جوانتر! به تازگی موهاش رو قرمز کرده و خیلی جذاب شده. من هشت پک بی مو و لذیذ نجمه رو میخوردم و میلیسیدم. از بس عضلات نجمه خوشمزه هستن، انگار آبنبات میخورم!... پوست لطیف و نرمش با عضلات سخت و فولادین ترکیب سمی و جالبی رقم زده.
چهره بت و جذبه ناک نجمه که من ازش مثل سگ میترسم، منو امیدوار میکرد که از خوردن من خوشش اومده... کم کمر نفسهای عمیقش تند تر میشد و عضلاتش سخت تر!... رگ ها بیشتر بیرون میریخت!... شورت لامبادا ی تور، خیس شده بود و عطر آب کص ارباب، داشت منو مست میکرد...
بیش از یک ساعت بود که داشت عضلات هشت پک، موربی ها و پستونای بزرگ ارباب عضلانی و خدای قدرتمندم رو میخوردم. تازه لرزش بدنم کم شده بود که یدفه گردن منو گرفت، بدنم یخ کرد و رعشه به تنم افتاد... منو با قدرت بازوان قطورش کشید بالا تر، پاهاش رو دو کمرم حلقه کرد و فشارم داد... چشماش رو باز کرد... 😰 واااااای و بهم نگاه کرد... صورتمو برد سمت صورت خودش. کمرم رو سفت لای پاهاش گرفته بود و فشار میداد. ولی نه اونقدرا زیاد. یهو گفت:« لبو لوله کن ببینم ضعیفه کردنی من! 😘😈💋💋💋💋» و لبهاشو گذاشت روی لبهام. از لذت انگار رفتم به یه بعد دیگه 🤤 نجمه بعد از ماهها باهام مهربون شده بود و داشت لبهامو میخورد... با اون لبهای قشنگ و قلوه ای و ترم و خیسش؛ وااااااااااووووو 🤤💜💋💋💋💋 زبون خوشمزه اش رو روی زبونم میمالید و لبهامو میخورد... گردنم توی مشت قدرتمندش بود و دست دیگه اش روی کمرم... منم ناخودآگاه پهلوهای عضلانیش رو گرفته بودم. بعد از چند لحظه گردنم رو ول کرد و دستاش رو دور کتف های منو حلقه کرد و منو با فشار به بدن خودش چسبوند جوری که صدای شکستن قلنج مهره های کمرم بلند شد... لبهامو سفت تر میخورد... من که داشت توی آغوش عضلانیش له میشدم ولی حاضر نبودم از طعم افسانه‌ای لبهای نجمه بگذرم. بعد از دقایقی لب بازی، چشمان آهو ش رو باز کرد و توی چشمام خیره شد و گفت:« منصور؟...» گفتم:« جانم ملکه قدرتمند من؟» چشماش برق زد و لبخند روی لبهای قشنگش نشست و گفت:« عشقم!...بار آخرت باشه هاااا... بعد از ۳۰ سال زندگی نمیخوام باهات بد رفتار کنم... ضعیفه کردنی!... دوس ندارم بدنت از ترس من بلرزه... اما به شرطی که دیگه اشتباه نکنی و منصور خوبی باشی... من وقتی ��صبانی میشم ممکنه هرکاری باهات بکنم... نمیخوام یه روز به خودم بیام و ببینم جونتو گرفتم!...» واااااااااای چه تحقیری منو کرد!... اما خوب واقعیت رو گفت. من ملتمسانه گفتم:« ارباب!... منو ببخشید 🥺🥹» نفس عمیقی کشید که باعث شد فشار آغوشش بیشتر بشه و استخونای نحیف من به صدا در بیاد و گفت:« بخشیدمت ضعیفه کردنی نازم...💋💋💋💋» و دوباره لبم رو شکار کرد.
بعد از معاشقه ی فراموش نشدنی که نزدیک نیم ساعت طول کشید... نجمه شورتش رو در آورد و من انقدر کص کلوچه و شیرین و تپلش رو خوردم که به شدت اورگاسم شد و بعد اومد روم و بعد از چند ماه بهم یه کص سیر داد. تمام آب غلیظ و زیاد من رو هم توی کصش جا داد و همونطور که کیرم توی کصش موند توی آغوش عضلانی و امن ارباب نجمه به خواب رفتم.
Corina Bunea
Tumblr media
918 notes · View notes